جنجالهای یک تیم دوست داشتنی
روزنامه هفت صبح | علیرضا نیکبخت واحدی در آخرین مصاحبهاش مدعی شده که برانکو ایوانکوویچ با او مشکل داشته و میخواسته او را خراب کند. نیکبخت البته از وجود باندی در تیم ملی هم خبر داده که برانکو آنها را دعوت میکرد و بقیه جایی در لیست او نداشتند. درباره آن تیم ملی حرف و حدیث زیاد است و به همین بهانه مهمترین جنجالهای آن تیم دوست داشتنی را یک بار دیگر مرور میکنیم.
*** گروه فولادیها
در آن مقطع برانکو ایوانکوویچ علاقه زیادی به بازیکنان فولاد خوزستان داشت. تیمی که به تازگی قهرمان لیگ برتر ایران شده بود و البته یک سرمربی کروات به نام ملادن فرانچیچ هم داشت که گفته میشد روابط خوبی با برانکو دارد و دلیل دعوت از چند بازیکن فولاد به تیم ملی توسط برانکو هم همین بود. در دوره برانکو بازیکنانی مثل ابراهیم میرزاپور، حسین کعبی، علی بداوی، جلال کاملیمفرد، محمد علوی و یکی دو بازیکن دیگر از فولاد پای ثابت تیم ملی بودند.
در این میان به دعوت از بازیکنی مثل کعبی هیچ ایرادی وارد نبود اما درباره سایر بازیکنها همیشه از برانکو انتقاد میشد. میرزاپور که هرگز از نظر فنی به ثبات کامل نرسید و ضعفهایش مثل ضربات شروع مجدد و خوردن گلهای عجیب را هرگز برطرف نکرد. کاملیمفرد شاید حتی در میان پنج مدافع وسط اول فوتبال ایران هم جایی نداشت اما تا مقطعی همواره به تیم ملی دعوت میشد و حتی در تورنمنتی مثل جام ملتهای آسیا هم به میدان رفت. علی بداوی در مقطعی یک مدافع چپ مطمئن نشان داد اما خیلی زود پسرفت کرد ولی برانکو هرگز بیخیال او نشد و محمد علوی هم از بازیکنان مورد علاقه او بود که در مقایسه با سایر همپستیهایش هرگز بازیکنی ممتاز نبود.
با این حال این دسته از بازیکنان، همواره مورد علاقه سرمربی کروات تیم ملی بودند و در مقطعی دست بالا را در اردوهای تیم ملی داشتند و تعدادشان حتی از پرسپولیسیها و استقلالیهای تیم ملی هم بیشتر بود اما نمیشد روی آنها نام باند را گذاشت. به هر حال آنها همباشگاهی بودند و طبیعی بود که رابطه نزدیکتری با هم داشته باشند ولی درباره اینکه آنها روی برانکو تاثیر یا نفوذی داشته باشند، نمیشود با قاطعیت حرف زد.
*** بقیه سوگلیهای برانکو
به جز گروه فولادیها، چند بازیکن دیگر هم بودند که به دلایلی نامشخص پای ثابت اردوهای تیم ملی در زمان برانکو بودند و حتی در ترکیب اصلی هم برای خود جایگاهی ثابت داشتند. یکی از این بازیکنان ستار زارع بود که نیکبخت هم در مصاحبهاش به او اشاره کرده است. زارع بازیکنی دوپا بود که حدود یک دهه در تیم برق شیراز بازی کرد. او انصافا بازیکن بدی نبود اما هرگز بازیکن ممتازی هم نبود و مشخص نبود چرا برانکو اینقدر به سبک بازی او علاقه دارد.
در بازی او هم نقاط ضعف زیادی وجود داشت که باعث میشد حرف و حدیثها درباره دلیل دعوت شدنش به تیم ملی زیاد باشد. او حرکات پا به توپ مطمئنی نداشت، زیاد توپ لو میداد و به هیچ وجه بازیکن تاثیرگذاری نبود اما به شدت محبوب برانکو بود. دیگر بازیکنی که برانکو به او علاقه زیادی داشت محمد نصرتی بود. نصرتی یک مدافع میانی بود که اگرچه خوب بازی میکرد اما اشتباه هم زیاد داشت و علاقهاش به حرکات پا به توپ، همواره دردسرساز بود.
