درسهای اقتصادی از نبرد یزدانی - تیلور
روزنامه هفت صبح، صدرا بکتاش | حسن یزدانی، کشتیگیر وزن ۸۶کیلوگرم تیمملی ایران در غروب یازدهمین روز از مهرماه، بالاخره موفق شد طلسم ناکامی مقابل دیوید تیلور آمریکایی را بشکند. پیش از این مسابقه حساس و نفسگیر، کشتیگیر ایرانی سه بار پیاپی با وجود شروع بهتر، در نهایت تسلیم شده بود که مهمترین آنها شکست غمانگیز در فینال رقابتهای المپیک توکیو بود. باختی دراماتیک که به از دست رفتن یک مدال طلای المپیک منجر شد اما پیروزی در اسلو بهمعنای شکستن طلسم و گرفتن انتقام بود. اگر پشت آن مدال طلایی را نگاه کنید، احتمالا رویش با حروف بزرگ نوشتهاند تو هرگز بدون یک رقیب قوی، پیشرفت نمیکنی.
یزدانی و دیوید تیلور چهار بار با هم روبهرو شدند و هر مرتبه علاوه بر تلاش و کوشش هموطنمان روایتهایی درباره جوانمردی و البته قدرت زیاد رقیب آمریکایی خواندیم. داستان آموزنده و ظاهرا بیارتباط حسن یزدانی با مسائل اقتصادی، دقیقا در همان مقطع زمانی رقم خود که اینجا در ایران اخباری درباره منتفی شدن قطعی واردات لوازم خانگی خارجی بهگوش رسید. تعدادی از تولیدکنندههای لوازمخانگی ایرانی در نامهای به رهبری، از ایشان کمک طلبیده بودند و با ارائه توضیحاتی خواسته بودند جلوی واردات لوازم خانگی از کره گرفته شود چون مانع پیشرفتشان میشود.
در روزهای بعدی اما یک صدای دیگر هم بهگوش رسید. اینکه تولیدکنندههای ایرانی نباید بهفکر انحصارگرایی باشند و پیش خودشان فکر نکنند کار بهپایان رسیده و دارند در زمین بیرقیب بازی میکنند. مرور اقتصاد ایران در همین سالهای اخیر نشان میدهد هربار شاهد شکلگیری دوقطبیهای قدرتمند و سرشاخ شدن رقبا بودهایم، اتفاقات مهمی رخ داده که در نهایت بهنفع مصرفکننده تمام شده است. از ماجرای ورود ایرانسل به بازار اپراتورهای تلفن همراه گرفته تا نبرد سنتی سایپا و ایرانخودرو. از نبردهای تنگاتنگ استارتاپهای حوزه تاکسی اینترنتی تا سایتهای پخش آنلاین فیلم. در عوض جای خالی دوقطبیهای قدرتمند، نبردهای جوانمردانه و تلاش برای بهتر شدن در بعضی حوزهها بهشدت احساس میشود. تنها در بازار لوازمخانگی بهگواه آمارهای خودشان هزار و ۵۰۰ تولیدکننده وجود دارد. در صنعت پوشاک هم احتمالا داریم راه را اشتباه میرویم. احتمالا!
اقتصاد دنیا نمونههای بیشماری از دوقطبیهای قدرتمند را در حافظه دارد. در خلال جنگ جهانی دوم، آمریکاییها تصمیم گرفتند فرمول جادویی کوکاکولا را برای خودشان نگه دارند و از تحویل مواد اولیه ساخت نوشابه به خط تولید آلمان خودداری کردند. نتیجه این اتفاق دست و پا زدن شرکت آلمانی و ساخت یک نوشابه جدید با رنگ و طعم جدید بهنام فانتا بود. کوکاکولا بعدها مشابه همین چالش را با پپسی تجربه کرد. مرسدس بنز و ب.ام.و، آدیداس و نایکی، مکدونالد و برگر کینگ، سامسونگ و الجی، کیا و هیوندای هم در سالهای بعد رقبای قسمخورده هم بودند و گرچه گاهی رقابتشان از دایره اخلاقیات و جوانمردی خارج میشود.
