کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۵۰۸۶۴۳
تاریخ خبر:

درباره ‌قلعه‌نویی‌ که سکان تیم ملی را‌ در دست گرفت

روزنامه هفت صبح، کمال بردبار| بازیکن بداخلاق و تکنیکی راه‌آهن تهران عصاره فوتبال ایرانی است. چه خوب چه بد. او همه فضایل و ضایعات این نوع مفهوم را در خودش انباشته کرده است. در سبک بازی‌اش حتی. همان نوع هافبک‌های تکنیکی غریزی و سربالا و شوتزن و اصرار بر فرماندهی تیم و تلاش برای برگرداندن نتایج با حربه غیرت و عصبیت و بی‌توجه به شاخصه آمادگی بدنی. از همان رده‌ای که بهترین نمونه‌های تاریخی‌اش علی جباری و علی پروین بودند.

او شاید بدشانس‌ترین هافبک ممتاز فوتبال ایران هم باشد چرا که کلا 19 بازی ملی در کارنامه خود دارد و بهترین دوران خود را پشت ترافیک هافبك‌های طراز اول از تیم ملی دور ماند. وقتی در شاهین می‌درخشید خط هافبک تیم ملی در دست حمید درخشان و رضا احدی و شاهرخ بیانی و ضیا عربشاهی و بعدها ابطحی و نامجومطلق و قایقران و افتخاری قرار داشت و قلعه‌نویی همیشه در غربال نهایی از تیم ملی دور می‌ماند.

او با شاهین، ‌تیم دلنواز میانه دهه شصت تحت هدایت نصرالله عبداللهی دوبار نایب قهرمان تهران شد. او فرمانده داخل زمین تیمی بود که باوی و یکه و پازوکی و محرمی و معمار و شکورزاده را در ترکیب خود داشتند. بیشترشان بچه‌های اصل جنوب شهر تهران با همان فرهنگ خاص این مناطق. اما شهرت او وقتی بود که در سال 67 به استقلال آمد و طی 9 فصل به تمام افتخارات ممکن در فوتبال ایران و آسیا دست یافت.

قهرمان ایران‌،‌ قهرمان جام حذفی‌،‌ قهرمان آسیا و فینالیست آسیا. او رهبر تیمی بود که بازيکنانی مثل منصوریان و فکری و پرورش‌خواه و پاشازاده و عابدزاده (در برهه‌ای‌) و…. در کنار او قرار داشتند. وقتی کار سرمربیگری را شروع کرد ناظران با حیرت متوجه شدند که با نسخه‌ای تیزهوش‌تر از علی پروین روی نیمکت مربیگری مواجه هستند.

بازیکنی که گویی هم در داخل زمین و هم روی نیمکت الگوی رفتاری قلعه‌نویی بوده است و خودش هم بارها و حتی به قیمت ناخشنودی طرفداران استقلال برآن پافشاری کرده است.به عنوان مربی در کارنامه‌اش 5 بار قهرمانی در لیگ برتر ایران وجود دارد تا اورا موفق‌ترین مربی تاریخ لیگ برتر قلمداد کنیم. حتی بالاتر از برانکو و گل‌محمدی و فرکی. شکل بازی‌های تیمش هم مشخص بود.

قرار دادن یک یا دو هافبک دفاعی سرسخت در میانه زمین و گرفتن ابتکار در میانه میدان با خطاهای پیاپی ولی نه شدید و استفاده از خلأ ذهنی داوران ایرانی که در مقابل تعدد و تکرار خطا به شرطی که خطای سخت محسوب نشود معمولا سکوت می‌کنند و از کارتشان استفاده نمی‌کنند‌ و همین‌طور علاقه ویژه به استفاده از توپ‌های بلند براي مهاجمان سرزن که شاید ناشی از سال‌های همبازی بودن با زوج مخوف کریم باوی و مرتضی یکه در شاهین بوده باشد.

به عنوان کاتالیزور‌، حضور 90 دقیقه‌ای‌اش در کناره‌های زمین و فشار ممتد بر داوران را هم به ترفندهای تاکتیکی‌اش اضافه می‌کرد. در شیوه بازی او هیچ نکته مدرنی وجود نداشت. همان چیزهایی که مثلا در پرسپولیس استانکو و یا برانکو به چشم می‌خوردند و یا به استقلال استراماچونی چنین اعتبار و شهرتی بخشیده بود. سبک او به عنوان مربی کاملا ایرانی بود. سنتی و قابل پيش‌بینی. شاید به همین خاطر بود که وقتی در سال 85 و در دوران پس از برانکو به سرمربیگری تیم ملی رسید کسی از این اتفاق استقبال نکرد.

