کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۳۷۴۵۱۹
تاریخ خبر:

خانواده‌کشی؛ از ماجرای شاهرخ و سمیه ‌تا ‌مرد بوکسور

روزنامه هفت صبح، سارا غضنفری | این بار سراغ ماجرای قتل‌های خانوادگی رفته‌ایم که یکی از این پرونده‌ها (شاهرخ و سمیه) در دهه هفتاد جنجال رسانه‌ای بسیاری به پا کرد. در پرونده خانواده‌کشی شاهد قتل اعضای خانواده توسط یکی از افراد همان خانه به تنهایی یا کمک یک همدست هستیم. قتل‌هایی که دلایل مختلف دارد، از مشکلات روحی و روانی قاتل تا کینه قدیمی و یا درخواست مالی از اعضای خانواده.

در این قتل‌ها یا قاتل متواری می‌شود یا قتل را گردن نمی‌گیرد یا بر اثر عذاب وجدان اقدام به خودزنی می‌کند. در هفته‌های گذشته شاهد یک قتل‌عام خانوادگی در ایلام توسط پدر خانواده بودیم که اعضای خانواده‌اش( همسر، پسر و دخترش) را به قتل رسانده و در آخر،‌کار خودش را هم تمام می‌کند. به این بهانه سری به پنج پرونده‌ خانواده‌کشی زدیم که مشهورترین‌شان ماجرای خیابان گاندی است تا قتل اعضای خانواده توسط پسرشان در کوچصفهان رشت.

* یک: داستان عشق و خانواده‌کشی شاهرخ و سمیه
جنایت خیابان گاندی یا ماجرای سمیه و شاهرخ بزهی عشقی بود که در بعد از ظهر چهارشنبه ۱۲دی سال ۱۳۷۵ توسط دو نوجوان ۱۶ساله به نام‌های «شاهرخ» و «سمیه» در خانه ویلایی خیابان گاندی، کوچه ۲۳ رخ داد. اما به دلایلی از جمله تعطیلی روز جمعه، تا روز ۱۵ دی ماه (روز دفن اجساد مقتولان) گزارشی از آن در هیچ‌یک از نشریات به چاپ نرسید.

در این حادثه، برادر ۸ساله و خواهر ۱۳ساله سمیه به نام‌های «محمدرضا» و «سپیده» در طبقه دوم منزل پدری سمیه در خیابان گاندی، توسط او و شاهرخ، به وسیله «خفه کردن با دست»، «آمپول هوا» (بنا بر ادعای شاهرخ و سمیه که گویا از سوی پزشکی قانونی تأیید نشد) و در نهایت «خفه کردن در وان حمام» کشته شدند. البته مادر سمیه نیز هدف این قتل قرار داشت وقتی سمیه او را به طبقه دوم خانه در تاریکی فرا می‌خواند، او می‌رود و سمیه به او می‌گوید:« از تو متنفرم» بعد به سمت مادرش حمله می‌کند شاهرخ چاقو به دست دو ضربه به زن می‌زند و در این حین مادر می‌تواند فرار کند و خودش را به کوچه برساند.

اگرچه به همسایه‌ها می‌گوید هدف سرقت مسلحانه قرار گرفته‌اند و بعد ماجرا آشکار می‌شود. سمیه و شاهرخ می‌خواستند در سن کم با یکدیگر ازدواج کنند، حتی یک بار هم با همدیگر از خانه فرار می‌کنند و سمیه تنها راه چاره را خلاصی از خانواده می‌دانسته است. دادگاه در ۱۷ بهمن سال ۱۳۷۵ هر دو را به قصاص محکوم کرد که با اعلام گذشت پدر سمیه، شاهرخ به ۱۰ سال و سمیه به ۱۲ سال زندان محکوم شد. این دو مدتی در زندان به سر بردند و بعد با عفو مشروط آزاد شدند و هرکدام سرنوشت دیگری را پیش گرفتند.

