شکست سیما از کرونا
روزنامه هفت صبح، گروه تلوزیون| سال 98 و با ورود کرونا به کشور، فصل تازهای در زندگی اجتماعی مردم ما شکل گرفت. آنچه گذشت نیاز به یادآوری ندارد و خود بهتر میدانید که چه روزهای عجیبی را تجربه کردیم؛ با همه التهابها، شوخیها، افزایش تورم، تغییر سبک زندگی، غمها و… تلویزیون خیلی زود تصمیم گرفت کرونا را سوژه سریال کند که تاکنون چهار مورد آن به بار نشسته است.
«تب سالی» به کارگردانی مرجان اشرفیزاده دیگر سریالی است که سال پیش خبر ساخت آن رسانهای شد اما نمیدانیم به ثمر خواهد نشست یا خیر. بهرغم همه تلاشها اما سریالهای ساخته شده با موضوع کرونا، آثار موفقی نبودهاند. شاید برای پرداختن به این مسئله نیاز به گذر زمان بیشتری باشد و البته ادای حق مطلب و بهره بردن از مواد اولیه کرونایی، ذهن خلاقانهتری میطلبد.
مورد اول| آزادی مشروط
مسعود دهنمکی تصمیم گرفت کرونا را از زاویه دید کمدی روایت کند. او چند جوان زندانی را محور داستان قرار داد که توسط مردی خَیر دعوت به همکاری با گروههای جهادی میشوند. آنها در طول سریال آرامآرام متحول شدند و درنهایت بیننده پی به تلاش کادر درمان و نیز نیروهای جهادی برد. ایده «آزادی مشروط» ارزشمند است اما کارگردان پرداختی خوب به موضوع نداشت و نتوانست مخاطبان انبوه را راضی کند.
نشان به آن نشان که خبری غیررسمی درباره میزان مخاطب 16درصدی آن منتشر شد و در تلوبیون آمار سریال کمتر از رقباست. «آزادی مشروط» که پس از 52 قسمت دوشنبه شب به پایان رسید، مورد انتقاد اغلب رسانهها بود. حتی برخی بازیگران سریال هم به شکل رسمی عدم رضایت کامل خود از کیفیت نهایی را بیان کردند. دهنمکی سعی کرد با شوخیهایی که در مجموعه آثارش سراغ داریم، «آزادی مشروط» را جذاب کند.
اما واقعیت این است که عمر سوار شدن بر شوخیها و اتفاقات مجازی در فیلم و سریالها تمام شده. بازی سروش جمشیدی به دلیل ملاحت ذاتی، از معدود امتیازهای «آزادی مشروط» بود اما کاراکتر علیرضا استادی و علی مشهدی فراتر از کلیشههای همیشگی نرفت. دوربین لرزان و بیقرار هم بر ضعفهای سریال افزود….«آزادی مشروط» روایت روزهای ابتدایی کروناست که مسائلی مثل آموزش آنلاین، کمبود ماسک، ترسها و نگرانیها و … مسائلی از این دست را هم دربر میگرفت.
مورد دوم| ابر میبارد
شبکه دو بهتازگی پخش سریال «ابر میبارد» را با موضوع کرونا و تقدیر از زحمات کادر درمان آغاز کرده. این سریال به کارگردانی محمدرضا معینی در صداوسیمای مرکز گیلان ساخته شده است و به نخستین روزهای شیوع ویروس کرونا میپردازد. شخصیت محوری سریال یک پرستار است که مادرش را از دست داده و با پدرش زندگی میکند.
در طول قصه اتفاقات روزهای نخست شیوع کرونا روایت میشود؛ از جمله کمبود تخت، سفرهای پرخطر به گیلان، افزایش چشمگیر مبتلایان، از رونق افتادن کار رستورانها، تلاش نیروهای جهادی و…. ضعف اصلی «ابر میبارد» به کم ملات بودن قصه و غلبه مفهوم بر درام برمیگردد. این سریال شاید در آینده یک سند تصویری از یک دوره خاص باشد اما از نظر دراماتیک فاقد قدرت برای همراه کردن مخاطب است. کما اینکه در تلوبیون آماری پایین بهدست آورده.
مورد سوم| فرشتگان بیبال
سریال«فرشتگان بیبال» که سال پیش روی آنتن شبکه پنج رفت، چند داستان را به شکل موازی پیش برد که نقطه اتصال آنها کادر درمان است. قصههای حاشیهای همان کلیشههای رایج هستند؛ مثل پسری که از اروپا به ایران میآید و شیفته وطن میشود. مردی که وارد کار خلاف شده و به راه درست بازمیگردد و …
کارگردان نتوانست زاویهای درست برای این بخش از داستان پیدا کند و بیش از حد اسیر شعار شد. او در روایت داستان کادر درمان هم ناموفق عمل میکند. این سریال به کارگردانی امیرحسین عنایتی ساخته شد که پرویز فلاحیپور، فریبا متخصص، آشا محرابی، رزیتا غفاری و … از جمله بازیگرانش بودند.
مورد چهارم| موج اول
«موج اول» دیگر سریال کرونایی تلویزیون است که سال پیش روی آنتن شبکه سه رفت و قرار است فصل دوم هم داشته باشد. این سریال به کارگردانی سیدامیرسجاد حسینی و با حضور مهدی فخیمزاده، فریبا متخصص، محسن قصابیان، زندهیاد سیامک اطلسی و … ساخته شد. قصه سریال از نقطهای آغاز میشود که یک بیماری ناشناخته در جامعه فراگیر شده است و کادر درمان غافلگیر میشوند. سازندگان برای بالا بردن هیجان، این زاویه دید را انتخاب کردند که خب دستکاری در اتفاقی که «همه» نسبت به آن اشراف دارند، تمهیدی درست نیست. در طول سریال به تلاش کادر درمان و مشکلاتی که سر راه داشتند، اشاره شد.