رفتارهای عجیب بهمن هاشمی در مسابقه برخطشو
روزنامه هفت صبح، مرجان فاطمی | بهمن هاشمی را سالهاست به عنوان مجری برنامهها و مسابقههای مختلف شبکههای دو و پنج میشناسیم. صحبتهای هیجانی و شلوغکاری، یکی از ویژگیهای اجرای اوست، اما به نظر میرسد عملا هیچ نظارتی روی اجرای او وجود ندارد. چند روز اخیر دو ویدئو از اجرای این مجری در شبکههای اجتماعی دستبهدست میچرخد. در یکی از ویدئوها مشغول انجام حرکات موزون است و در دیگری بعد از خداحافظی روی زمین شیرجه میزند. تصمیم گرفتهایم به این بهانه، دو قسمت از اجرای او را در مسابقه «برخط شو» بررسی کنیم.
*** بیتوجهی به مسابقه
مهمترین نکتهای که از تماشای قسمتهای ۳۵۵ و ۳۵۷ «برخط شو» دریافت کردیم این بود که این مسابقه عملا اهمیتی برای هاشمی ندارد. در قسمت ۳۵۵ درست زمانی که شرکتکننده پشت خط بود شروع کرد با فیلمبردار صحبت کردن. به او گفت: «چرا نشستی؟ بلند شو! میخواهیم کنار هم پول حلال دربیاوریم.»
بعد چند تصویر برای شرکتکننده نشان داده شد و قرار بود بگوید هر تصویر را چندبار دیده است. وقتی نوبت به جوابهای شرکتکننده رسید، درحالیکه زمان پاسخ دادن داشت میگذشت، هاشمی بدون توجه به شرکتکننده، برگشت به تصویربردار گفت: «باز رفتی نشستی؟ بشینی میگم برات چای بیارن.» شرکتکننده همچنان داشت جواب میداد، اما هاشمی برگشت رو به دوربین و به او گفت: «ول کنن بابا چندبار پخش شده رو جون مادرت.»
بعد لیوانش را گرفت رو به دوربین گفت: «بیا بگو یکی برای ما یه لیوان آب برداره بیاره.» دوباره به تصویربردار گفت: «بپرس ببین اسم کارگردان و تهیهکننده چیه؟ بابا یه لیوان چاییه و آب دیگه بردار بیار.» بعد دوباره گفت: «این لیوان مال خودمه. از خونه میارم برای خودم. با دیشبی فرق داره. لیوان دیشبی زیر میزه. نمیاری؟ خیلی خب بابا نخواستم اصلا.»
همانموقع شرکتکننده گفت که نصف زمانش از دست رفت. هاشمی گفت: «من انقدر صحبت کردم اصلا نفهمیدم این تصویری که بههمریخته بود مال کجا بود. آقای کارگردان کل امتیاز را به او بدهید!» در جایی دیگر وسط صحبتهای شرکتکننده پرید و گفت: «الان باید کتاب معرفی کنم؟ بهم گفتند آن وسطها کتاب را معرفی کن تا مشتری برود بالا.» بعد به شرکتکننده که از گذشتن زمان ناراحت بود، گفت: «انگیزه این برنامه دورهمیه، امتحان دانشگاه که نیست.»
*** شیرجه روی زمین
هاشمی برای اینکه نشان دهد شوخطبع است، دست به هرکاری میزند. در هر دو قسمت، برنامه را در حالی شروع کرد که روی میز نشسته بود. در قسمت ۳۵۵ گفت که زمین را تازه تی کشیدهاند و خیس است. در قسمت ۳۵۷ هم رفته بود روی میز و گلدان را آب میداد. در قسمت ۳۵۵ وسط برنامه شروع کرد به آواز خواندن. ادای محسن چاوشی را درآورد و «گریه نکن گلم من کمتحملم» را خواند. به خانمی که مهمان برنامه بود گفت در خانه چند نفرید؟
وقتی گفت پنج نفر، به او گفت از آنها بخواهد پشتسرهم دست بزنند و بگویند «معصومخانوم. معصومخانوم.» بعد دستش را شبیه میکروفن کرد و پشتسرهم خودش این را گفت. به شرکتکننده دیگری در قسمت ۳۵۷ گفت چندبار بگوید «هههه هوهو هی هو هی» و هربار خودش دست میزد و بالا و پایین میپرید. در پایان این قسمت هم بعد از خداحافظی شیرجه زد و خودش را روی زمین پرت کرد.
*** حرفهای بیربط
همه اینها به کنار، هاشمی هنگام صحبت کردن هم دقت کافی ندارد. در قسمت ۳۵۵ به یکی از شرکتکنندهها گفت: «جونت بیبلا نباشه انشالا.» بعد انگار از توی گوشی به او تذکر دادند و گفت: «نه! بیبلا باشه چرا اشتباه گفتم؟» در بخش معرفی کتاب، اسم کتاب را اشتباه تلفظ کرد و اطلاعات مرتبط با آن را بهقدری تند خواند که هیچکس متوجه آن نشد.
*** برخورد عجیب با شرکتکنندهها
هاشمی در حین صحبت با شرکتکنندهها مدام توی حرفهایشان میپرید. مثلا یکبار بلافاصله بعد از سلام کردن، شروع کرد درباره ماسک زدن بچههای پشت صحنه حرف زد و اصلا فراموش کرد کسی هم پشت خط است. او چندبار هم صحبتهایی کرد که مناسب یک مسابقه زنده تلفنی نبود. به یکی از شرکتکنندهها گفت: «قاطی کردیها.» یا «کی با تو بود؟»
در قسمت ۳۵۷ از خانمی سنش را پرسید و در ادامه سوال کرد که چند فرزند دارد. خانم جواب داد ۳۰سالش است و ازدواج نکرده. با تعجب پرسید: «چرا ازدواج نکردین؟» بعد هم شروع کرد و درباره این حرف زد که امسال دیگر ازدواج راحت است و یکی را بپسندد و برود خانه بخت، چون خرجی ندارد. بعد هم گفت: «انشالا زودتر به خانه بخت بروید.»
درحالیکه واقعا بازگو کردن چنین سوالی روی آنتن زنده ورود به حریم خصوصی شرکتکننده است و درست نیست. بههرحال از آنجایی که هاشمی در این قالب جا افتاده است، همه گمان میکنند این رفتارهایش عادی است و دیگر کسی خردهای به او نمیگیرد.