تیمی که طی هشت سال گذشته سایه بزرگانی مثل ایویچ و بلازویچ وحتی برانکو را بالا سر خود دیده بود به سختی می‌توانست با افکار سنتی قلعه‌نویی کنار بیاید. با این حال نتایج او در تیم ملی بد نبودند. او 17 بازی سرمربی تیم ملی بود که به ناکامی در یک چهارم نهایی جام ملت‌های آسیا در سال 2007 ختم شد و برکناری او.

اما باورنکردنی است که کارنامه او در این 17 بازی تنها شامل یک شکست در بازی دوستانه مقابل مکزیک می‌شود(با نتیجه مخوف چهار بر صفر) و او طی این 17 بازی ملی‌، دیگر هیچ بازی را در وقت‌های قانونی واگذار نکرده بود.حتی حذف توسط کره‌جنوبی با ضربات پنالتی شکل گرفته بود.

معدل امتیازی او 2.1 از هربازی است که امتیاز بسیار درخشانی است‌. اما بازی‌های تیم ملی با او در همان جام ملت‌ها جزو کسالت‌بار‌ترین نمایش‌های تیم ملی در دوران معاصر ثبت می‌شوند. بدون شور‌، بدون هیجان، بدون هیچ بدعت تاکتیکی. اما به‌هرحال اگر این معدل امتیازی درخشان او در تیم ملی را با کارنامه 5 قهرمانی در لیگ برتر در کنار هم قرار دهیم به این نتیجه می‌رسیم که پس چرا در مورد انتصاب او به پست سرمربیگری این‌قدر واکنش‌ها سرد است؟

راستش اهالی فن می‌دانند که از دوره‌ای قلعه‌نویی آن اشتیاق دیوانه‌وارش به نتیجه گرفتن و پیروز شدن را از دست داد. سال‌هاست که بیشتر از تمهیدات تاکتیکی‌اش خبرهای مربوط به رقم درشت قراردادهایش به گوش می‌رسد. خبرهایی درباره بیزینس‌های متفاوتش در عرصه‌ها‌ی دیگر کسب‌وکار‌. رستوران و اتومبیل.

خبر می‌رسد که پسرش فلان پورشه زرد را زیر پای خو‌د دارد و خودش وسط تمرینات آماده سازی پیش فصل‌،کاهلانه ترجیح می‌دهد برود کانادا و کمی خوش بگذراند. از معاشرتش با مداحان و مدیران خبر می‌آمد و بر تسلطش بر ادبیات رسمی رایج. مشهور شد که برایش قرارداد بستن با تیم‌های ثروتمند صنعتی مهم‌تر از کسب قهرمانی و موفقیت است. می‌گفتند تیم‌های زیر نظرش را نسبتا ارزان می‌بندد چرا که خودش پول‌های کلان دستمزد می‌گیرد.

اسکاد ارزان کم ستاره از طرفی موجب می‌شود فشار بر او برای کسب عنوان و قهرمانی کم شود ! راستش نمی‌دانیم. در ده سال گذشته قلعه‌نویی به هیچ موفقیت مهمی دست نیافته است. تیم‌هایش عموما هجومی هستند اما هیچ شگرد تاکتیکی در تیم‌هایش تو را مسحور نمی‌کند. بارها و بارها بازی‌هایش را در دقایق آخر به حریفان واگذار کرده است‌.

خلاقیت تاکتیکی تیمی مثل مس رفسنجان و حتی ذوب آهن و پیکان بسیار بیش از گل‌گهر تحت فرماندهی اوست. این‌ها نکته‌هایی است که افکار عمومی را به حضور دوباره قلعه‌نویی بر نیمکت تیم ملی بدبین می‌سازد. آیا او جاه‌طلبی و خلاقیت لازم برای موفقیت در نیمکت تیم ملی را دارد؟ آیا او می‌تواند شاگردان یاغی کی‌روش را رام دستورات تاکتیکی خود سازد؟ ‌برای او آرزوی موفقیت می‌کنیم. هرچند می‌دانیم آرزویی نزدیک به محال خواهد بود.

کدخبر: ۵۰۸۶۴۳
تاریخ خبر:
ارسال نظر