توئیت بازی| چرا به دستانداز نمیخندیم؟
روزنامه هفت صبح | شهاب عباسی اواخر دهه ۸۰ با ساخت «خنده بازار» باعث احیای دوباره مجموعههای کمدی آیتمی شد. میزان استقبال از این مجموعه به قدری بود که مهران مدیری را هم ترغیب کرد تا بار دیگر این قالب را با مجموعه «شوخی کردم» تکرار کند. در همان سالها خنده بازار به دلیل شوخی با برنامهها و شباهتسازی با شخصیتهای واقعی و کاراکترهای فیلم و سریالها مورد استقبال قرار گرفت اما معضل بزرگ آیتمها نداشتن متن خوب و شوخینویسی مناسب بود.
همین ضعف هم موجب شد تا «خنده بازار» در سریهای بعد از سکه بیفتد. شهاب عباسی بعد از خنده بازار ساخت سریال آیتمی را به اشکال مختلف ادامه داد که البته هیچ کدام توفیق سری اول و دوم خنده بازار را برایش به ارمغان نیاوردند. او امسال با ساخت مجموعه آیتمی «دستانداز» دوباره رجعتی کرده به همان فرمول «خنده بازار». محور این مجموعه هم شوخی با سریالها و برنامههای تلویزیونی و شبیهسازی شخصیتهای آنهاست. منتها در اینجا هم همچنان مجموعه از نداشتن متن ضربه خورده است. شاید مخاطب در نگاه اول جذب این شبیهسازی و شوخیهای معمولی آیتمها شود اما بعد از چند قسمت این شوخیها و تقلید حرکات افراد تکراری میشود و دیگر جذابیت اولیه را ندارد.
کامنتها
وحید سعیدی: مشکل اصلی دستانداز کهنه بودن آن است. شبیهسازی و شوخی با کاراکترهای فیلمها و سریالها و مجریان و… دیگر دمده شده است. اینها زمانی جذاب میشوند که در قالب یک متن خوب ارائه شوند. وقتی متن ضعیف باشد و شوخیها هم لوس، نتیجه میشود همین «دستانداز»ی که میبینید. یک مجموعه بیرمق که فقط درحال دست و پا زدن است.
احمد رنجبر: شوخی با برنامهها، سریالها و شخصیتهای محبوب تلویزیون همچنان جواب میدهد . شخصا برخی آیتمهای «دستانداز» مثل مسابقه هفته زندهیاد نوذری یا سیمای خانواده شجاعیپور را دوست دارم. گریم بازیگران و تقلید آنها از شخصیتها بامزه است اما شوخیها در غالب موارد به دل نمینشیند.