کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۴۱۹۱۰۳
تاریخ خبر:

داستان دلپذیر زندگی میلیاردرهای‌ خوش قلب

روزنامه هفت صبح، نگین باقری | وزارت آموزش سال‌هاست که همکاری نزدیکی با انجمن خیرین مدرسه‌ساز کشور دارد. روز شنبه این انجمن همایشی برای تکریم و رونمایی از سه خیر خارج از کشور برگزار کرد. احتمالا این جزو معدود دفعاتی بود که سردیس‌های زیبا و به‌قاعده‌ای از شخصیت‌های مهم کشور رونمایی می‌شد. در این مراسم اول چند تماس ویدئویی با خیرین خارج از کشور گرفته و بعد یکی‌یکی پارچه سفید از روی سردیس‌ها برداشته شد. این خیرین که در مجموع با همدیگر ۱۳۸ مدرسه ساخته‌اند، چه نام دارند و خارج از ایران مشغول چه کاری هستند یا بوده‌اند؟ این جزئیاتی از زندگی مهم‌ترین خیران ایرانی خارج از کشور است.

جواد موفقیان؛ حاتم‌بخشی در ایران، کانادا، تانزانیا
جواد موفقیان یک خیر ایرانی-کانادایی است. اینطور نیست که حمایت‌های مالی او فقط به ایران سرازیر شده باشد، بلکه او میلیون‌ها دلار از ثروتش را تا امروز در آفریقا، سوئیس، هند، انگلیس و کانادا بخشیده است. این مرد ۹۴ساله در تهران به‌دنیا آمده و در کودکی پدر خود را از دست داده است. بعد از مرگ پدر، تحصیلاتش را ادامه می‌دهد، در دانشگاه تهران درس می‌خواند و بعد از فارغ‌التحصیلی یک شرکت ساختمانی بزرگ تاسیس می‌کند. طوری که هشت سال قبل از انقلاب این شرکت نزدیک به هزار کارمند داشته است.

بعد از انقلاب او به ژنو سوئیس نقل مکان کرد؛ یعنی همان‌جایی که فرزندانش را پیش از این برای تحصیل فرستاده بود. آنجا یک شرکت توسعه املاک تجاری ایجاد کرد و بعد از حدود هشت سال ساکن ونکوور کانادا شد تا آنجا هم یک شرکت املاک تاسیس کند. این شرکت حالا چهار شعبه مختلف دارد. موفقیان اولین‌بار کمک‌های خیرانه خود را از سال ۱۳۷۲ شروع کرد. جالب اینکه آن سال او می‌خواست یک مرکز بهداشتی درمانی تاسیس کند اما وزارت بهداشت از این پیشنهاد استقبالی نکرد. با این واکنش، او یک خوابگاه برای افراد دارای معلولیت مرکز کهریزک ساخت.

سال ۲۰۰۳ بنیادی به‌نام او تاسیس شد که یک خیریه برای ارائه حمایت‌های سخاوتمندانه مانند خدمات بهداشتی به محل زندگی جدیدش بود. بعد از این خیریه، حمایت‌های خود از هموطنان ایرانی را به روش دیگری ادامه داد و مدرسه‌سازی را شروع کرد. بعد از گذشته ۴ دهه که ایران را ترک کرده او تا امروز حدود ۲۶ مدرسه ساخته است. در سال ۲۰۱۰، موفقیان دچار سکته مغزی شد و یک سال بعد تمام دارایی‌ خود را به بنیاد خیریه‌ای که با نام خودش ساخته بود، منتقل کرد. بیشترین کمک خیرانه‌ای که موفقیان کرده، به دانشکده پزشکی بریتیش کلمبیا بوده که برای ساخت یک مرکز تحقیقات و مراقبت از بیمار در بیمارستان UBC، در ونکوور کانادا اهدا شده ‌است.

