کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۳۴۸۷۱۲
تاریخ خبر:

داستان کلاهبرداران مشهور ایران

روزنامه هفت صبح، سارا غضنفری | کلاهبرداران هم به‌روز شده‌اند اما هنوز روی دست مهدی بلیغ، دزد و کلاهبردار دهه ۳۰ و ۴۰ شمسی که معروف به آرسن لوپن ایران بود، کلاهبردار نیامده است. او در یکی از این کلاهبرداری‌های هوشمندانه خود کاخ دادگستری تهران را به‌عنوان یک هتل مجلل به دو تاجر آمریکایی(برخی هم می‌گویند دو تاجر عرب) به‌صورت غیرقانونی فروخت! در این پرونده به سراغ کلاهبرداری‌های عجیب و غریب رفته‌ایم؛ همان‌ها که هنوز با تقلید صدا، با جازدن خود تحت عنوان خواستگار یا هزارچهره متفاوت حساب شما را خالی می‌کنند یا با ترفندهای شیرین زمین و خانه‌تان را از چنگ‌تان درمی‌آورند.

* یک: داستان مهدی بلیغ یا آرسن لوپن ایران
سرقت از جواهرفروشی، قتل، کلاهبرداری، فرار از دست مأمور پلیس، همراه داشتن موادمخدر و اعتیاد و درنهایت اعدام؛ این چند کلمه سرگذشت عجیب‌ترین کلاهبردار ایران است. سیدمهدی بلیغ مردی که سواد نداشت اما باهوش بود. با بی‌سوادی به‌طرز عجیبی به عربی و انگلیسی تسلط داشت. به‌قدری زندگی او عجیب بود که مسعود کیمیایی، کارگردان سینما تا پای گرفتن مجوز فیلم خائن‌کشی درباره او پیش رفت.‌

ماجرای مردی که بعد از کودتای ۲۸ مرداد، کاخ دادگستری را به قیمت ۵۰۰هزار تومان تحت عنوان هتل به دو تاجر آمریکایی فروخت و به مصر فرار کرد. کسی که تلویزیون زندان را به یکی از زندانیان به قیمت ۱۰۰تومان فروخت. وقتی آن زندانی، بعد از آزادی، تلویزیون را زیر بغل زد و می‌خواست آن را با خود ببرد، فهمید که چه کلاهی بر سرش رفته و مضحکه بقیه شده ‌است! اگرچه درنهایت مهدی بلیغ به جرم داشتن اعتیاد و حمل موادمخدر دستگیر و سپس در ۶۳سالگی اعدام شد.

* دو: حجت یکی از قدیمی‌ترین کلاهبردارها
حجت‌الله رئوفی‌نیا، ایرانی‌الاصل متولد تالش، حدود ۷۱ساله و مقیم کشور سوئد در حالی از سوی پلیس بین‌الملل تحت تعقیب است که پرونده‌های قضایی‌اش در محاکم قضایی تهران و استان‌های مرزی جنوب کشور همچنان تحت رسیدگی است. سابقه جرایم مرد هزار چهره به سال‌های دور و قبل از پیروزی انقلاب اسلامی ‌برمی‌گردد. نخستین تخلف وی در سال ۱۳۵۱ ثبت شد. مرد تبهکار پس از مسموم کردن خود، در یکی از بیمارستان‌های شهر کرمان بستری شد.

بعد هم با معرفی خود به عنوان پسر خلعتبری، وزیر امور خارجه وقت از مسئولان، پزشکان و پرستاران بیمارستان اخاذی و کلاهبرداری کرد تا این که سال ۱۳۵۲ دستگیر شد. وی سال ۱۳۵۳ تحت عنوان فرزند عبدالرحیم ولیان، استاندار وقت خراسان با همان شیوه قبلی از مسئولان و کارکنان بیمارستانی در شهرستان بهبهان کلاهبرداری کرد و گریخت. به همین خاطر نیز بارها دستگیر و آزاد شد. با این حال پس از پیروزی انقلاب نیز کلاهبرداری‌های مرد هزار چهره ادامه یافت. او طی چند سال با فریب کارکنان مراکز مختلفی از جمله ادارات کل تربیت بدنی، مراکز ورزشی، شهرداری‌ها، شوراهای اسلامی‌شهرها، مراکز درمانی و بیمارستان‌ها، مراکز آموزشی، دانشگاهی، فرهنگی و هنری، اشخاص حقیقی و حقوقی و شرکت‌های خصوصی کلاهبرداری‌های کلانی انجام داد.

رئوفی نیا سرانجام سال ۱۳۷۰ با جعل اسناد، ملک مسکونی مصادره‌ای تیمسار فراری، عباس تقدس را فروخت که با شکایت بنیاد مستضعفان، تحت تعقیب قانونی قرار گرفت اما وی موفق به فرار شد و به طور غیر قانونی به خارج از کشور گریخت. او هنوز هم به کلاهبرداری ادامه می‌دهد و در سال ۹۵ به بهانه خرید ملک در ترکیه مبلغ پنج هزار دلار از یک ایرانی مقیم کیش توانست کلاهبرداری کند.

