تبارشناسی فوتبالیستهای ایرانی از دهه ۵۰ تا امروز
روزنامه هفت صبح، آرش خوشخو | طارمیبهتر است یا غلامحسین مظلومی؟ آزمون بهتر است یا علی دایی؟ وقتی فیلمهای قدیمیفوتبال ایرانی را نگاه میکنم در مورد اختلاف کیفی بازیکنان قدیمیبا نسل فعلی دچار شک و تردید میشوم. وقتی شیوه پابه توپ و دریبل وشوت و پاس دادن ستارههای دهه ۶۰ را میبینم و باهافبکها و ستارههای فعلی مقایسه میکنم دچار شک میشوم: واقعا پیشرفت کردهایم.
بگذارید داستان را به شکل دیگری پی بگیرم.
آیا بازیکنی مثل ناصر محمدخانی را میتوانید در فوتبال امروز ایران پیدا کنید؟ بازیکنی که با چنین مهارت تکنیکی استارت میزد، دریبل میزد، شوت از راه دورمیزد، پاسها و سانترهای زیبا انجام میداد و شم گلزنی بالایی داشت. بروید و سرچ کنید وبازیهای محمدخانی این چهره دوزخی فوتبال ایران را ببینید و از حرکاتش لذت ببرید.
یا حمید درخشان و مجید نامجو مطلق. دو ستارهای که به هنگام حرکت پابهتوپ، انگار توپ به پایشان چسبیده بود. کدام هافبک ایرانی میتواند اینگونه با توپ حرکت کند، بروید و ببینید که حمید درخشان چطوری هنرمندانه با توپ حرکت میکند. یا شعبدههای عبدالعلی چنگیز که یک به یکها را عین آب خوردن از سرراه بر میداشت و مهارش سختترین کار برای مدافعان بود.
به تازگی فیلمهایی از دهه ۶۰ دیده ام که درآنها علی پروین راست پا، یک ضربه کاشته در سمت راست زمین را با کات داخل پای چپ به یک گل زیبا بدل میسازد. در مورد حسن روشن هم که هرچه بگویم کم گفتهام. او معدن خلاقیتها و تکنیکهای فوتبال بود. و حتی فرشاد پیوس و سیروس قایقران که کپسولی از خلاقیت و شعور فوتبال بودند. آیا آنها فوتبالیستهای بهتری نسبت به فوتبالیستهای امروز بودند؟ بگذارید برایتان ماجرا را باز کنم.
* یک: فکر میکنم به لحاظ تکنیکی آن بازیکنها که در دوره جوانی در لیگ تخت جمشید آموزش دیده بودند. و از غنای تکنیکی فوقالعادهای برخوردار بودند. از کار با توپ لذت میبردند و در این عرصه خودرا قابل رقابت با همتایان خارجی خود میدیدند. این خصوصیات را در فوتبالیستهای قبل از انقلاب و در امثال علی پروین و پرویز قلیچ خانی و علی جباری و حسن روشن و ایرج دانایی فرد هم میتوانستید ببینید. تماشاگر ایرانی به درستی معتقد بود بازیکنهای ایرانی کارهایی با توپ میتوانند انجام دهند که هیچ کس درآسیا نمیتواند.
* دو: این نسل درآسیا به مقام سلطانی رسیده بود. در بازیهای دوستانه هم امیدوار کننده بودند اما وقتی در جام جهانی با هلند و پرو برخورد کردند از هم فروپاشیدند. آن یازده تای تکنیکی در مقابل هلند همچون کودکانی بیآزار دنبال توپ میدویدند و بیآنکه بتوانند کاری کنند. سه تا گل خوردند و اگر حجازی در روز خوبش نبود ۵ تای دیگر هم میخوردند. اصلا سه تا گل را فراموش کنید. مسئله سیطره کامل و شدید هلندیها بربازی بود.