این مرکز، مرکز سلامت مغز جواد موفقیان نام گرفته و سال ۲۰۱۴ تاسیس شده است. علاوه بر این، مرکزی هم در بیمارستان کودکان بریتیش کلمبیا، به اسم «مرکز مراقبت از کودکان جواد موفقیان» درست شده که به تحقیقات حوزه سلامت کودکان می‌پردازد. به‌غیر از کمک‌هایی که حرفش پیش کشیده شد، او از دانشگاه‌ها و مراکز تحقیقاتی و بیمارستان‌ها هم حمایت مهمی کرده است. مثلا بخشی از این کمک‌ها شامل مرکز توسعه کودکان سوری و کمپین‌های کمک به دانشجویان دانشگاه بریتیش کلمبیا بوده. مجموع مدارسی که موفقیان در ایران ساخته به ۸۵ هزار مترمربع می‌رسد.

در سال، ۱۵ هزار و ۵۰۰ دانش‌آموز ایرانی در مدارسی که با کمک او ساخته شده‌اند، درس می‌خوانند. این اولین‌بار نیست که از جواد موفقیان یک سردیس ساخته می‌شود؛ هفت سال پیش هم سردیس دیگری از این خیر شناخته‌شده ساخته و تقدیم به او شد. او همچنین کتابی به زبان انگلیسی و فارسی هم از زندگی‎‌نامه خود دارد. وقتی نام او را در گوگل جست‌و‌جو می‌کنیم، بیشتر از اینکه با رزومه و شرح حالش روبه‌رو شویم، به اسامی مراکز و مدارسی برخورد می‌کنیم که به‌نام او در کشورهای مختلف ساخته شده است.

کریم مردانی‌آذر؛ امپراتور مدرسه‌ساز
کریم مردانی‌آذر متولد ۱۳۱۳ است که به همراه دو برادر دیگرش به امپراتوران مدرسه‌ساز ایرانی شهرت دارند. آنها در خانواده ثروتمندی در تبریز به دنیا آمدند ولی حوادث مهم تاریخی در دوران مشروطه منجر شد که پدرشان ورشکسته و این کودکان از همان اول وارد بازار شوند. کریم ۵ ساله بود که پدرش را از دست داد. کار کردن در یک چلوکبابی در تبریز اولین کاری بود که او در کودکی برای خودش دست‌وپا کرد؛ در شغل جدید او وظیفه‌ داشت که از چشمه برای شستن ظروف آب بیاورد. اما طولی نکشید که خانواده آنها یعنی مادرش و علی و غلامرضا (دو برادران او) همگی به تهران آمدند. برادران کار را از شاگردی مغازه‌ها شروع کردند و کم‌کم هر کدام یک مغازه تاسیس کردند. ‌

او پیش از این یک بار در مصاحبه‌ای تعریف کرده است:«حتی درس خواندن‌مان در خانه نوبتی بود، به طوری‌که من مدتی به تقاضای مادرم درس و مشق را رها کردم و وارد بازار کار شدم تا برادر بزرگم غلامرضا درس بخواند.» بعد از این مهاجرت به تهران، کریم کار را در غذاخوری شمشیری شروع کرد. این‌بار وظیفه داشت که نمک‌ها را بشکند و کباب‌ها را سیخ کند. بعد از آن‌هم در یک بستنی‌فروشی وظیفه جمع‌آوری ظروف بستنی را داشت. او بعد از این ‌همه شاگردی مثل برادرانش خوارو‌بار‌فروشی خود را تاسیس کرد. در نهایت سال ۱۳۴۰ کار او در بخش واردات کره، خردل و شیرخشک شروع شد و اینطور بود که به‌صورت خیلی تکراری اما واقعی یک شاگرد مغازه از پادویی به تاجر تبدیل شد.

او در نهایت کارخانه کره البرز را تاسیس کرد. حاج‌کریم اولین‌بار با سفری که یونسکو ترتیب داده بود، سرپرستی تعدادی کودک بی‌سرپرست تانزانیایی را می‌گیرد و بعد از این اتفاق مصمم می‌شود کمک‌هایش را در کشور خودش ادامه دهد. در این مدت از ۴۰ مدرسه، مجتمع شبانه‌روزی در تهران و تبریز، بیمارستان تخصصی که به کمک او و برادرانش ساخته شده، رونمایی شده است. آنها به بزرگ‌ترین خیران خاورمیانه شهرت داشتند؛

