روشن میتوانست بهترین بازیکن ایران باشد اما...
روزنامه هفت صبح، آرش خوشخو | چند روز قبل فیلمی از گل حسن روشن در المپیک مونترآل را برای گروهی از دوستان ارسال کردم. گل دوم ایران به لهستان در دور مقدماتی مسابقات المپیک. در آن دوران تیمهای اروپای شرقی و آسیایی و آفریقایی با تیمهای کامل خود به المپیک میآمدند و برای همین لهستان همان تیمی که به جام جهانی ۱۹۷۴ برده بود و به مقام سوم جهان رسیدند را به المپیک آورده بود.
با لاتو و ژارماخ و دینا و توماژوفسکی دروازهبان افسانهایشان. در این بازی تا اواخر بازی لهستان سه بر یک از ایران پیش است که حسن روشن از پشت هجده قدم با شوتی پیچدار و بسیار زیبا کاری میکند که توماژوفسکی بر جایش خشک شود و با حیرت به توپ نگاه کند.
گل دوم ایران. این فیلم را برای این ارسال کردم که بسیاری هرچقدر از نبوغ حسن روشن برایشان میگفتیم درک درستی از او نداشتند. او را بیشتر به چشم مرد میانسال همیشه مهاجم و شکوهگر این روزها میبینند که بازیکنان و تیمهای مربیگری استقلال آسایش از زبان بیش از حد گزندهاش ندارند.
پیه زبان تند و تلخش چندروز پیش دامن پرسپولیسیها را هم گرفت وقتی که ستاره بزرگ آنها را ساواکی خواند.حسن روشن از قربانیان بزرگ جبر زمانه است. او در ۱۸سالگی چهره شد. بچه شمرون تهران که در دوهای سرعت و پینگ پنگ هم مقام آموزشگاههای تهران را داشت بعد از درخشش در مسابقات فوتبال آموزشگاهی به تیم ملی جوانان پیوست که حشمت مهاجرانی سرمربیشان بود.
او در سال ۱۳۵۱ و در ۱۸سالگی اولین بازی خود را برای تاج نیز انجام داد. او یک گوش راست کلاسیک بود اما در نوک حمله هم فوقالعاده بود. سرعتی،دریبل زن، شوتزن و با اشتهایی وصفناپذیر برای حرکات محیرالعقول و تماشایی در زمین فوتبال.
ضربات خشک و دقیقش از داخل هجده قدم تنها گلهای فرشاد پیوس را هماورد خود میشناسد. او دو بار با تیم ملی جوانان ایران قهرمان آسیا و با تاج هم قهرمان باشگاههای تهران در سال ۵۱ و قهرمان جام تخت جمشید در سال ۵۳ شد. درخشش او همزمان بود با خداحافظی همایو بهزادی و حسین کلانی و افول تدریجی پرویز قلیچ خانی و مصدومیتهای دورهای غلامحسین مظلومی.
تنها رقیب او برای عنوان بهترین فوتبالیست ایران علی پروین بود. هافبک راست پرسپولیس که ۹ سال از حسن روشن بزرگتر بود. روشن طوری استارت زده بود که همه میدانستند دیر یا زود او مهمترین بازیکن فوتبال ایران خواهد شد و خب در سالهای ۵۵ و ۵۶ تقریبا چنین اتفاقی افتاده بود.
گل حساس او به عقاب قهرمانی تاج در سال ۱۳۵۱ در باشگاههای تهران را رقم زد،گل او به پرسپولیس از دلایل مهم قهرمانی آبیها در دوره دوم تخت جمشید بود،گل او به عراق ایران را به فینال بازیهای آسیایی برد. تک گل او به استرالیا و دو گل حساسش به کره جنوبی از دلایل بزرگ صعود ایران به جام جهانی ۷۸ بود.
گل خاطرهانگیزی هم به لهستان در المپیک زد و البته گل بیحاصل اما زیبایی به پرو در جام جهانی. مهاجم ریزنقش آبیها در تمام این سالها با مصدومیت دست و پنجه نرم میکرد و اوج این اتفاق در جام جهانی ۷۸ بود که ستاره تیم ملی ایران به شکل محدود و به ضرب آمپول در زمین حاضر میشد. در پایان جام جهانی او دیگر به شکل رسمی ستاره اصلی فوتبال ایران بود.
او در هر شرایطی بر تمام فورواردهای آن دوران تیم ملی ارجح دانسته میشد. هم بر غلامحسین مظلومی و هم غفور جهانی و حسین فرکی و حتی میتوان متصور شد که بهترین بازیکن آن دوران آسیا هم حسن روشن بوده است (مهمترین رقیبش چابوم کون از کره جنوبی بود که در بوندس لیگا توپ میزد) اما خب انقلاب شد و سپس جنگ رشته درخشش روشن گسسته شد.
در این میان تمرینات نصفه نیمه موجب بازگشت آسیبدیدگیهای قدیمیاش شدند.او در جام ملتهای آسیا در کویت شرکت کرد و آنجا گل هم زد اما کمکم رقابت را به تازه نفسهایی مثل علیدوستی و بهتاش فریبا واگذار کرد.
او را اما نسل جدید با همان زبان سرخش میشناسند اما این زبان سر و ناسازگاری از دوران جوانی هم با او بوده است. وقتی در سال ۱۳۵۵ عداوت طولانیاش با مسعود مژدهی در خط حمله تاج موجب فروپاشی تیم خوب رایکوف و نزول به رتبه چهارم شد.
اما حالا در حرفهای این مرد خردهگیر نق نقو با زبان گزندهاش بگردید و پرتره جوانی را پیدا کنید که میتوانست جلوتر از دایی و علی کریمی بزرگترین ستاره تاریخ فوتبال ایران باشد و سرنوشت با او خوب تا نکرد. حسن روشن جوانی که مهمترین گلهای دهه ۵۰ ایران را رقم زده بود.