* دو: قتل‌عام خانوادگی مرد بوکسور
۲۵ مهرماه سال ۹۷ پلیس آگاهی تهران در جریان قتل یک زن و مرد سالخورده و دو دختر ۱۷ و ۱۹ ساله در خانه‌ای واقع در خیابان نبرد جنوبی قرار گرفتند. عامل جنایت پدر ۴۷ ساله خانواده بود که پس از بیهوش کردن پدرزن و مادرزن و دو دخترش، آن‌ها را با چاقو به قتل رسانده بود. این مرد که در صحنه جنایت حاضر بود، با صراحت به قتل‌ها اعتراف کرد و دستگیر شد. سیروس با همسرش از حدود چهارسال قبل از حادثه اختلاف داشت. چند روز قبلش نیز با همسرش درگیر شده و او را کتک زده بود و همسرش هم به خانه برادرش برای قهر رفته بود.

شب حادثه پدر و مادر سالخورده همسرش برای اطلاع از وضعیت نوه‌هایشان به خانه سیروس می‌روند. باز هم بحث آغاز می‌شود. سیروس قرص خواب در شیرموزی که درست کرده می‌ریزد و شبانه پدر و مادر همسرش را به قتل می‌رساند بعد سراغ دختر ۱۹ ساله دانشجوی حقوقش و دختر دیگرش می‌رود و آنها را هم می‌کشد. او در اعترافاتش گفته بود اگر همسرم هم خانه بود او را هم می‌کشتم! سپس به برادرش خبر می‌دهد چهار نفر از اعضای خانواده‌اش را کشته است و بعد هم دستگیر می‌شود و هنوز پرونده‌اش جریان دارد.

* سه: قتل‌عام خانواده توسط پسر نوجوان در شهریار
سوم آبان ماه سال ۹۸، پسری ۱۷ ساله با ظاهری خون آلود و دست زخمی به کلانتری شاهدشهر در شهریار می‌رود و ادعا می‌کند که مردی نقاب‌دار به زور وارد خانه‌شان شده و اقدام به قتل پدر، مادر و برادر کوچکترش کرده و پس از درگیری با او از محل متواری شده است. با حضور ماموران در محل مشاهده شد که اجساد پسر ۱۳ساله، پدر ۴۵ساله و مادر ۴۴ساله در بخش‌های مختلف خانه قرارداشته و همگی با ضربات متعدد چاقو به قتل رسیده‌اند.

اما اضطراب پسر نوجوان راز قتل اعضای خانواده‌اش را توسط خودش لو داد. امیرعلی، دانش‌آموز سال آخر دبیرستان می‌گوید: «چون برادر کوچکترم را بیشتر دوست داشتند آنها را کشتم! آن‌ها مرا دوست نداشتند، اما عاشق برادرم بودند. از همه‌شان متنفر بودم. برای قتل مادر و برادرم برنامه نداشتم، اما یک سالی بود که درباره کشتن پدرم تحقیق می‌کردم. یک‌بار خواستم داخل نوشابه‌اش الکل صنعتی بریزم، اما ترسیدم زنده بماند.

حتی آن موقعی که قتل «خاشقچی» مطرح شد، فکر کردم که او را همان‌طور بکشم تا اثری از او نماند، اما بعد منصرف شدم، حتی یک لباس در زیرزمین گذاشته بودم که تیزی هر چاقویی را که برای قتل او مناسب می‌دیدم، روی آن امتحان می‌کردم تا بالاخره چاقوی موردنظرم را پیدا کردم. او همیشه به من می‌گفت مفت‌خور بی‌خاصیت. هیچ‌وقت دوستم نداشت. مادر و برادرم را هم کشتم که به عنوان شاکی نباشند. پدرم کارگر آهنگری بود و مادرم در شرکتی خصوصی منشی‌گری می‌کرد.» او درباره روز حادثه نیز می‌گوید:« ساعت حدود ۴ و نیم بود.