تا جایی‌که سازمان صلیب‌سرخ جهانی پیش‌تر گزارشی از فعالیت‌های انسان‌دوستانه خاندان مردانی‌آذر منتشر کرد و در صفحه اول ژورنال این سازمان نوشته بود: ۱ > ۱۹۶ یعنی کمک‌های انسان‌دوستانه برادران مردانی‌آذر بیشتر از کمک‌های انسان‌دوستانه ۱۹۶ کشور در جهان است. برادران حاج‌کریم سرنوشت عجیبی داشتند؛ برادر بزرگ‌تر با توطئه‌ منشی در دفتر کارش به قتل رسید. برادر کوچک‌تر از ساختمان نیمه‌کاره‌ بیمارستانی که برای کودکان مبتلا به سرطان می‌ساخت، سقوط کرد و امروز از آن سه نفر فقط برادر کوچک‌تر در قید حیات است.

حاج‌کریم هیچ‌وقت ازدواج نمی‌کند ولی او تا امروز ۶ هزار کودک آفریقایی را تحت سرپرستی خودش گرفته و ۲۵هزار دانش‌آموز ایرانی بابت مدارس او توانسته‌اند به تحصیلاتشان ادامه دهند. او نام مدارس دخترانه را به‌نام زهرا مردانی‌آذر (مادرش) و مدارس پسرانه را به‌نام محمد مردانی‌آذر (‌پدرش) نامگذاری کرده‌ است. مردانی‌آذر در اولین کارخانه‌اش اولویت استخدام را بر جذب زنان گذاشته بود؛ چراکه می‌گفت در کودکی شاهد سختی کشیدن‌های مادرش بوده است. همچنین بیشتر مدارسی که او و برادرانش ساخته‌اند، دخترانه و کودکانی که تحت سرپرستی گرفته دختر بوده‌اند. مجموع مدارسی که او و دو برادرانش ساختند حدودا به ۱۰۳ هزار متر‌مربع می‌رسد.

‌حسنعلی علیپور؛ از زندگی در آلمان تا مدرسه‌سازی در ایران
علیپور جوان‌تر از دو خیر دیگر بود. او سال ۱۳۱۷ در روستایی اطراف اردبیل به دنیا آمد. با جنگ جهانی دوم پدر او ورشکست می‌شود و دیگر او هم نمی‌تواند تحصیلاتش را بیشتر از سال یازدهم مدرسه ادامه دهد. این مرد جوان بعد از تحصیل،‌ وارد نیروی هوایی کشورش شده بود اما پس از مدتی خدمت به دعوت یکی از آشنایان به آلمان مهاجرت کرد تا آنجا وارد کار تجارت فرش شود.

کم‌کم کار علیپور گل کرد و توانست مغازه‌ای در فرانکفورت اجاره کند. تا ۴۰ سال بعد هم در آلمان ماند اما در بحبوحه انقلاب ۱۳۵۷ به ایران برگشت و دیگر هیچ وقت کشور را ترک نکرد. اولین کار خیری که انجام داد به قبل از انقلاب برمی‌گشت که به بازسازی مسجد روستا پرداخت. بعد از آن در همان روستا خوبی را در حق روستای خود تمام کرد و کمک کرد تا در آن درمانگاه، غسالخانه و حمام هم ساخته شود. اینطور بود که مال و منال خودش را آلمان گذاشت و هرچه داشت و نداشت فروخت و برای کار خیر به ایران بازگشت.

او از سال ۱۳۶۴ مدرسه‌سازی را شروع کرد و به نیت ۷۲ تن شهید کربلا تعداد این مدارس را تا پایان عمر به ۷۲ مجموعه رساند. حتی آپارتمانی که اکنون همسر او در آن زندگی می‌کند به‌نام سازمان نوسازی مدارس کرده که تا پایان عمرش حق استفاده از آن را دارد. او با اینکه برخلاف مردانی‌آذر ازدواج کرده است اما مانند او هیچ وقت فرزندی به‌دنیا نیاورد. علیپور سال ۱۳۸۹ بر اثر سکته مغزی جان خود را از دست داد.

کدخبر: ۴۱۹۱۰۳
تاریخ خبر:
ارسال نظر