اما در نهایت بهلطف همان چنگ و دندان نشان دادن بههم است که برای بهتر شدن و پیشرفت تلاش میکنند. اتفاقی که در ایران یا کمتر بهچشم میخورد یا اینکه برندها و تولیدکنندهها بهسختی زیر بار آن میروند. سالها پیش همراه اول با منت فراوان، برای تحویل یک سیمکارت موبایل نامنویسی میکرد، پول پیش میگرفت و مدتها متقاضی را در صف و نوبت معطل نگه میداشت. در تمام طول این مدت، آنها ادعا میکردند ناچارند با همین روش ادامه دهند تا اینکه ناگهان دستی از غیب رسید و ایرانسل متولد شد. سیمکارتهای اعتباری فراوان شدند و قیمت نجومی سیمکارت ناگهان بهدست فراموشی سپرده شد.
حتی میتوانستیم بابت خرید هر سیمکارت، یک سیمکارت هدیه بگیریم. رقابت همراه اول و ایرانسل در سالهای بعد سرمنشا اتفاقات زیادی در حوزه تلفن همراه و ارتباطات شد تا جاییکه الان ایران بهعنوان یکی از کشورهای پیشرو در فناوری نسل پنجم موبایل است و مشترکان ایرانی اولین استفادهکنندگان از این سرویس بهشمار میروند.از آنطرف اگر بخواهیم یک نمونه ناموفق از انحصار و تکقطبی بودن را مثال بزنیم، میتوانیم به وضعیت تلفن ثابت اشاره کنیم. قطعا دور و برتان خیلیها را میشناسید که در سالهای دهه ۶۰ و ۷۰ برای خرید یک خط تلفن برای خانه و دفترشان در نوبت ماندند و در نهایت مجبور شدند برای آن رقم بالایی پرداخت کنند. این شیوه هنوز هم برقرار است. باور میکنید؟
چرا بدون رقیب قدرتمند میبازیم؟
برای اینکه مطمئن شویم خارج کردن رقبای قدرتمند از دور بازی و غفلت از خلق دوقطبیهای قدرتمند، آنهم با استفاده اشتباه از شعار حمایت از تولید داخل چطور میتواند بهضرر همه تمام شود، باید به همین سه،چهار سال پیش برگردیم. در سال ۹۵، وقتی هنوز کرونایی وجود نداشت، تحریمها عرصه را بر واردکنندگان تنگ نکرده بود و اسب وحشی دلار هنوز رم نکرده بود، وزارت صمت تصمیم گرفت واردات و فروش پوشاک در کشور را محدود کند.
مصوبه این وزارتخانه، برندهای پوشاک خارجی یا نمایندگان آنها را مجبور میکرد همزمان با واردات پوشاک خارجی، بخشی از سهم بازار خود را در داخل تولید کنند. احتمالا پیشنهاد بدی نبود و در خیرخواهانه بودن آنهم هیچ شک و تردیدی وجود ندارد. پیشنهاددهندگان این طرح قصد داشتند شرکتهای خارجی یا نماینده آن را مکلف کنند ظرف دو سال اول، حداقل معادل ۲۰درصد حجم واردات را در داخل تولید کرده و حداقل ۵۰درصد لباسهای تولید داخلی را صادر کند. با این کار هم در داخل ایجاد اشتغال میکردیم، هم خطوط تولید و تکنولوژی روز را بهکشور میآوردیم، هم درآمد ارزی ایجاد میشد.