پدرم بیرون بود و مادرم به مراسم روضه رفته بود. بهترین فرصت بود، نمی‌توانستم همه را با هم بکشم، چون سر و صدا می‌کردند. به همین خاطر وقتی برادرم را تنها پیدا کردم، بالای ۲۰ ضربه چاقو به او زدم و جسدش را داخل حمام پنهان کردم. بعد منتظر شدم تا پدرم از راه رسید و او را از پشت غافلگیر کردم و با ضربه‌های چاقو کشتم. آن لحظه حس پیروزی داشتم و جسدش را داخل اتاق‌خواب انداختم. ساعتی بعد هم مادرم آمد که در حیاط، او را هم کشتم. از او متنفر نبودم، اما باید تمامش می‌کردم. بعد از کشتن مادر و برادرم کمی ناراحت بودم، اما از کشتن پدرم به‌هیچ‌وجه حس بدی نداشتم. او باید می‌مرد».

* چهار: قتل اعضای خانواده در کوچصفهان رشت
در ۱۶ آبان‌ماه سال ۹۸ وقتی همسایه‌ها با پلیس تماس گرفتند مشخص شد در یک خانه ویلایی در روستای خناچاه، ۲دختر جوان، ۲مرد و یک زن به قتل رسیده‌اند. محمد پسر۲۲ ساله خانواده گفت:« قربانیان پدربزرگ، پدر، مادر و خواهرش به نام حدیثه بودند و پنجمین قربانی نیز دوست و هم‌دانشگاهی حدیثه به نام سارا بود.»

او به ماموران گفته بود با خواهرش هردو دانشجو هستند و شب حادثه هم‌دانشگاهی خواهرش از کردستان مهمان آنها بوده است و محمد هم در خانه حضور نداشته است. اما ماموران به او مظنون شدند و بالاخره او به قتل اعضای خانواده‌اش با همدستی فردی دیگر اعتراف کرد. او که دانشجوی مهندسی صنایع بود گفت: «پدر و مادرم به خواهرم بیشتر از من اهمیت می‌دادند و رفتار خوبی با من نداشتند. احساس می‌کردم که علاقه‌ای به من ندارند.با خودم نقشه کشیده بودم که اگر آنها را از بین ببرم همه ارثیه خانواده نصیب من می‌شود.

چندبار قصد کشتن آنها را داشتم، اما هربار موفق نشدم تا اینکه روز حادثه رسید. از قبل به یکی از دوستانم به نام حمیدرضا که کارگر نجاری بود گفته بودم که اگر به من در قتل خانواده‌ام کمک کند، برایش مغازه‌ای در رشت می‌خرم تا دیگر نیازی نباشد در کارگاه نجاری کارگری کند و بتواند کارگاه خودش را بگرداند.» او با کمک همدستش همه اعضای خانواده و دوست خواهرش را با چاقو به قتل می‌رساند و بعد از محاکمه، محمد به اتهام قتل خواهرش و مشارکت در قتل پدر، پدربزرگ و مادرش به ۴بار قصاص و به اتهام معاونت در قتل سارا به تحمل ۱۵سال حبس محکوم شد. همچنین حمیدرضا نیز به اتهام قتل سارا و مشارکت در قتل پدر، پدربزرگ و مادر محمد به ۴بار قصاص و به اتهام معاونت در قتل حدیثه، خواهر محمد به تحمل ۱۵سال زندان محکوم شده است.

