کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۳۳۶۱۵۷
تاریخ خبر:

اختلاف برادران کیارستمی درباره نامه‌های پدر

روزنامه هفت صبح، مصطفی‌آرانی|سوم تیرماه، بهمن کیارستمی از انتشار کتابی با عنوان «من خانه‌م» یا همان من خانه‌ام، خبر داد که قرار بود به گفته او در روز تولد پدرش منتشر شود اما به‌دلیل ممیزی‌های ارشاد، انتشار آن به تعویق افتاد و نهایتا قرعه به روزی افتاد که در آن کیارستمی خانه خود را در محله چیذر ترک کرده بود.

دو روز بعد از انتشار کتاب اما، احمد کیارستمی، دیگر فرزند عباس کیارستمی با انتشار پستی در اینستاگرام، انتشار آن را غیرقانونی و غیراخلاقی و منافی حریم خصوصی دانست و از شکایت در این خصوص صحبت کرد. اظهارنظری که با واکنش برادر او و ناشر روبه‌رو شد. باهم نگاهی کنیم به این ماجرا و ببینیم داستان کتاب جدید مربوط به سینماگر فقید چیست.

* یک: داستان کتاب به روایت بهمن کیارستمی، از جایی آغاز شده که او در یک دادگاه مربوط به مالکیت آثار پدرش بوده و در میانه جلسه رسیدگی به پرونده، قاضی دادگاه به او می‌گوید: «هنرمندها و ورزشکارها باید الگوی جامعه باشند ولی از قرار معلوم پدر شما اهمیت چندانی برای خانه و خانواده قائل نبوده است.»

* دو: همین می‌شود که بهمن کیارستمی تصمیم می‌گیرد بخشی از محتوای سه پوشه را منتشر کند. اولی با نام «نامه‌های لندن» که مکاتبات کیارستمی با همسرش پروین امیرقلی است در بهار و تابستان ۵۶. در دوره‌ای که کیارستمی فیلم موفقی به نام «گزارش» را خارج از کارهای کارمندی در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان ساخته و درحال تهیه یک مستند به نام «کاخ جهان‌نما» است که به گفته بهمن کیارستمی، برای پدرش «آب و نان‌دار» بوده است.

احتمالا به پشتوانه همین پروژه‌های موفق، در این دوره کیارستمی همسر و فرزند دوساله خود را برای آموزش زبان انگلیسی به لندن فرستاده و خود در یک زمین ۵۰۰متری در چیذر البته به‌صورت شریکی با دوستی به نام کمال رمضانی درحال ساخت یک خانه است.

* سه: با این‌حال وضع این‌طور باقی نمی‌ماند. به نوشته بهمن کیارستمی، انقلابی که در کوچه جاری شده بود ناامنی حرفه‌ای و پادرهوایی را وارد خانه کرد و دوسال بعد از آن انقلاب، دیگر پدر و مادرش سعی نمی‌کردند به‌هم بیایند. این موضوع در نامه‌های کیارستمی کاملا مشهود است. نامه‌هایی که در نخستین نمونه آن لحن عاشقانه کیارستمی کاملا مشهود است و کم‌کم بی‌پولی و عدم توانایی برای تمام کردن پروژه خانه، جوری باعث کلافگی کیارستمی می‌شود که از قطع برق و خراب بودن کولر هم شکایت‌ می‌کند.

* چهار: اما در این روایت که گوشه مهمی از زندگی کیارستمی است، متاسفانه دقت تاریخی لازم به‌خرج داده نشده است. نامه‌ها اغلب ناقص و به‌صورت اسکن‌شده منتشر شده است و روی همان کاغذهای قدیمی که بعضا با زمینه آبی کار را برای خواندن نامه سخت می‌کند که البته با خط مرحوم کیارستمی که خودش هم در یک نامه اشاره‌ای می‌کند به اینکه ظاهرا گیرنده آن، یعنی همسرش، هم بعضا از نامفهوم بودن کلماتش گلایه داشته است.

بهتر بود در کنار هر نامه محتوای آن هم تایپ می‌شد و از این جهت، نامه‌ها بیشتر قابل خواندن می‌شد. در عین حال از حیث تاریخی و استناد بد نبود که تاریخ نامه‌ها نیز منتشر می‌شد تا مشخص می‌شد که تقدم و تاخر آن‌ها و یا نسبتشان با برخی حوادث تاریخی به چه صورت است.

* پنج: با این وجود نکته ارزشمند دیگری از حیث تاریخی در چاپ نامه‌ها وجود دارد و آن‌هم این است که نامه‌ها به شکل حیرت‌آوری نه از طرف گردآورنده و نه از طرف ارشاد سانسور نشده‌اند. در این نامه‌ها گلایه کیارستمی با ادبیاتی بی پروا از بهمن فرمان‌آرا، تهیه‌کننده فیلم گزارش درخصوص تنبلی او برای اکران فیلم را بخوانید و علاقه غذایی همسر کیارستمی در خوردن املت با نوعی نوشیدنی و حتی کنایه‌های زن و شوهری کیارستمی به همسرش که به شکل طبیعی در یک نامه خصوصی نمود پیدا کرده است.

* شش: به‌هرحال با پایان این بخش از کتاب و البته زندگی کیارستمی وارد بخش طلاق می‌شویم که تنها دو نامه در آن منتشر شده است. یکی نامه به پزشکی به نام اخوت درخصوص توافق‌های جدایی و یکی دیگر تعهد او به حضانت احمد و بهمن کیارستمی.

