حسرت تماشای علی سنتوری در سالن تاریک سینما
روزنامه هفت صبح، صوفیا نصرالهی| دیدن ویدئوی داریوش مهرجویی با آن حال پریشان که از اکران نشدن «لامینور» در نوروز به خودش میلرزید، تکاندهنده، غمانگیز و عصبانیکننده بود. آقایان البته گفتند که فیلم اکران میشود، فقط قرار نیست در نوروز نمایش داده شود. ما و مهرجویی اما چشممان ترسیده.
سر «سنتوری» تا سالها حتی بعد از بیرون آمدن فیلم در شبکه نمایش خانگی وزرای مختلف آمدند و روسای سازمان سینمایی عوض شدند و به ما قول اکران فیلم را میدادند. فیلمی که بهخاطر مشکل شخصی یک وزیر توقیف شده بود و هیچ دلیل محکمی برای عدم نمایش آن وجود نداشت. اصلا دلیل محکم برای توقیف فیلمی که در چارچوب وزارت ارشاد پروانه ساخت گرفته چه چیزی میتواند باشد؟ خود این پروانه نمایش و پروانه ساخت حکم توقیف دارند!
غم ندیدن «سنتوری» روی پرده سینما برای من کم نبود. ۱۱ساعت در جشنواره سال ۸۵ در صف سینما ایستاده بودم. از صبح. یکسری را یادم میآید که از شب قبل در ماشین جلوی سینما خوابیده بودند. هوا سرد بود. جرات نمیکردیم برای ناهار خوردن از صف بیرون برویم. شنیده بودیم ممکن است فیلم توقیف بشود. ساعت ۱۲ شب که شد مردم حمله کردند و داربست جلوی سینما و شیشهها را شکستند. از شانس بدم همان موقع پدر و مادرم از جلوی سینما رد میشدند و مرا از زیر دست و پای مردم بیرون کشیدند و بردند خانه و گفتند تو دیوانهای.
بگذار یک مدت دیگر فیلم اکران میشود و عین آدم برو توی سینما ببین. اکران نشد و نگذاشتند که مثل آدم فیلم عزیزم را ببینم. الان در خانه من چهار تا دیویدی سنتوری هست. دو تا قاچاق و بهازای آن دو تا قانونی. ما که تماشاگر پوستکلفت بودیم ولی هیچکس جواب دقمرگ شدن فرامرز فرازمند را هم نداد. فقط مهرجویی نیست. محسن امیریوسفی اصلا اسمش با توقیف پیوند خورد. هر فیلمی که ساخت مدتی توقیف شد.
برگردید و نگاه کنید و بگویید چرا «خواب تلخ»، یک فیلم هنری که اصلا مخاطبش عامه مردم نیستند باید توقیف میشد؟ بعد از اینکه «آشغالهای دوستداشتنی» با قلع و قمع سکانسهای زیاد و مثله شدن به نمایش درآمد چه اتفاقی افتاد که فیلم این همه سال توقیف بود و کارگردانش خون دل خورد؟
چرا چند سال دست و دلمان میلرزید که قرار است چه بر سر «عصبانی نیستم» رضا درمیشیان بیاید که تازه شانس آورده بودم و از سال ۸۶ کار مطبوعاتیام شروع شده بود و در سینمای مطبوعات در آن سانسهای ویژه آخر شب زمانی که جشنواره مثل الان بیمزه و بیمورد و از سر بازکنی نبود، فیلمهایی را که گمان توقیفشان میرفت، نمایش میدادند. تازه من قبلترها را خوب یادم نیست ولی یادم است وقتی بعد از سالهای توقیف «حاجی واشنگتن» علی حاتمی اکران شد و رفتم سینما و دیدمش.
به کسی برنخورد ولی راستش بهنظرم توقیف بیشتر اوقات از کمهوشی میآید. توقیفکنندگان فیلمها فکر میکنند فلان سکانس فیلم ممکن است شهر را بههم بریزد در حالیکه اگر اجازه بدهند فیلم اکران شود من روی کاغذ مینویسم که آب از آب تکان نمیخورد.
این مثال آخر را بزنم. فیلم «کاناپه» کیانوش عیاری به دلیل استفاده از کلاهگیس روی سر زنان توقیف شده. فیلم را در یک نمایش خیلی خصوصی دیدهام.
به تنها چیزی که موقع دیدن فیلم فکر نمیکردم این بود که اینها روی سرشان کلاهگیس است یا وای چه جسارتی کرده کارگردان. آنقدر طبیعی و اتفاقا بدون خودنمایی کارگردان فیلم را ساخته بود که فقط داستان مهمش را دنبال میکردم. پیامی که از قضا برای جامعه ایرانی دریافتش حیاتی است. فیلمی که درباره عقدهها و حقارتها حرف میزند. تفاوت نگاه ما و شما در همین چیزهاست. شما آنقدر درگیر حاشیهها هستید که اصل ماجرا را نمیبینید و در نهایت ضرر و زیان این توقیفهای صددرصد بیشتر از اکران فیلمهای هنرمندانی است که اگر هنوز اسم ایران سربلند است از برکت وجود آنهاست.