جواد خیابانی و همان داستان قدیمی
روزنامه هفت صبح| درباره یک گاف ناخواسته و چند اشتباه استراتژیک. یک: جواد خیابانی مجری برنامه ویژه شبکه سه برای ستاد مقابله با کرونا در مصاحبه با سعید حدادیان از این مداح خواسته تا روی آنتن بخواند اما حاج سعید گفته خلط دارد و معذور است و خیابانی هم بلافاصله گفت خلطت را هم دوست داریم! جملهای که خبرساز شده است. فکر کنیم خیابانی میخواسته متواضعانه بگوید که حتی خواندن با خلط شما را هم دوست داریم که ذهنش جواب نداده و به جمله افتضاح خلط شما را هم دوست داریم رسیده است که دقیقا نمیدانیم این فعل جمع به چه کسانی دلالت دارد.
خیابانی، علی ضیا و عباس قانع نمونههایی هستند از مشکلات لاینحل در اجرا و گزارش و گفتوگو. مشکلاتی ناشی از نوع سبک زندگی و بیتوجهی به مسائلی است که دیگر وقتی برای درست کردن آنها نمانده . تلویزیون و به خصوص شبکه سه و یک باید در انتخاب مجری و کیفیت اجرا، مقررات سختی را برقرار کنند. صرف باحال بودن و خاکی بودن و اهل بگو و بخند بودن و با معرفت بودن خیلی خوب است اما مفت چنگ همکارانشان. آنچه به بیننده مربوط میشود کیفیت و استانداردهای اجرا و گزارش است.
یک مدیر شبکه، یک مدیر گروه و یک برنامهساز باید استانداردهای مشخصی را برای برنامه خود لحاظ کنند. کیفیت باید حفظ شود. مهمتر از هرچیزی کیفیت است . حرفهای بودن و باز هم باید آن کلمه متفرعنانه را تکرار کنیم، با کلاس بودن. مثل استاد میرفخرایی، مثل عادل فردوسیپور، مثل حسامالدین شریعتی، مثل رشیدپور، مثل فرزاد حسنی. چرا راه دور میرویم پیمان یوسفی که در دورهای گزارشهایش همیشه مورد انتقاد قرار میگرفت حالا در اجرای برنامه ورزش و مردم به استانداردهای کلاسیک اجرا کاملا نزدیک شده است.
اما در مورد خیابانی و قانع و علی ضیا این روند باید تشدید شود. حتی در یک سطح دیگر و با کمی سختگیری میثاقی و احسان علیخانی هم باید بیشتر تلاش کنند.باید با هرگونه کوتاه آمدن، خروج از استانداردهای اجرا و دستکم گرفتن بهره هوشی تماشاگر مقابله شود. باید مجریان بفهمند که برای توده سیاه شبکههای مجازی برنامه اجرا نمیکنند. باید نقطه هدفشان راضی ساختن کارشناسان و اهل فن باشد و مطمئن باشید در آن صورت هم ارتقای سلیقه مخاطب شکل میگیرد و هم رضایت مخاطب. این بلایی که بخش اجرا با آن روبهرو شده به شکلی شدیدتر در موسیقی پاپ ما هم صورت گرفته.
کوتاه آمدنهای پیاپی بهخصوص از سمت اهالی فن و کاهش و محو شدن مباحث انتقادی منجر به این شده که ۹۰ درصد تولیدات موسیقی پاپ ما ارزش شنیدن نداشته باشند. چرا که در بیاعتنایی به کارشناسان و منتقدان، موسیقی پاپ ما به یک دورهمی بزرگ بدل شده که دیگر هیچ ارزش موسیقایی به جز فروش و استقبال درآن دخیل نیست. چرا که هیچ روزنامهای، سایتی یا برنامه تلویزیونی وجود ندارد که این ترانهها و این خوانندهها را مورد بررسی انتقادی قرار دهد و به مخاطب شاخصهای برای ارزیابی عرضه کند . شاخصهای به جز میزان حرکات موزون و افزایش حرارت.
* دو: خبر دستگیری سازندگان فیلم بارش بادمجان هم از آن خبرهای عجیب بود. یک شوخی تصویری که بیشتر خندهای بر لب تماشاگر میآورد و چندان مصداق تشویش به نظر نمیرسید. البته ما به مفاهیم حقوقی زیاد مسلط نیستیم و وارد حیطه پلیس نمیشویم اما میشد با یک تذکر ماجرا را حل کرد. به نظرمان.