کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۳۴۳۸۷۶
تاریخ خبر:

داستان مترجمی که روزی ۱۷‌ساعت کار می‌کند

روزنامه هفت صبح |یک: لیلی گلستان جایی گفته بود تعجب می‌کند از اینکه در ایران کتاب را از روی اسم مترجم انتخاب می‌کنند نه نویسنده. واقعا هم راست گفته بود. کتاب‌بازها در ایران قبل از هر چیز نگاه می‌کنند که چه کسی کتاب را ترجمه کرده و بعد نگاهی به کتاب می‌اندازند و النهایه نویسنده‌اش. گلستان گفته بود این به خاطر اهمیت مترجم است و ترجمه خوب. حالا کتاب جدید یکی از همین مترجمان و ترجمه‌های خوب را دستم گرفته‌ام که بخوانم. از کتاب «بایگانی ادبی پلیس مخفی» حرف می‌زنم. نوشته «ویتالی شنتالینسکی» و ترجمه «بیژن اشتری» از نشر ثالث. کتاب در سال ۱۳۹۸ منتشر شده و به تازگی، چاپ دوم آن به بازار آمده است.

اول از داستان کتاب بگویم. حکومت استالین که تمام می‌شود و سردمداران شوروی وقتی می‌خواهند از حکومت سیاه او (از حیث جنایت‌های صورت گرفته علیه مردم) فاصله بگیرند؛ نویسنده این کتاب خود را وقف این می‌کند که پرونده نویسندگان و ادیبانی که در آن زمان مورد خشم حکومت واقع شده بودند را پیدا کند و آثار احتمالی یا جریان برخورد حکومت با آن‌ها را مشخص کند. اول کتاب توضیح می‌دهد که چقدر برای این کار دوندگی کرده و در نهایت کار آغاز می‌شود و کتاب در نهایت روایتی می‌دهد از حدود ۱۲ نویسنده آن دوره و چگونگی برخورد حکومتی با آن‌ها.

من نویسنده کتاب را نمی‌شناسم و با خیلی از چهره‌های ادبی مطرح شده در کتاب هم آشنایی نداشتم ولی کتابی اگر درباره دوره کمونیستی و سوسیالیستی باشد و بیژن اشتری آن را ترجمه کرده باشد، حتما باید نگاهی به آن بیندازی. (نگفتم حتما باید بخوانی که مبالغه نکرده باشم). اشتری متولد ۱۳۴۳ است و حالا نزدیک به ۵۶سال دارد ولی کلی کتاب ترجمه کرده و در میان آن‌ها مهم‌ترین سرگذشت‌نامه‌ها از رهبران جریان چپ در جهان دیده می‌شود. از مائو گرفته تا چه‌گوارا و از لنین تا تروتسکی.

در قسمت قبل گفتم «کلی کتاب»؟ واقعیتش را بگویم. آن کلی کتاب یعنی حدود ۵۰ کتاب. یعنی واقعیتش را بخواهید اشتری تقریبا در هر سال از عمرش یک کتاب ترجمه کرده یا نوشته است. چطور؟ خودش گفته با روزی ۱۷ ساعت کار! اولین کتابش را در سال ۱۳۶۹ یعنی ۲۶ سالگی، منتشر کرده و حالا سی سال است که رسما دارد کار می‌کند و مزد زحماتش را هم گرفته است .

و البته چیز دیگری به جز زحمت نیز در اینجا نقش دارد: رفتن پی علاقه. اشتری دانشجوی میکروب شناسی بود و حالا اگر آن رشته را انتخاب کرده بود؛ لابد حالا برای خودش آزمایشگاهی داشت یا اصلا در همین ماجرای کرونا کمک‌مان می‌کرد ولی این کار را نکرد و رفت پی علاقه و حاصل شد ۵۰ کتاب که یکی‌اش همین بایگانی ادبی باشد و خیلی زیرپوستی به ما نشان بدهد که روزگار ملت‌ها، ادیبانشان و حتی حکومت‌هایشان چقدر می‌تواند شبیه هم باشد.

* دو: اول این هفته تولد داریوش آشوری بود. اولین بار با او در سال اول دانشگاه آشنا شدم. وقتی در کلاس حقوق عمومی درباره tolerance صحبت کردیم و استاد گفت آشوری به جای واژه مدارا، واژه رواداری را پیشنهاد داده است. از آن وقت بود که با خواندن مقاله آشوری در همین زمینه، علاقه‌ام به مسایلی مثل اتیمولوژی یا ریشه‌شناسی لغت‌ها هم شکل گرفت. آشوری، مسیر علمی خودش را هم از همین واژه‌ها آغاز کرد و نخستین اثرش، بخشی از واژه‌های علوم اجتماعی نام دارد.

بگذریم. از آشوری چه خواندم. مکبث را. مکبث اثری از ویلیام شکسپیر است. یک نمایشنامه تراژیک. داستانش را تعریف نمی‌کنم چون لابد بسیاری خوانده‌اند. به نکته دیگری کار دارم. نخستین نسخه ترجمه شده از مکبث در ایران که در کتابخانه ملی وجود دارد، مربوط به سال ۱۳۳۰ است. اثری از عبدالرحیم احمدی که در همین خرداد امسال، در اتاوای کانادا بر اثر سرطان درگذشت. احمدی متولد سال ۱۳۰۴ بود و قبل از انقلاب رئیس دانشگاه آزاد ایران بود. این ترجمه البته حالا هم در بازار وجود دارد و نشر قطره، در حال انتشار آن است. جالب است بدانید که مکبث تا به حال در ایران به شمارش من در کتابخانه ملی، ۲۱ بار توسط ۲۱ مترجم مختلف ترجمه و منتشر شده است.

ترجمه آشوری از مکبث البته آهنگین است و مثل یک شعر می‌ماند اما انتخاب برخی از لغاتش، خواننده را گیج می‌کند. مثلا همان اول به جای واژه کامیونیتی یا Community از باهمستان استفاده شده است. آن طور که در سایت متمم آمده کلماتی مثل همه‌پرسی، گفتمان، درس‌گفتار، گزین‌گویه، برون‌سپاری، پیکربندی و رواداری، از جمله واژه‌هایی هستند که کم‌یا‌بیش در نوشته‌ و گفتار به کار می‌روند و کار ساخت آن‌ها را داریوش آشوری انجام داده است ولی البته بخت با همه‌ واژه‌های داریوش آشوری هم یار نبوده است و تقریباً هیچ‌کس به جای نارنجک از تَرَکانه استفاده نمی‌کند و واژه‌های همتافت، پراکنش و کشایند را نیز می‌توان از جمله ساخته‌های ناموفق داریوش آشوری دانست.

کدخبر: ۳۴۳۸۷۶
تاریخ خبر:
ارسال نظر