بههمین خاطر پیشنهاددهندگان طرح، خیلی به خودشان افتخار میکردند. از آنطرف آنهایی که بازار را میشناختند یا حداقل کمی با سازوکار بازار پوشاک ایران آشنا بودند، همان موقع هشدار دادند و گفتند باید مراقب نتیجه کار باشیم. واقعیتهایی ساده در بازار پوشاک ایران وجود دارد. مثلا میدانیم برندهای پوشاک خارجی معروف، تقریبا هرگز در داخل کشور نماینده رسمی نداشتهاند. در بهترین حالت یک شخص یا شرکت ایرانی با تولیدکننده اصلی یا نماینده فروش آن پشت میز مذاکره نشسته و آنها را راضی کرده، تولیداتش را بهآنها بفروشد.
بیشتر فروشگاههایی که از ابتدای دهه ۹۰ در ایران افتتاح شدند و دکور و دیزاین و چیدمانشان را شبیه نمایندگیهای رسمی برندهای معروفی در امارات و ترکیه و اروپا و آمریکا طراحی میکردند، در حقیقت به همین دست تجار تعلق داشتند که بهجای شرکت اصلی با فروشگاهی در کشورهای همسایه لینک میشدند و در بهترین حالت همهشان نوعی واسطه بودند نه نمایندگی. آنها لباسهای برند را بهصورت عمده از استانبول یا دوبی میخریدند و با پرداخت حق گمرکی و عوارض وارداتی در فروشگاههایی با ظاهری شبیه نمایندگی رسمی برند اصلی به هموطنهای خود میفروختند.
با وجود این موضوع، مصوبه وزارت صمت با مصوبه چند سال پیش خود این دسته واردکنندهها و تجار را شوکزده کرد. بخشی از آنها میدانستند توانایی ایجاد خط تولید پوشاک را ندارند یا اگر بتوانند چنین کاری انجام دهند اصلا در سمت دیگر ماجرا کسی نیست تا برای عمل کردن به مصوبه وزارت صمت پای میز مذاکره بنشیند. پس این گروه از میدان رقابت بیرون رفتند. دستهای دیگر با افزایش قیمت دلار قافیه را باختند. ممکن است پیش خودتان بگویید چون واردکنندههای پوشاک الک شدهاند پس کار خوبی انجام شده است. کاش اینطور بود اما بعضی واردکنندههای بزرگ که حاضر نبودند قافیه را ببازند، برندهای جدیدی خلق کردند که در ظاهر به برند اصلی تعلق دارد.
بهعنوان قدم بعدی در ترکیه یا چین کارگاههایی پیدا کردند و به آنها سفارش دادند از روی محصول اصلی با برند شناخته شده و معروف، کپیهای ارزانقیمت تولید کنند تا با چسباندن برند تازه تاسیس و عرضه آن در فروشگاههایشان بگویند مصوبه وزارتخانه را تمام و کمال رعایت کردهاند. یکی دوتایشان هم کارگاههایی در ایران راه انداختند تا خدای نکرده از مزایای ایجاد اشتغال و کارآفرینی مثل وام و تسهیلات بانکی هم بیبهره نمانند. در بخش فروش طوری وانمود کردند انگار این محصولات تازه، زیربرند آن اسم و لوگوی آشناست. شوربختانه کار به دور زدن مصوبه وزارت صمت ختم نمیشود و در کمال شگفتی میتواند ابعاد ترسناک دیگری پیدا کند.
سروکله کرونا از بهمن و اسفند ۹۸ پیدا شد، مرزها یکییکی بسته شدند و مبادله ارزی و رفتوآمد تقریبا بهحال تعلیق درآمد اما وقتی به فروشگاههای عرضهکننده بعضی از این برندها میروید انگار نهانگار؛ آب از آب تکان نخورد؛ هنوز پروموشنهایشان برقرار است، با تغییر فصل، کالکشن جدید روی رگال میچینند و مدام در پیامکهای ارسالی برای مشتریهایشان، آنها را تشویق میکنند دوتا بخرند اما فقط پول یکی را بدهند. هنوز به ترسناکترین قسمت ماجرا نرسیدهایم. بهعنوان کسی که از ۱۰سال پیش مشتری یکی از آنها بهحساب میآیم، متوجه شدهام کمکم تعارف را کنار گذاشتهاند و تولیدات داخلی خود را با اسم و اتیکت برند اصلی عرضه میکنند.