* پنج: قتل خانوادگی در خیابان تیموری تهران
هفت سال پیش در ۲۳ مهرماه سال ۹۲ مردی همسر و دو فرزندش را در خیابان تیموری تهران به قتل رساند. این مرد بعد از قتل با ماموران پلیس تماس گرفته و با صدایی لرزان می‌گوید: «هنگامی که به منزل مراجعه کردم با جسد همسر و دو فرزندم مواجه شدم.» بلافاصله پس از تماس این فرد، ماموران در محل جنایت واقع در خیابان کمیل حضور پیدا کرده و با اجساد زهرا ۴۶ ساله (مادر خانواده)، پریسا ۲۵ ساله (دختر دانشجوی خانواده) و محمدرضا ۱۵ ساله (پسر خانواده) روبه‌رو شدند.

پدر خانواده به‌ نام حمیدرضا ۴۷ ساله تحت بازجویی قرار می‌گیرد و می‌گوید: «کارگر یک شرکت صنعتی هستم و چون شب‌کار بودم، هنگام عصر در حالی که همسر و فرزندانم در منزل بودند، از خانه خارج شده و اطلاعی در خصوص قتل آنها ندارم.» اما در ادامه تحقیقات، حمید‌رضا که علاقه بسیار شدیدی به مطالعه کتاب‌ها و مجله‌های پلیسی و جنایی داشت بالاخره به قتل اعضای خانواده‌اش اعتراف می‌کند.او می‌گوید:«با همسرم اختلافات بسیاری داشتم و بارها او را کتک می‌زدم، اما هر بار با خرید هدیه‌ای با او آشتی کرده و از او دلجویی می‌کردم.

روز حادثه با همسرم در حال مشاجره بودیم که ناگهان صندلی که همسرم بر روی آن نشسته بود را هل دادم و او به زمین خورد و سرش به پایه دوچرخه ورزشی که در گوشه اتاق بود اصابت کرد و شکست. به محض دیدن این صحنه در حالی که همسرم از من کمک می‌خواست به اتاق دیگری رفته و چوب دستی را که از آن برای صاف کردن پرده‌ها استفاده می‌کردیم آوردم و چندین ضربه پیاپی به سر همسرم زدم تا اینکه او جان داد و فوت کرد.

زمان بازگشت پسرم از مدرسه نزدیک بود، از همین‌رو فورا خون‌های ریخته شده روی زمین را پاک کردم، زمانی که پسرم ساعت ۱۴ به خانه آمد، از من درباره مادرش سوال کرد که به او گفتم مادرت خسته بود و درحال استراحت است. پسرم برای اینکه مادرش را بیدار کند تا به او غذا بدهد بر بالای سر مادر رفت که با جسد خونین او مواجه شد، من نیز با همان چوبدستی از پشت سر، چندین ضربه به سر او وارد کردم و او نیز روی زمین افتاد.

دیگر کنترل خود را از دست داده بودم و جسد محمدرضا را کنار مادرش گذاشتم.می‌دانستم دخترم پریسا به خانه پدربزرگش می‌رود با او تماس گرفته و به بهانه‌ای از او خواستم تا به منزل بیاید. زمانی که او به منزل بازگشت از او خواستم تا به بهانه جابه‌جا کردن وسایل و کمک به من، بدون آنکه داخل خانه برود، به پشت بام بیاید. زمانی که پریسا به پشت بام آمد، در حالی که با او صحبت می‌کردم یک بند رشته‌ای را که از قبل آماده کردم بودم، به دور گردنش انداخته و او را خفه کردم و برای اطمینان از مرگ او، سرش را داخل ظرف آبی که در زیر کولر قرار داشت فرو کردم.

بعد از خفه کردن پریسا، او را به داخل اتاق خواب خودش بردم. حمیدرضا با درخواست قصاص اولیای دم، به قصاص نفس و تحمل ۱۰ سال زندان به دلیل قتل فرزندانش محکوم شد اما چون هنوز خانواده مقتول نتوانسته‌اند تفاضل دیه را بپردازند او هنوز در زندان است اما به تازگی تقاضا کرده تا دیه او بخشیده شده و اعدام شود.

کدخبر: ۳۷۴۵۱۹
تاریخ خبر:
ارسال نظر