* هفت: قسمت سوم کتاب اما ارتباطی به دوقسمت ابتدایی ندارند. یادداشت‌هایی است که کیارستمی و در برخی اواقات احمد و بهمن کیارستمی در نبود ابزارهایی مثل تلفن همراه، به‌عنوان پیغام روی یخچال خانه می‌گذاشتند و مسائلی مثل آماده بودن غذا یا اینکه «تا ساعت فلان در جلسه فیلمبرداری و … هستم» را به هم اطلاع می‌دادند.

* هشت: کتاب البته دو ارزش بصری هم دارد. یکی عکس‌هایی که بهمن کیارستمی و پویا پارسامقدم از خانه کیارستمی گرفتند و دیگری نقاشی‌هایی که او در آن زمان برای احمد دوساله در نامه می‌کشیده است.

* ۹: البته ناشر به فکر این بوده که در کنار همه این موارد از نام های جذاب هم برای غنای تجاری بیشتر کار استفاده کند و از این رو مقدمه دوصفحه‌ای کتاب به زبان فارسی و به قلم بهمن کیارستمی به دست خانم «سحر دولتشاهی» به زبان انگلیسی ترجمه شده است و البته این ترجمه نیاز به ویراست هم داشته که کار آن را «کرنلی فرگوسن» تهیه‌کننده برخی آثار بهمن کیارستمی انجام داده است.

* ۱۰: اما بپردازیم به ماجرای اعتراض به چاپ این کتاب. اعتراض را احمد کیارستمی در اینستاگرام خود آغاز کرد. او پستی گذاشت و در آن بدون اشاره به اینکه کتاب را برادرش نوشته، اعتراض خود را متوجه نشر نظر به عنوان ناشر کتاب کرد. در این پست اعتراضی نوشته است:

«متاسفانه بعد از چاپ دو کتاب بدون مجوزهای کامل، به‌‌رغم نامه ارسال شده به نشر نظر در دی ماه سال گذشته و پیام مستقیم به آقای بهمن‌پور در چند روز گذشته بابت نداشتن تمامی مجوزهای لازم بابت نشر کتاب جدید، نشر نظر اقدام به چاپ کتابی جدید درباره پدرم کرده است. علاوه بر مشکل مجوز، این کار عدم رعایت حریم خصوصی است که نه تنها مغایر با اخلاقیات، بلکه برخلاف قانون است. مراتب از طریق قانون پیگیری خواهد شد.»

- ۱۱:بهمن کیارستمی بعد از آن مصاحبه‌ای کرد با خبرگزاری ایلنا و اعتراض برادر را در ادامه اختلاف حقوقی خود و او دانست. گزیده توضیحات بهمن را بخوانید:
احمد یک مسئله‌ قانونی و حقوقی را نه فقط درباره‌ این کتاب، بلکه دو کتاب دیگر مطرح کرده که مسیر و روند قضایی خود را طی خواهد کرد. حتما این روند پس از نتیجه بر روی ادامه انتشار این کتاب‌ها موثر خواهد بود.برادر من بیشتر عمر خود را در آمریکا سپری کرده و به عبارتی یک آمریکایی است و نگاهش با من که همیشه در ایران زندگی کرده‌ام متفاوت است. همین اختلاف فرهنگی بین ما به وجود آورده که باعث شده نتوانیم باهم کار کنیم.

به دلیل اختلاف نظری که بین من و برادرم وجود دارد، انتشار آثار که حجم زیادی هم دارند با مشکل مواجه شده و به همین دلیل عملا در چهار سالی که از فوت کیارستمی گذشته همه‌چیز در خانه‌اش در حال خاک خوردن است. تا جایی که می‌دانیم بخش عمده‌ای از این آثار هم پیش دوستان و شاگردانش است که اختلاف نظر ما راه را بر جمع‌آوری آنها نیز بسته و در مقطع کنونی به نظر می‌‌رسد بهترین راه‌حل، تاسیس بنیادی کارآمد باشد.

به پیشنهاد برادرم بنیادی در آمریکا تاسیس شده که به هر ترتیب پیگیر کارهای مختلفی بوده که ازجمله آنها می‌توان به بازسازی فیلم‌های قدیمی، انتشار تعدادی از فیلم‌ها و مواردی از این دست اشاره کرد. با وجود اینکه این بنیاد تاکنون کارهای مفیدی در اروپا و آمریکا انجام داده، در ایران تاثیرگذار نبوده و فعالیتی نداشته است. این یکی دو روز از میان یادداشت‌ها و نظرهای گوناگونی که می‌خواندم پیشنهاد آقای پرویز جاهد برای تاسیس بنیادی در ایران که مسئولیت حفظ و انتشار آثار را برعهده بگیرد، به نظرم پیشنهاد قابل تاملی است.

* ۱۲: او البته بعد از آن پستی خودمانی‌تر هم در کانال تلگرام خود گذاشت و در آن به گفته خود، توضیحاتی غیرحقوقی در این زمینه داد: «هی میگن در شان کیارستمی‌ها نیست که اختلاف با هم‌دیگه رو عیان کنن و زنهار گویان نچ نچ و هیس هیس می‌کنن…؛ هر خانواده‌ای اعضایی داره ریز و درشت با قیافه‌های متفاوت و نظرات مختلف. اختلاف نظر رو هم اگه بهش بگی «تضارب آرا» دیگه چیز بدی به نظر نمی‌رسه. حالا نکته اینه که اگه عکس آقات رو میذاری بالاسر گاوصندوق دکونت، یعنی می‌خوای بگی ما مرام‌مون به آقامون رفته. خب، مام آقامون مرامش این‌طوری بود، وگرنه چه دلیلی داشت که این نامه‌ها و یادداشت‌ها رو همه‌ این سال‌ها نگه داره…»

کدخبر: ۳۳۶۱۵۷
تاریخ خبر:
ارسال نظر