قیمت همان است؛ حاصل جمع نرخ دلار، مالیات و عوارض و نرخ گمرکی حدود قیمت خون پدر در حالیکه کیفیت بد، فاجعه و در بیشتر مواقع مزخرف است. پارچهها زود آب میروند. خط دوختها ناشیانه است و دکمهها و زیپها جان ندارند! حاضرم شرط ببندم برند اصلی حتی روحش هم از چیزی که اینجا در ایران رخ میدهد بیاطلاع است. نه از مصوبه وزارت صمت و نه از لباسی که در ایران به اسم آنها فروخته میشود.
بازار لوازم خانگی در حسرت دوقطبی
تولیدکنندگان داخلی لوازم خانگی میگویند پس از اینکه تحریمها باعث خروج برندهای خارجی و بخصوص الجی و سامسونگ کرهای از ایران شد، آنها جان گرفتهاند و امروز به جای ۱۱میلیون دستگاه لوازم خانگی خارجی، ۱۵میلیون دستگاه لوازم خانگی در داخل تولید میشود. همچنین توانستهاند بهلطف داخلیسازی ۷۰درصدی قطعات و صرفهجویی ارزی سهمیلیارد دلاری، میزان تولید خود را به دو برابر تولیدات قبل تحریمها برساند. آمارهای وزارت صنعت، معدن و تجارت تا حدودی اظهارات و ادعاهای تولیدکنندگان ایرانی را تایید میکند.
تنها در پنج ماهه نخست امسال شاهد تولید دو میلیون و ۶۱۰هزار دستگاه لوازمخانگی بزرگ شامل انواع تلویزیون، یخچال و فریزر، ماشین لباسشویی و کولر آبی در کشور بودهایم که حدود هشت درصد بیشتر از مدت مشابه سال گذشته است. در این مدت ۸۵۸هزار و ۷۰۰دستگاه یخچال فریزر توسط شرکتهای ایرانی تولید شده است. بیشترین رشد تولید در اینمدت مربوط به ماشین لباسشویی با ۳۷درصد بوده است. کارخانجات ایرانی موفق شدهاند ظرف پنج ماه اول امسال ۵۴۹هزار و ۹۰۰دستگاه از این محصول تولید کنند.
اما احتمالا شما هم با این گزاره موافق هستید که ممنوعیت واردات کالاهای خارجی بهمنظور حمایت از تولید داخلی احتمالا اولین حلقه زنجیره حمایت از برندهای نوپای ایرانی است ولی کار تمام نشده است. اگر بخواهیم با خودمان صادق باشیم باید بپذیریم تا زمانی که نوسانات بازار ارز قادر است نرخ محصولات را در بازار لوازم خانگی ایرانی تغییر دهد، نمیتوانیم بگوییم واقعا روی پای خودمان ایستادهایم. اتفاقی که با وجود تاکید روی داخلیسازی ۷۰درصدی تولید، نشانههای آن در بازار کمتر لمس میشود. پارسال در سه ماه اول سال میتوانستید با شش میلیون تومان یک لباسشویی ایرانی هشت کیلویی قابل اعتماد بخرید.
این عدد در ابتدای امسال به حدود ۱۲ میلیون تومان رسیده است. بقیه محصولات تولید داخل نیز به همین اندازه افزایش قیمت را تجربه میکنند و خب قطعا نشانه خوبی نیست! مقامات صنفی و مسئولان اتحادیههای تولیدکنندههای لوازم خانگی خودشان میگویند در حال حاضر هزار و ۵۰۰تولیدکننده در این بخش مشغول بهکار هستند. چه خبر است؟ هزار و ۵۰۰ تولیدکننده یک خرده زیادهروی نیست؟ اگر برای خرید یک محصول سری به بازار بزنید، متوجه میشوید از یک مدل خاص، در بازار نمونههایی مشابه وجود دارد. منتها برندی که روی آنها خورده متفاوت است.