* سه: ماجرای محمدرضا گلزار قلابی و کلاهبرداری
بارها با تقلید صدای افراد معروف شاهد کلاهبرداری بوده‌ایم ولی کسی فکرش را نمی‌کرد در سال ۹۲ وقتی ستاره‌های سینما در اوج بودند مثلا محمدرضا گلزار با کارمند فرودگاه تماس بگیرد و سر او را کلاه بگذارد و پای بهرام رادان را هم به میان بکشد. این کلاهبرداری عجیب زمانی فاش شد که کارمند یکی از فرودگاه‌های تهران پیش ماموران رفت و گفت طعمه کلاهبرداری شده است. کارمند بیچاره چندی قبل در دفتر کارش نشسته بود که مردی با صدایی آرام و لحنی مودبانه سلام کرد و گفت: من محمدرضا گلزار هستم.

کارمند فرودگاه باورش نمی‌شد که این ستاره سینما به او زنگ زده باشد. قربانی کلاهبرداری گفت: خیلی تعجب کرده بودم. محمدرضا گلزار به من زنگ زده بود. او بعد از اینکه با حرف‌هایش مرا آرام کرد، گفت: او و همکارش‌ بهرام‌ رادان‌ با فرودگاه‌ قراردادی‌ بسته‌اند که‌ بر اساس آن‌ فروش‌ بلیت‌ هواپیماها را به‌ صورت‌ انحصاری‌ در اختیار دارند. آن‌ مرد سپس‌ به‌ من‌ گفت‌ او و بهرام‌ رادان‌ قصد دارند مرا به‌ عنوان‌ مدیر فروش‌ معرفی‌ کنند. وقتی‌ این‌ حرف‌ را شنیدم‌ خیلی‌ خوشحال‌ شدم‌ موقعیت‌ مناسبی‌ نصیبم‌ شده‌ بود و می‌توانستم‌ به‌ پیشرفت‌ خوبی‌ دست‌ پیدا کنم‌ برای‌ همین‌ بلافاصله‌ پیشنهاد آن‌ مرد را قبول‌ کردم‌ و حتی‌ به‌ او گفتم‌ همسرم‌ بیکار است‌ و او‌ و رادان‌ می‌توانند از وی نیز کمک‌ بگیرند.

گلزار قلابی‌ نیز درخواست‌ مرا پذیرفت‌ و گفت‌ برای‌ انجام‌ مراحل‌ اداری‌ استخدام‌ خود و همسرم‌ باید ۱۷۰ هزار تومان‌ به‌ یک‌ شماره‌ حساب‌ واریز کنم.‌ او سپس‌ شماره‌ حساب‌ مردی‌ به‌ نام‌ مهران‌ را به‌ من‌ داد و من‌ نیز بلافاصله‌ پول‌ را پرداخت‌ کردم‌. ماجرای کلاهبرداری به همین جا ختم نشد و استخدام همسر شاکی از سوی حراست‌ فرودگاه‌ رد شد.

گلزار قلابی وقتی این موضوع را شنید مثل روز اول خیلی خونسرد به طعمه خود قول داد که در جلسه آینده با دکتر الهام ، سخنگوی دولت وقت این موضوع را مطرح می‌کند تا مشکل استخدام رفع شود.گلزار قلابی در مرحله بعد درخواست استخدام سه منشی را می‌دهد که این رفتار او باعث شک کارمند فرودگاه شده و او موضوع را به پلیس اطلاع می‌دهد. بعد از پیگیری مشخص می‌شود گلزار قلابی با تقلید صدا از زندان تماس گرفته است!

* چهار: درآمد ۱۳میلیاردی مرد زندانی با کلاهبرداری تلفنی
سه زندانی قدیمی ‌سرکردگان باند بزرگ کلاهبرداری تلفنی بودند؛ یکی از آنها محکوم به حبس ابد، دیگری به قصاص و سومین نفر محکوم به ۳۶سال حبس شده و همگی در زندان به سر می‌بردند تا اینکه تصمیم به کلاهبرداری گرفتند. شگرد آنها اینگونه بود که از داخل زندان با افراد مختلف تماس می‌گرفتند و با این ادعا که «شما برنده مسابقه پیامکی همراه اول شده‌اید» یا «در مسابقه رادیو جوان برنده جایزه ۳۰میلیون تومانی شده‌اید» طعمه‌هایشان را پای دستگاه عابربانک می‌کشاندند و با همان ترفند نخ‌نما حسابشان را خالی می‌کردند.

