درباره گنجینه میلیاردی که منیژه میرعمادی اهدا کرد
روزنامه هفت صبح، رضا جمیلی | در تهران در بیمارستانی در خیابان ژاله به دنیا آمده، ۸۶ سال پیش… خوشپوش و خندهروست. روز دوشنبه، یکی از سه روز زوجی که او به مطبش در خیابان رستاک، در ساختمانی روبهروی در پشتی بیمارستان پارس میرود و بیماران قدیمیاش را ویزیت میکند، با او قرار دیدار گذاشتهام.
دکتر جمشید ناصری با ماسکی بر صورت، با قدمهای فرزش، جلو میافتد و با هم میرویم به کافیشاپ بیمارستان تا داستان یکی از نادرترین سخاوتهای هنری ایران را برایم بازگو کند؛ داستانی که قهرمان اول آن زنی است به نام منیژه میرعمادی. زنی که با وصیت او ۷۰۵ اثر تجسمی که گنجینه تماموکمالی از هنر معاصر ایران است به موزه هنرهای معاصر تهران اهدا شد.
گنجینهای که به گفته کارشناسان هنری، قیمتی بر آن نمیتوان گذاشت… اما اگر بخواهید به بزرگی عددش فقط کمی نزدیک شوید، باید گفت گنجینهای که در آن دهها تابلو از عربشاهی، ضیاپور، احصایی، سپهری، آغداشلو، ژازه تباتبایی، مارکو گریگوریان، قندریز، درودی، اعتمادی، محصص، کلانتری و دیگر بزرگان ۸۰ سال گذشته هنر تجسمی ایران جا گرفته، دستکم ارزشی بیش از ۲ هزار میلیارد تومان دارد.
منیژه میرعمادی که بود؟
کمتر هنرمند شناختهشده تجسمی ایران است که منیژه میرعمادی را نشناسد.آلبومهای شخصی میرعمادی را که ورق بزنید،عکسهای دونفره و دستهجمعی او با چهرههای مطرح هنر معاصر ایران روایتگر یک زندگی پرهیجان، دیدارها و مهمانیهای دوستانه و البته حضور پررنگ او در کارگاهها و آتلیههای شلوغ هنرمندان ایرانی است.
منیژه میرعمادی سال ۱۳۲۶ در کرمان متولد شده،در کرمانشاه دبیرستان رفته،در دانشکده هنرهای زیبای تهران و دانشگاههای مریلند و اورگان آمریکا هنرهای تجسمی خوانده، مدت کوتاهی در بخش گرافیک تلویزیون کار کرده و از سال ۶۳ به عنوان کلکسیونر شروع به جمعآوری نقاشیها و مجسمههای هنرمندان برجسته ایرانی کرده است.
او که خود نقاش بود، آخرین نمایشگاه انفرادیاش را در سال ۷۰ در گالری سیحون برگزار کرد و بعد از آن ترجیح داد با پژوهش در هنر ایران، معرفی هنرمندان و مهمتر گردآوری آثار هنری روزگار بگذراند؛روزگاری که بیشتر در آتلیه هنرمندان مختلف میگذشت و همنفس بود با برخی از ارزشمندترین تابلوها و مجسمههای هنر امروز ایران.زنی خستگیناپذیر و مورد اعتماد جامعه هنری که سه سال پیش درگذشت،اما با بازگشایی موزه هنرهای معاصر در بهمن ۹۹ دوباره نامش بر سر زبانها افتاد.
*** دست کشیدن از نقاشی،روی آوردن به کلکسیونری و انتشارات
دکتر جمشید ناصری، متخصص زنان و زایمان و از پزشکان شناختهشده بیمارستان پارس است که سال ۱۳۶۲ با منیژه میرعمادی ازدواج کرده.دکتر ناصری درباره همسرش میگوید:«بعد از نمایشگاهش در گالری سیحون، نقاشی را کنار گذاشت و شناساندن نقاشی ایران به جامعه را هدف خود قرار داد.