نکته مهم درباره نصرتی این بود که برانکو اصرار داشت او را در دفاع چپ بازی بدهد، این در حالی بود که او یک بازیکن راست پا بود و بازی کردنش در پست دفاع چپ هم برای خود او دردسر درست میکرد هم برای تیم ملی! در آن مقطع مدافع چپ خوب در فوتبال ایران کم نبود اما برانکو به استفاده از نصرتی راست پا در دفاع چپ اصرار داشت!
*** آنهایی که به دایی پاس نمیدادند!
بعد از ناکامی در جام جهانی ۲۰۰۶ حرف و حدیثهای زیادی درباره تیم ملی به وجود آمد. علی دایی که بازنده بزرگ تیم ملی در جام جهانی بود، بعدها مدعی شد که در تیم ملی باندی وجود داشت که توی چشم او نگاه میکردند و به او پاس نمیدادند. مشخص بود که منظور او همان کسانی بودند که در تیم ملی نزدیک به او بازی میکردند اما ترجیح میدادند با دیگر همبازیانشان پاسکاری کنند. متهمان اصلی این ادعای دایی، علی کریمی، وحید هاشمیان، فریدون زندی و مهدی مهدویکیا بودند. البته تک تک آنها چنین ادعایی را بعدها رد کردند.
با این حال نمیشد انکار کرد که مثل خیلی از مردم، بعضی از بازیکنان هم از حضور دایی با آن سطح پایین از آمادگی، در ترکیب تیم ملی ناراضی بودند و ترجیح میدادند بازیکن دیگری در ترکیب اصلی قرار بگیرد اما این را هم نباید فراموش کرد که دایی همواره نسبت به همبازیانش بدبینیهایی داشته است. مثل جواد کاظمیان که در بازیهای انتخابی جام جهانی از سوی دایی متهم شد که از عمد به او پاس نمیدهد! رابطه این دو نفر هنوز هم خوب نیست و کاظمیان هر از گاهی در مصاحبههایش از دایی به خاطر این بدبینیها گلایه میکند.
*** رحمان، بداوی و البته علی کریمی!
در دوران حضور برانکو در تیم ملی درگیری بین بازیکنان کم نبود. علاوه بر جو بدی که در اردوها حاکم بود و به نظر میرسید چند باند مختلف در تیم ملی وجود دارد و بازیکنان رابطه خوبی با هم ندارند. یکی از این ماجراها به درگیری علی بداوی و رحمان رضایی در جام ملتهای آسیا مربوط میشد. جایی که این دو نفر در وسط بازی با عمان به جان هم افتادند اما داور بحرینی در کمال ناباوری آنها را اخراج نکرد.
در همان تورنمنت هم مشخص بود که بازیکنان دیگری از وضعیت خود ناراضی هستند. مثل علی دایی که به همبازیانش بدبین بود و البته رضا عنایتی که معتقد بود برانکو به او ظلم کرده است. در جام جهانی هم علی کریمی با آن لگد عجیبش به ساک پزشک تیم ملی، به خوبی از جو موجود در اردوهای تیم ملی رونمایی کرد. البته قهر و آشتیهای چندباره بازیکنانی مثل وحید هاشمیان و خداداد عزیزی در تیم ملی دوران برانکو را هم نباید فراموش کرد.
*** ذخیرههای همیشه معترض
چند بازیکن ذخیره در اردوهای تیم ملی در زمان برانکو همیشه از وضعیت خودشان ناراضی بودند. نیکبختواحدی که رسما ادعا کرده برانکو میخواست او را خراب کند و به همین دلیل قید تیم ملی را زد. رضا عنایتی در بهترین دوران فوتبال خود در استقلال، همواره در تیم ملی نیمکتنشین بود. در نهایت رابطه او با برانکو آنقدر بد شد که بعد از پایان آخرین بازی تیم ملی در جام جهانی، عنایتی دست خداحافظی برانکو را در رختکن پس زد و با او دست نداد. جواد کاظمیان هم همین احساس را داشت و معتقد بود برانکو باید به او بیشتر بازی میداد. وحید طالبلو و سهراب بختیاریزاده هم بازیکنانی بودند که معتقد بودند برانکو به آنها کملطفی کرده است.