دوراهی پنجشیر؛ شرایط مشابه سردار قاآنی با سردار سلیمانی
روزنامه هفت صبح، آرش پورابراهیمی | انتصاب سردار سلیمانی به فرماندهی سپاه قدس تقریبا با اوجگیری طالبان در افغانستان همزمان بود. قتل دیپلماتهای ایرانی در مزار شریف ایران را تا آستانه حمله نظامی به افغانستان پیش برد. ایران هرچند در نهایت وارد درگیری نظامی با طالبان نشد اما به یاری احمد شاه مسعود رفت و به او کمک کرد تا در مقابل طالبان مقاومت کند. سردار سلیمانی مسئولیت کمک به احمد شاه مسعود را برعهده داشت.
جالب اینکه جانشین سردار سلیمانی هم با شرایط مشابهی مواجه شده بهگونهای که بحران افغانستان حالا به نخستین چالش جدی سردار اسماعیل قاآنی از زمان فرماندهی سپاه قدس تبدیل شده است (البته باید توجه داشت که سردار قاآنی فرماندهی سپاه قدس را هم در شرایطی بحرانی و پس از شهادت سردار سلیمانی برعهده گرفت). درست است که هردو فرمانده اخیر سپاه قدس در همان ابتدای کار باید با بحران قدرت گرفتن طالبان در افغانستان مواجه میشدند، اما شرایط امسال با بیش از ۲۰سال پیش تفاوت دارد و به همین خاطر لزومی هم ندارد که واکنش این دو فرمانده یکسان باشد.
توجه افکار عمومی در ایران نسبت به بحران افغانستان و بهخصوص آنچه در پنجشیر میگذرد به شدت افزایش یافته است. نقطه اوج آن احتمالا لایو اینستاگرامی محمدحسین جعفریان در یکشنبهشب هفته گذشته بود که بیشتر به فیلمهای ابراهیم حاتمیکیا شباهت داشت. آقای جعفریان، مستندسازی که بارها به افغانستان سفر کرده، درباره این کشور فیلم ساخته و رابطهای عاطفی با آن دارد، حالا با جسمی رنجور خطاب به فرمانده سپاه قدس میگوید: «حاج اسماعیل عزیز، شما که گاهی میآیید مشهد… احوال من را میپرسید، لطف داری به یاد ما هستی، حاجی خیلی حالم خراب است… بیایید من را هم قانع کنید که اشتباه میکنم.»
نمیتوان از آزادی اجتماعی، سیاسی و فرهنگی دفاع کرد و در عین حال نسبت به قدرت گرفتن طالبان در افغانستان خشنود بود. نمیتوان نگران سرنوشت نبرد در دره پنجشیر نبود. همچنین باید از دولت ایران خواست با استفاده از ابزارهای دیپلماتیک برای فشار آوردن به طالبان جهت مذاکره با دیگر گروهها و رعایت حقوق مردم فشار بیاورد. اما با همه اینها، در مورد انتظارات از مقامات نظامی ایران در مورد بحران افغانستان باید محتاط بود. رویکرد ایران نسبت به طالبان سالهاست که تغییر کرده است.
مقامات طالبان در ایران حضور و با مقامات ایرانی مذاکراتی داشتهاند. حتی وزیر خارجه سابق ایران هم در مصاحبه با شبکه افغانستانی طلوع نیوز این دیدارها را تایید کرد. ظهور داعش و نگرانی ایران از حضور این گروه تروریستی در مرزهای شرقی ایران هم باعث شد که اخباری درباره نزدیکتر شدن ایران به طالبان منتشر شود. ایران طالبان را تهدیدی امنیتی برای خود نمیبیند و انگیزهای هم برای تغییر این نگاه ندارد. شاید در آینده مشخص شود که این رویکرد اشتباه بوده، اما در حال حاضر دلیلی وجود ندارد که ایران بخواهد به طور ناگهانی رویکرد چند سالهاش نسبت به طالبان را تغییر دهد و موضعی خصمانه نسبت به این گروه بگیرد.
در واقع باید امیدوار بود که بهرغم فشار افکار عمومی که بهدرستی نگران سرنوشت مردم افغانستان است، فرماندهان نظامی ایران با خونسردی و به دور از هیجان به پرونده افغانستان بنگرند. در این مورد باید به سردار قاآنی خوشبین بود. او احتمالا شناخت خوبی از وضعیت افغانستان و پیچیدگیهای این کشور دارد. گفته میشود که بخشی از تمرکز او پیش از فرماندهی سپاه قدس بر روی افغانستان بوده و حتی عکسهایی از سفر سه سال پیش او به افغانستان و دیدار با مقامات افغان هم منتشر شده است.
اگر سردار قاآنی شخصیتی جاهطلب داشت، شاید از فرصت افغانستان برای درگیر کردن ایران بهره میبرد تا بر اهمیت جایگاه سپاه قدس در ساختار حاکمیت بیافزاید. اما آقای قاآنی خوشبختانه چنین شخصیتی ندارد. او حتی زمان قرائت وصیتنامه سردار سلیمانی هم با اینکه اسمش در وصیتنامه آمده بود اما از خواندن نام خودش چشمپوشی کرد. البته قاعدتا فرمانده سپاه قدس تصمیمگیر نهایی درباره موضع ایران در مورد افغانستان نیست، اما بیتردید نقش تعیینکنندهای در شکلگیری تصمیم نهایی نظام ایفا خواهد کرد.
اما آنچه در مرزهای ایران و افغانستان میگذرد اهمیت کمتری از آنچه در پنجشیر میگذرد ندارد. هزاران افغان بیجا شده حالا یا به ایران رسیدهاند یا در راه ایرانند. پناه دادن به این آوارگان و رسیدگی به آنها، نه تنها وظیفه انسانی کشور ایران است بلکه همانطور که پیشتر در همین ستون نوشتیم میتواند منافعی را هم برای ایران به همراه داشته باشد. در این مورد میتوان گفت که ای کاش همان حساسیتی که در مورد سرنوشت افغانهای محاصره شده در پنجشیر ایجاد شده، درباره افغانهایی که طی هفتههای اخیر به خاک ایران رسیدهاند هم وجود داشت.