دلایل عدم موفقیت مسابقه ایرانیش
روزنامه هفت صبح، گروه تلویزیون | زمانی که اولین قسمت از مسابقه «ایرانیش» روی آنتن رفت نوشتیم که اجرای پوریا پورسرخ در قسمت اول، آنطور که انتظار میرفت قابل قبول نبود اما یک برگ برنده ویژه داشت. اینکه شرکتکنندههای قسمت اول، از میان بازیگران و چهرههای شناخته شده انتخاب شده بودند و به همین دلیل با وجود تمام ضعفهایی که به چشم میخورد، مسابقه به خاطر خنده و شوخیهای آنها کاملا سرگرمکننده بود.
از قسمت دوم به بعد، مسابقه میان خانوادهها برگزار شد. طبیعتا دیگر خبری از جذابیت چهرهها نبود و پوریا پورسرخ میبایست طوری اجرا میکرد که مسابقه، جذاب پیش برود و خستهکننده نباشد. اما عملا چنین اتفاقی نیفتاده و «ایرانیش» هنوز نتوانسته است به عنوان یک مسابقه هیجانانگیز و سرگرمکننده، بین مردم جا باز کند. قسمتی از برنامه که روز ۲۸ مرداد روی آنتن رفت را بررسی میکنیم.
*** اجرای جدی و تماشاگران خاموش
یکی از نقاط ضعف مسابقه «ایرانیش»، پایین بودن میزان هیجان آن است. این مسئله میتواند دلایل مختلفی داشته باشد. یکی از آنها به اجرای پوریا پورسرخ برمیگردد. پورسرخ برخلاف بسیاری از مجریانی که تلاش میکنند با ادا و بالا و پایین پریدن، یک مسابقه را جذاب کنند تلاشی برای این امر انجام نمیدهد اما به صورت ذاتی هم شخصیت پرسر و صدا و پرهیجانی ندارد. او در اجرا مبادی آداب است و سعی میکند مراحل مختلف را طبق اصول، پیش ببرد اما خب در رفتارش هیجانی دیده نمیشود.
آرامش پورسرخ شاید میتوانست در کنار شور و هیجان تماشاچیان داخل استودیو تا حدودی خنثی شود اما مشکل اینجاست که تماشاچیها هم هیجانی ایجاد نمیکنند. در همین قسمت، چند بار پورسرخ از آنها خواست که تشویق کنند یا صدای تشویقشان را بالا ببرند اما در شرایط عادی، پرشور و هیجانی نیستند.
*** بازی بدون شوخی و چالش
یکی دیگر از دلایل عدم جذابیت «ایرانیش»، مشابه بودن مراحل بازی در تمام قسمتهاست. هیچ تغییری در مراحل دیده نمیشود. درست است که بسیاری از مسابقات روی یک فرمول خاص پیش میروند و از قضا جذاب هم میشوند اما این مسئله در رابطه با «ایرانیش» جواب نداده است.
در قسمتی که روز ۲۸ مرداد روی آنتن رفت، در کنار اجرای سنگین و بیهیجان پورسرخ و آرامش تماشاچیها، شرکتکنندهها نه شوخ طبعی خاصی داشتند نه در جواب دادن به سوالات چالش میکردند. دو خانواده، خیلی جدی در قسمتهای مختلف حاضر میشدند و مسابقه را پیش میبردند. این سکوت و جدیت، آنهم برای مسابقهای که بازی در آن حرف اول را میزند چندان قابل قبول نیست.
*** طولانی و خستهکننده بودن برخی بخشها
مبنای اصلی مسابقه «ایرانیش» معرفی بازیها، لباسها، آداب و رسوم، ضربالمثلها و … است. مسابقه باید در وهله اول جذاب باشد تا ابتدا مخاطبان را جلب کند و پس از جلب توجه، بتواند این مسائل را به مخاطبان آموزش دهد.
اما گویا در این مسابقه، آموزش و آشنایی مردم با فرهنگ حرف اول را میزند. مثلا در قسمتی که روز ۲۸ مرداد روی آنتن رفت، در بخش پازل، پوریا پورسرخ برای شرکتکننده توضیحاتی داد تا بتواند بنای یادبود ملاحسین کاشفی را در سبزهوار حدس بزند. او به جای اینکه با بیان اطلاعات هیجان ایجاد کند، متنی کاملا خشک و جدی را از روی کاغذ خواند:
« این بنا ترکیبی است از ایوانها و چارطاقیها و طاقهای جناقی که در سه طبقه بنیان گردیده است که به جهت به کارگیری مصالح سنتی و رعایت کاربرد طاقها و فرمهای معماری اسلامی به گونه یک اثر معماری اصیل جلوه میکند.» خب از روی این اطلاعات، چطور میشود به اسم بنا پی برد؟ این بخش نه تنها جذابیتی ایجاد نمیکند که بسیار طولانی و خستهکننده است و حوصله مخاطبان را هم سر میبرد.
*** بیمزه بودن بخشهای فرعی
در کنار بخشهای اصلی مسابقه، بخشهایی هم در نظر گرفته شده که نسبت به سایرین بامزهتر است و احتمالا قصدشان این بوده تا از این طریق جذابیت ایجاد کنند. یکی از آنها بخشی است که از شرکتکنندهها میخواهند محتویات داخل یک ظرف را بخورند. جذابیت این بخش میتوانست به این باشد که هربار گزینههای متفاوت و عجیبی داخل این ظرفها ببینیم و متوجه شویم شرکتکنندهها چه واکنشی در مواجهه با آنها دارند اما در اکثر قسمتها، میبینیم که شرکتکنندهها مجبورند زنجبیل بخورند.
در قسمتی که روز ۲۸ مرداد پخش شد، علاوه بر زنجبیل، لیموترش و خیارشور هم داخل ظرفها بود که خوردن آنها هم جذابیتی نداشت. یکی دیگر از بخشهای جذاب، جایی است که قرار است در پشت صحنه از شرکتکنندهها سوالات بامزهای شود. اما این سوالات آنقدر سطحی و بیمزه است که تماشای آن چندان جذابیتی ندارد.
مثلا در این قسمت از شرکتکنندهها میپرسیدند:« آدم سرتق چه شکلیه؟ تو چه شکلی میشی وقتی سرتق میشی؟ چرا آنقدر سرتقه همسرت؟ چه کار کردی سطح یکدندگی همسرت اومده پایین؟ الان همه دارن تماشا میکنن یاد بدین چیکار کنن شوهرشان یکدنده نباشد!» چرا باید چنین سوالاتی مخاطبان را به هیجان بیاورد؟