حیف از خاطره خوش سریال «روزگار جوانی»
روزنامه هفت صبح ، گروه تلویزیون | اواخر دهه هفتاد شبکه پنج که آن زمان شبکه تهران نام داشت، سریال روزگار جوانی را پخش کرد. اصغر فرهادی فیلمنامهای جذاب با موضوع زندگی دانشجویی نوشت و شاپور قریب آن را کارگردانی کرد. در نیمه راه، ۱۳ قسمت باقی مانده به اصغر توسلی رسید. خودش فصل دوم را هم ساخت. حالا بعد از دو دهه توسلی فصل سوم روزگار جوانی را کارگردانی کرده که قسمت اول آن شنبه روی آنتن رفت. نتیجه اما ناامید کننده است و خاطرات خوش این سریال را از بین برده.
مورد اول| کارگردانی
۱۳ قسمت از فصل اول روزگار جوانی توسط شاپور قریب ساخته شد که نبض مخاطب دستش بود و با تجربهای که در فیلمسازی داشت میدانست چه کند که بیننده درگیر قصه شود. به دلیل شرایط جسمانی، ۱۳ قسمت بعدی این فصل را اصغر توسلی کارگردانی کرد. چون ساختمان سریال درست بنا شده بود، ضعف عملکرد او به چشم نیامد.
با جدا شدن اصغر فرهادی به عنوان نویسنده و کمرنگ شدن حضور برخی بازیگران مطرح سریال، فصل دوم افت کرد. حالا سری سوم روزگار جوانی نه قصهای جذاب دارد و نه بازیگران مطرح. توسلی نتوانسته مواد اولیه خوب آماده کند. او با بهرهگیری از الگوی تدوین سریال ۲۴، خواسته تفاوتی در ساخت ایجاد کند که نتیجه مطلوب نگرفته. توسلی کارنامهای نسبتا ناموفق در کارگردانی دارد و سریالهایی مثل دختران و پای پیاده او با اقبال مخاطب مواجه نشدهاند. این اتفاق در روزگار جوانی ۳ هم افتاده.
مورد دوم| فیلمنامه
فصل اول روزگار جوانی را اصغر فرهادی نوشت که جوانی با استعداد بود و نگاهی نو در قصهگویی داشت. وقتی او از پروژه جدا شد علیاکبر محلوجیان جایش را گرفت که زاویه نگاهش متفاوت از فرهادی بود اما حاصل کار جذابیت داشت. در تیتراژ قسمت اول سری سوم نام محمدرضا زمانی، حامد حبیبی و روزبه اسکندری به عنوان نویسندگان سریال دیده میشود.
قصه قسمت اول، داستانی معمولی داشت و فاقد نقطه عطف جذاب بود. این داستان حتی مخاطب سریالهای تلویزیونی را قلقلک نمیدهد، چه برسد به مخاطب سختگیر. قصه بر اساس کلیشهها پیش رفت و ماجرای هم خانه شدن چند دانشجو را بدون تعلیق روایت کرد. بر اساس نشانههای ابتدایی، قرار بود مخاطب با دنیایی فانتزی مواجه شود. داستان اما خیلی زود لحنی جدی گرفت و به همین خاطر عنصر تصادف(برای هم خانه شدن) قابل باور نیست.
مورد سوم| بازیگران
یکی از عوامل موفقیت فصل اول روزگار جوانی بازیگران آن است. بهزاد خداویسی به خاطر سریال سرنخ و فیلم ضیافت در اوج محبوبیت بهسر میبرد. نصرالله رادش مثل دیگر بازیگران ساعت خوش از بند ممنوعالکاری در آمده بود. کیهان ملکی و امین حیایی هم چهرههای آشنا و محبوب برای مخاطب بودند.
مهدی صبایی از معدود بازیگران ناآشنا لقب داشت که خیلی زود صاحب محبوبیت شد. در فصل سوم، هیچ چهره مطرح و محبوبی میان بازیگران نقش دانشجو نیست و همین یکی از عوامل ضربه زننده به سریال است. توسلی میتوانست از بازیگران شناخته شده استفاده کند تا دست کم از طریق آنها مخاطب ترغیب به تماشای سریال شود.
مورد چهارم |شخصیتها
ایراد دیگر سری جدید روزگار جوانی به عدم همخوانی شخصیتها با دانشجویان امروزی است. به جز یک کاراکتر که دغدغه بورس دارد، بقیه، همان دانشجویان دو دهه پیش را یادآور میشوند. رد این مشابهت در رفتار، گفتار و منش آنها به چشم میآید. در فصلهای پیشین شاهد رنگآمیزی لهجه دانشجویان بودیم. این بار فقط یک نفر دارای لهجه اصفهانی است که به دلیل طراحی بد شخصیت، حکم ساز ناکوک در این جمع پیدا کرده.
مورد پنجم |هویت
«مثل یک رنگین کمون هفت رنگ…» این ترانه با صدای محمدرضا عیوضی در تیتراژ روزگار جوانی خیلی زود فراگیر شد و بخشی از هویت آن لقب گرفت. در سری جدید اما خبری از آن نیست و گروه دنگ شو خوانشی متفاوت از ترانه تیتراژ کرده. این تصمیم به هویت سریال لطمه میزند. وانگهی موقع پخش سریال، شبکه پنج در کپشن معرفی آن، از عنوان «روزگار جوانی» استفاده میکند و خبری از پیشوند «فصل سوم» نیست. این نکات شاید جزئی بهنظر برسند اما اهتمام به آنها هویت یک اثر را کامل میکنند.