یعنی تولیدکنندههای محترم داخلی در زمان ثبت سفارش قطعات در جایی مثل چین آنقدرها که باید وقت نگذاشتهاند. بهعنوان مثال از یک مدل یخچال حدود هشت نمونه با یک برند میتوانید پیدا کنید یا از روی یک مدل معروف جاروبرقی بوش، حدود سه، چهار یا حتی پنج نمونه ایرانی وجود دارد. یک تولیدکننده ایرانی محصولات خود را با پنج برند مختلف به بازار عرضه میکند. بعضی مواقع یک ماشین لباسشویی یا یخچال فریزر مشابه را با سهتا اسم و برند متفاوت در بازار میبینیم. شاید باور نکنید اما در بازاری مثل یخچال فریزرها حدود ۴۰،۵۰ شرکت تولیدکننده و برند، پنجه درپنجه انداختهاند و سر سهم بیشتری از بازار با هم میجنگند. همین تعداد اسم و برند مشغول رقابت در تولید لباسشویی هستند.
اسامی بازیگران عرضه تولید لوازم خانگی ایران یک فهرست بلندبالا را تشکیل میدهد که مرور آنها نفس آدم را میگیرد. واقعا چرا زمین بازی باید انقدر شلوغ باشد؟ آن هم در شرایطی که میدانیم در زمان بحرانهای اقتصادی و فشارهای ناخواسته مالی، معمولا بزرگترین تولیدکنندگان دنیا از جمله پژو و رنو، سیتروئن هم تعارف را کنار میگذارند و با توسل به تکنیک ادغام تلاش میکنند منابع مالی، قدرت فنی و توان رقابت خود را اشتراکی بهکار بگیرند تا بتوانند راحتتر مچ رقبای خارجی خود را بخوابانند. بدون تعارف ممنوعیت واردات تنها تکنیک موجود نیست.
تولیدکننده بههرحال به مواد خام نیاز دارد. به ورق آلومینیوم، به یارانه، به سازوکارهای حضور در بورس و تامین مواد اولیه. از یک جایی به بعد باید متواضعانه تسهیلات بانکی جور کند و در شرایطی مثل بحران کرونا، برای تامین هزینهها، جبران خسارتها دست تولیدکنندهها را بگیرد. از آن طرف هم موضوعی مثل نظارت بر عرضه و صادرات پیش میآید. قطعا با وضعیت فعلی بازار هیچکدام این کارها را نمیتوان در حد مطلوب انجام داد. تولیدکنندههای ایرانی بعد از اینکه برای خودشان یک رقیب سرسخت مثل دوقطبی حسن یزدانی و دیوید تیلور ساختند، تازه باید وارد فار بعدی شوند.
مصرفکننده ایرانی بازار لوازمخانگی تا همین پنجسال پیش میتوانست جدیدترین تکنولوژیهای دستاول دنیا را خریداری کند. برندی مثل سیگنچر که به خط تولید محصولات لاکچری الجی تعلق دارد، همزمان با بازار ایالات متحده در ایران رونمایی و عرضه شد. قطعا نمیتوانید از مشتری چنین بازاری توقع داشته باشید ناگهان قناعت پیشه کند. این کار حداقل با اخم و نازک کردن ابرو امکانپذیر نیست. باید اعتمادش را جلب کرد. باید به او اطمینان داد که لوازم خانگی ایرانی همزمان با تقویت و بهروزرسانی تکنولوژی تولید، دارند روی چیزهایی مثل خدمات پس از فروش کار میکنند. بد نیست برای دستهای از مشتریان خط فروش اعتباری در نظر گرفت. نه این مدلهای فروش اقساطی که تهش خریدار احساس حماقت کند. فروش بهصورت تمام اقساط، بدون پیش پرداخت، بدون بهره، با عزت و احترام.