کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۳۰۵۶۸۵
تاریخ خبر:

خاطره‌ای خواندنی از سردار سلیمانی و انفجار مین

روزنامه هفت صبح | سردار سلیمانی دربخشی از خاطراتش ماجرای شناسایی و انفجار مین را در عملیات بیت‌المقدس اینگونه بیان کرده است:(روز سوم، چهارم عملیات بیت‌المقدس) ساعت هشت صبح وارد کانال شدیم. کانالی بسیار بزرگ با ارتفاع تقریباً دو متر که پر از مین بود. عراقی‌ها این کانال را پر از مین کرده بودند و در دو سمت کانال و انتهای کانال استقرار داشتند.

ما وارد کانال شدیم، چون روز بود دشمن کمتر شک می‌کرد، من به برادر منصور جمشیدی گفتم «مواظب باش پایت روی مین نرود.» جای چنگک‌های بیل که زمین را برداشته بود، فاصله بین دو ناخن بیل یک مقداری بلند بود، ما روی همین زمین‌های بلند حرکت می‌کردیم، سفت بود و احتمال می‌دادیم که مین زیر این خاک‌ها نباشد.

بقیه‌ دو طرف کانال پر بود از مین‌های والمرو، مین‌های گوجه‌ای، آنجا را شناسایی کردیم، وقتی آدم جلو می‌رود هر لحظه کشش‌اش بیشتر می‌شود برای جلوتر رفتن.در انتهای کانال سنگری نمایان شد. چون مستقیم بود ما سنگر آنها را می‌دیدیم و آنها ما را می‌دیدند. چاره‌ای جز این نبود، ما با اتکاء به کناره کانال سنگر را زیر نظر گرفتیم.

ظاهراً سنگر خالی بود، جلوتر رفتیم دیدیم سنگر خالی است، خودمان را از سنگر بالا کشیدیم، این سنگر تیربار عراقی بود، تیربار هم داخلش بود، اینجا دیگر انتهای کانال بود. جاده‌ عراقی‌ها از کنار همین کانال رد می‌شد و به سمت هویزه و خط کناره‌ رودخانه کرخه‌نور می‌رفت.
عراقی‌ها خاکریز یو شکلی داشتند با فاصله ۱۰۰ متری این سنگر، تقریباً ۳۰ تا ۴۰ متر پشت خاکریز یو شکل ‌عراقی‌ها بودند.

دیدیم چند تا نیروی عراقی بالای خاکریز نشسته‌اند و با هم حرف می‌زدند. ما دیده‌بانی کردیم، دیدیم محور بسیار خوبی برای عملیات است. موقعی که برگشتیم من جلو حرکت می‌کردم و برادر جمشیدی پشت سر من حرکت می‌کرد.

در نقطه‌ای ایستادیم تا کناره‌های کانال را یکبار دیگر مورد چک و بررسی قرار دهیم ببینیم مین دارد یا نه؟ قرار شد جمشیدی قلاب بگیرد و من آویزان از روی دست‌هایش بالا بروم و نگاه کنم. در حین صحبت بودم ناگهان صدای یک انفجار شنیده شد، پای جمشیدی رفت روی مین، سریع پای او را بستم و او را روی شانه‌ام انداختم تا انتهای کانال حرکت کردیم.

کدخبر: ۳۰۵۶۸۵
تاریخ خبر:
ارسال نظر