غسان کفانی در آن دنیا هم به فلسطین میاندیشد؟
روزنامه هفت صبح، مهسا مژدهی | یک: سهشنبه سالگرد ترور غسان کفانی بود. قبلا اینجا از روابط عاشقانه او با همسرش و غاده السمان، نویسنده لبنانی نوشتیم. اما حالا ترور او ۴۸ ساله شده اما چهرهاش هنوز در عکسها جوان و خندان و سیوشش ساله است. برای همین بد ندیدم تا یادی کنم از کسی که محمود درویش در مورد او گفته است که او چه به بهشت برود و چه جهنم، اهالی آنجا را هم درگیر مسئله فلسطین میکند.
* دو: میگویند زمانی که بدن پاره پاره غسان را از ماشینش بیرون کشیدند، هنوز لبخندش قابل تشخیص بود. او احتمالا در لحظات آخر از اینکه قرار است عصری را در بیروت همراه با خواهرزاده هفده سالهاش بگذراند خوشحال بوده. لمیس محبوبترین کودکیست که غسان در دوروبرش داشته است چرا که بخش مهمی از داستانهای نویسنده فلسطینی، برای دختری نوشته شده که تا به آخر و حتی در مرگ دایی جوانش را همراهی میکرده.
* سه: اعراب معتقدند کفانی چهرهای کاریزماتیک دارد. در آن سالها گفتمان جهان از امروز متفاوت بود. هنوز مبارزه برای فلسطین به حق، در میان اعراب یک ارزش به حساب میآمد و برای همین هم هست که غسان کفانی هنوز چهره اسطورهای را حفظ کرده است. او در زمان مناسب در مکانی مناسب به دنیا آمد تا راوی رنج فلسطینیهایی باشد که سرزمینشان را به اجبار رها کردند یا اگر ماندند تبدیل به شهروندانی درجه چندم شدند.
یک چهره فلسطینی شناخته شده برای ایرانیها در اینستاگرام هر سال در روز نکبت مینویسد: مادرم تا آخرین روزی که زنده بود از«ناصره»حرف میزد، برای او همه چیز زمانی که در«ناصره» بود بهتر پیش میرفت. برای پدرم این شهر خاص«صفد» بود. او در حالی مرد که کلید خانهاش در«صفد»را در دستانش میفشرد.
اما کفانی از آن دست از فلسطینیهایی نبود که در آرزوی خانهای که روزی در عکا داشتهاند، حرف بزند و در حالی بمیرد که کلید خانهشان را در دستانش میفشارد. او صدای رسایی داشت و بیمحابا از انقلاب علیه ظلم حرف زده و مینوشت و تا آخرین روز انقلابی باقی ماند و چیزی جز ترور آرامش نکرد.
* چهار:نویسنده فلسطینی اگر یک دستاورد داشته باشد که به خاطر آن نامش تا ابد بماند این است که مسئله فلسطین را از موضوعی میان اعراب و اسراییلیها تبدیل به گفتمانی جهانی و انقلابی کرد. او صدای بلندی داشت و در این مسیر تنها نه، اما آغازگر بود. غسان به اشغال فلسطین و بیرون راندن اعراب مسلمان و مسیحی از سرزمینشان چهرهای انسانی داد و چنان انصاف را رعایت میکرد که حتی اگر از مبارزه مسلحانه حرف میزد، کسی اسم تروریست را بر او نمیگذاشت.
* پنج: تازگی روایتی تازه از مرگ غسان کفانی به زبان فارسی برگردانده شده. میگویند وقتی بعد از انفجار بمب در ماشینش، برای جمع کردن باقی ماندههای مرد جوان رفتهاند، انگشتانش را روی درختها پیدا کرده بودند و به جز لبخندش از او تنها چند انگشت نیمه سالم مانده. سرآخر همانهایی که با آنها مینوشته و پیپ مشهورش را با آنها گوشه لبش نگاه میداشته، ماندند و بقیه، هر آنچه جز کلمات بود به خاکستر تبدیل شد.