همزمان به جمعآوری کلکسیون هم مشغول بود.هیچوقت هم اهل فروش تابلوهایش نبود.تنها دوبار اقدام به فروش چند اثر کرد و با پولی که به دست آورد نشر هنر ایران را راهاندازی کرد.» ثمره این انتشارات ۱۰ عنوان کتاب نفیس درباره هنرمندانی چون حاجیزاده، نامی، کیارستمی، اسپهبد و … بود.نشری که چهرههایی چون جواد مجابی و امید روحانی در آن رفتوآمد داشتند و به میرعمادی کمک میکردند هم کتابهایش را و هم مجله طاووس که یکی از اولین مجلات تجسمی ایران بود را منتشر کند؛مجلهای که در فاصله سالهای ۷۱ تا ۸۰ منتشر میشد و با توقف چاپ نسخه کاغذیاش به فضای وب خزید.
*** منیژه، جمشید و یک زندگی منحصربهفرد
دکتر ناصری و منیژه میرعمادی در خانهباغ بزرگ و چشمنوازشان در یکی از کوچههای مجاور پارک جمشیدیه که دستکمی از یک موزه هنر معاصر نداشت،میزبان دوستان هنرمند یا پزشکشان میشدند و در مهمانیهای همیشگیشان حرف اصلی محفل، نقد و بررسی تابلوهای آویخته به دیوار بود.«منیژه علاقه داشت دوستانش را دور هم جمع کند.
هنرمندان شناختهشده بودند که در مراودات هنریمان با آنها دوست شده بودیم. تقریبا در همه این مهمانیها صحبت از هنر بود و تابلوهایی که در خانهمان داشتیم. خانه ما تبدیل به یک موزه کوچک شده بود که در هرجای آن تابلویی آویزان بود. ما با همدیگر به آتلیه هنرمندان سر میزدیم و آثار هنرمندان شناختهشده را با مراجعه به منزلشان خریداری میکردیم.
آثار هنرمندان جوانی که کمتر شناختهشده بودند را هم از گالریها میخریدیم. منیژه با هنرمندانی مثل قاسم حاجیزاده، پرویز کلانتری، ژازه تباتبایی، محمد احصایی، پرویز تناولی، حجتالله شکیبا، آیدین آغداشلو، غلامحسین نامی، علیاکبر صادقی، پروانه اعتمادی، عباس کیارستمی، علیرضا اسپهبد و خیلیهای دیگر از نزدیک دوست بود.»
*** داستان گنجینه ارمغان از کجا شروع شد
منیژه میرعمادی در زمان حیاتش تاکید کرده بود دوست دارد از کلکسیون کمنظیری که گرد آورده یک موزه راه بیفتد و این آثار پیش چشم همه مردم قرار بگیرند. بعد از فوت او، دکتر ناصری برای عمل به وصیت منیژه، از بین گزینههای متعددی که روی میز بوده، تصمیم میگیرد از ۸۳۶ اثر مجموعهای که با همسرش طی چند دهه گردآوری کرده بود، ۷۰۵ اثر را به موزه هنرهای معاصر تهران اهدا کند.
دکتر ناصری اما قبل از اهدای این گنجینه بزرگ باید تابلوهای زیادی را از زیرزمین و انبار خانه بیرون بکشد، کارشناسی و شناسنامهدار و حتی برخی از آنها را که آسیب دیدهاند مرمت کند. برای این کار او به سراغ گیلدا بریمانی میرود که تخصصش کارشناسی اصالت، فهرستبندی و کاتالوگسازی برای کلکسیونها و البته مرمت آثار هنری است.
«از طریق خواهرم با خانم بریمانی آشنا شدم. ایشان دوره تحصیلات خود در زمینه مرمت آثار هنری را در فلورانس ایتالیا گذرانده است و چندتا از این تابلوها که در زیرزمین آسیبدیده بودند را مرمت کردند. علاوهبراین کار مهمی که خانم بریمانی انجام داد این بود که تمام ۷۰۵ تابلو را کارشناسی و تایید اصالت کردند.»
گنجینهای که این روزها با نام ارمغان پیشروی بازدیدکنندگان موزه هنرهای معاصر تهران قرار گرفته، یادگار زنی است که یک زندگی باشکوه، مجلل و استثنایی را تجربه کرد. زنی که بهترین توصیف برای او شاید این باشد:کسی که همیشه در فاصله چندمتریاش یک اثر ارزشمند هنری روی دیواری آویخته بود.