طعمه‌های این باند از هر قشری بودند؛ از خلبان و پزشک گرفته تا قاضی و رئیس بانک. اعضای این باند مدتی قبل از سوی پلیس پایتخت شناسایی شدند. عبدالله از کلاهبرداری ۱۳میلیارد تومانی‌اش از داخل زندان می‌گوید. به گفته خودش، تمام جوانی‌اش را در زندان بوده و هنوز ۳۶سال از دوران محکومیتش نیز مانده است.از سرقت مسلحانه طلافروشی گرفته تا فرار از زندان و کلاهبرداری‌های بزرگ در پرونده‌اش نوشته شده است.

او درباره این کار گفته بود من از ۱۰سال پیش وارد این بازی شدم و یک جورهایی اعتیاد پیدا کردم چون در زندان بیکارم و می‌خواهم سرم گرم شود. البته اینطوری پولی هم به‌دست می‌آوردم تا با آن بتوانم رضایت شاکیان پرونده قبلی‌ام را بگیرم. راز موفقیت این کلاهبردار به قول خودش کلام است. کافی است بتوانی خوب صحبت کنی. همه‌اش فن حرف‌زدن است والا که این نقشه قدیمی ‌است و خیلی‌ها از آن خبر دارند. مهم این است که آن طرف خط آنچنان مجذوب سخنوری‌ات شود که حرفت را باور کند.

من افراد زیادی را فریب دادم. از خلبان گرفته تا قاضی، وکیل، بازپرس، ‌پزشک و حتی رئیس بانک که به امور بانکی کاملا وارد است.او بیش از ۳۰۰نفر را فریب داده، حدود ۱۳میلیارد تومان کلاهبرداری کرده است و حالا حالاها باید در زندان بماند و مالباختگان که فریبش را خورده‌اند هنوز در راهروهای دادگاه سرگردان هستند.

*** دانشجوی دندانپزشکی یا کلاهبردار!
ماجرای مریم میم از آن دست داستان‌هایی بود که در شهریور سال ۹۸ جنجال زیادی برپا کرد و راستش قرار دادن او در این فهرست شاید کار مطمئنی نباشد. او دختر جوانی بود که حدود ۶۵هزار دنبال‌کننده در فضای مجازی داشت. خود را کارآفرین و صاحب یک شرکت کارآفرینی معرفی می‌کرد، در کنفرانس‌های کارآفرینی شرکت کرده و سخنرانی می‌‌کرد. حتی بار‌ها در تلویزیون به عنوان رتبه برتر در برنامه‌های کنکوری‌ها ظاهر شده و درباره قبولی در کنکور راهکار ارائه داده بود.

در اینستاگرام او می‌توان عکس‌هایی در محیط دانشگاه شهید بهشتی، با روپوش دانشگاهی هم پیدا کرد. او دختر جوان و ۲۲ ساله موفقی به نظر می‌رسید اما به یک باره او در قامت یک کلاهبردار پیدایش می‌شود. ماجرا از این قرار بود که شورای صنفی دانشکده دندانپزشکی شهید بهشتی از شناسایی فردی خبر داد که با دورزدن سیستم آموزش و حراست دانشکده، به مدت یک سال خود را به عنوان دانشجو جا زده و مشغول تحصیل در دانشکده دندانپزشکی شهید بهشتی بوده است.

اعلام شد او با پرداخت ۵۰۰میلیون تومان توانسته است وارد دانشگاه شود آن هم بدون کنکور!بعد این دختر دستگیر می‌شود. او در کلانتری می‌گوید من عاشق رشته دندانپزشکی بودم. همیشه دوست داشتم دندانپزشک شوم ولی موفق نشدم که در این رشته قبول شوم. یک روز داشتم از جلوی دانشگاه شهید بهشتی رد می‌شدم، با خودم گفتم به آنجا بروم و از دانشجویان رشته دندانپزشکی سوال‌هایی بپرسم.

وقتی وارد شدم به حراست گفتم که دانشجو هستم و کارتم همراهم نیست. بعد از آن بود که به سرم زد در کلاس‌ها شرکت کنم. برای همین پرس‎و‌جو کردم و فهمیدم که رشته دندانپزشکی چه زمان‌هایی کلاس دارد و دانشجویان این رشته چه درس‌هایی می‌خوانند.کتاب‌هایش را تهیه کردم و رفت و آمدم به آنجا شروع شد. می‌خواستم هر طور شده دندانپزشک شوم.

گفته بودم دانشجوی انتقالی از دانشگاه خارج از کشور هستم،چون به خارج از کشور زیاد سفر کرده بودم و خانواده‌ام هم آنجا هستند، اطلاع زیادی از دانشگاه‌های آنجا دارم برای همین آن‌ها هم حرفم را باور می‌کردند و اجازه می‌دادند سر کلاس بنشینم. اما در نهایت این اتفاق واکنش‌های بسیاری به همراه داشت و دست آخر معلوم نشد این دختر با پول به دانشگاه رفته یا خیر؟

کدخبر: ۳۴۸۷۱۲
تاریخ خبر:
ارسال نظر