* سه: این نسل برآمده از تخت جمشید کل فوتبال دهه ۶۰ ما را پوشش داد. تماشاگران در استادیومها میرفتند و بازیهایی نمایشی و جذاب را میدیدند. با محمدخانی و پروین و علیدوستی و چنگیز و مختاریفر و قایقران و شاهرخ. پر از هیجان. اگر بازیهای سه هفته اول فوتبال ایران را در هیمن فصل جاری دیده باشید متوجه شدهاید چیزی که در این بازیها وجود ندارد ذرهای هیجان و تکنیک ونمایش است. دو گروه خشن یازده نفره هستند که روبه روی هم صف میکشند و به هم چنگ و دندان نشان میدهند و سعی میکنند بازی همدیگر را خرب کنند.
* چهار: نسل دهه ۷۰ وضعیت ویژهای داشتند. ستارههایی که از فوتبال پس از انقلاب بیرون آمده بودند و عموما متولدین نیمه دوم دهه ۴۰ و دهه ۵۰٫ آنها فرصت همبازی شدن با ستارههای متولد دهه ۳۰ را داشتند. استعدادهای جدید فوتبال ایران بودند. آنها استادیومهای شلوغ و لذت بازی نمایشی را به چشم دیده بودند. هنوز غول تاکتیک، نمایش رااز فوتبال ایران حذف نکرده بود. هنوز بازیکنها از حرکت پابه توپ، سرتوپ زدنها و چرخشها لذت میبردند.
این نسل کاملترین فوتبالیستهای تاریخ فوتبال ایران را به ما هدیه داد. علی دایی، علی کریمی، احمد عابدزاده، کریم باقری، خداداد عزیزی و مهدی مهدوی کیا. همه آنها به استانداردهای بینالمللی دست یافتند و در جام جهانی هم حاضر شدند و اتفاقا بازیهای خوبی هم انجام دادند. دهه هفتادیها یک شانس بزرگ داشتند.
آنها تلفیقی بودند از فوتبال نمایشی دهه ۶۰ با موج تاکتیکی دهه ۷۰٫ وقتی که استانکو و ایویچ شروع کردند به ایرانیها تاکتیک و استراتژیهای فوتبال نوین را یاد دهند و به آنها بگویند که آمادگی بدنی چه تاثیر شگرفی در موفقیت فوتبال امروزین دارد. امتیاز بزرگشان بر نسل قبل آمادگی بدنی بیشترشان بود.
بدن قدرتمند علی دایی برای غلامحسین مظلومی و یا صفر ایرانپاک و همایون بهزادی و غفور جهانی (همه سانترفورواردهای مشهور دهه ۵۰ ) همچون آرزویی دور از دسترس بود. حتی کریم باوی وصمد مرفاوی هم از چنین آمادگی بدنی خارقالعادهای دور بودند. در تمام فوتبال دهه ۵۰ و ۶۰ هافبکی به آمادگی بدنی کریم باقری نداشتیم.
محمدصادقی در دهه ۵۰ هافبک تمام عیاری بود و یا مهدی فنونیزاده در دهه ۶۰ و اوایل ۷۰هافبک درشت اندامی بود اما هیچکدامشان آمادگی گیج کننده و فولادین کریم باقری را نداشتند. حسن روشن احتمالا از مهدویکیا تکنیکیتر و باهوشتر بود اما بدنش بسیار آسیبپذیرتر از مهدویکیا بود. موشک ایرانی لقب درستی برای توصیف این گوش راست چالاک ایرانی بود. استانکو و بعد ایویچ راز و رمزهای تاکتیکی را به ایرانیها یاد دادند.
از آن سو دایی و مهدویکیا و عزیزی و باقری راهی فوتبال آلمان شدند و آنجا همه قریحه گستاخ ایرانیشان تحتالشعاع قوانین تاکتیکی آلمانی و اروپایی قرار گرفت. در بازگشتشان به ایران نه دایی و نه مهدویکیا و نه عزیزی گلهای کهکشانی به ثمر نرساندند. دیگر ترجیح دادند از فواصل بعید و عجیب دروازهها را هدف قرار ندهند و یک تنه برای دریبل زدن به قلب دفاع حریف نکوبند. آنها فوتبالیستهای بهتری شده بودند اما در این میان عنصر نمایشی و زیبای فوتبال ایرانی را به تدریج از دست دادند.