بچه مهندس نه فیسبوک میشناسد نه اینستاگرام!
روزنامه هفتصبح، گروه تلویزیون | تاکید عوامل «بچه مهندس» برای به میان نیاوردن نام فیسبوک و اینستاگرام باعث شده که باورپذیری سریال با مشکل روبهرو شود. در قسمت آخر از فصل دوم «بچه مهندس»، جواد جوادی به فرودگاه میرود تا با مژگان، عشق دوران کودکیاش خداحافظی کند.
مژگان به او میگوید که یک روز برمیگردد و آنها همدیگر را میبینند. در فصل سوم «بچهمهندس»، جواد جوادی که حالا دانشجوی فوقلیسانس دانشگاه است کماکان به دنبال مژگان میگردد اما نمیتواند هیچ نشانهای از او پیدا کند. در یکی از قسمتهای اخیر دوستان جواد هم تصمیم میگیرند برای اینکه اوضاعشان را سرو سامان دهند از اینترنت کمک بگیرند و او را پیدا کنند اما به نتیجه نمیرسند. آیا میتوان باور کرد که پیدا کردن یک دختر تحصیلکرده در خارج از کشور، آنهم در دهه۹۰ امکانپذیر نباشد؟
*** زمان سریال: ۱۳۹۱ یا ۱۳۹۲
بیایید ماجرا را از خیلی قبلتر شروع کنیم. در فصل اول سریال، اعلام میشود که جواد جوادی متولد سال ۱۳۶۷ است. او در انتهای فصل دوم سریال، درست در ۱۸ سالگی در دانشگاه قبول میشود. پس با توجه به سال تولدش، طبیعتا زمان ورود او به دانشگاه، سال ۱۳۸۵ یا ۱۳۸۶ است. از این به بعد را باید طبق روال تحصیل در دانشگاه محاسبه کنیم. از آنجایی که بچه زرنگی است قطعا مقطع لیسانس را در همان چهارسال مرسوم و بین سالهای ۱۳۸۹ یا ۱۳۹۰ به پایان رسانده است.
باز هم باتوجه به هوش فراوان جواد، اینطور در نظر میگیریم که بلافاصله بعد از گرفتن لیسانس، در کنکور فوقلیسانس هم شرکت کرده و وارد این مقطع شده. از آنجایی که مقطع فوق لیسانس، دو سال است، باز هم برفرض اینکه جواد، هرترم قبول شده و به موقع، پروپوزال پایاننامهاش را تحویل داده، میتوانیم حساب کنیم که داستان فصل سوم، در سالهای ۱۳۹۱ تا ۱۳۹۲ روایت میشود. خب همه این توضیحات و محاسبات را به این دلیل انجام دادیم تا وضعیت و موقعیت زمانی که جواد به دنبال مژگان میگردد را دقیق بدانیم.
*** جستوجو میان عکس گوگل
از ابتدای فصل سوم، میبینیم که جواد به انحای مختلف، دلتنگ مژگان میشود و عکسی که روز آخر از او گرفته و در بکگراند لپتاپش وجود دارد را تماشا میکند و میگوید که خبری از او ندارد. در قسمت هشتم سریال «بچه مهندس۳»، میبینیم که مسعود، یکی از دوستان صمیمی جواد، مقابل لپتاپش نشسته و دارد در صفحه جستوجوی عکس گوگل، دنبال چیزی میگردد. وقتی قاسم ماجرا را از او میپرسد میگوید:« باید بگردم دنبال مژگان پیداش کنم بگم اگه هنوز به جواد علاقه داری یه نامه بفرست ما هم بلند شیم بیایم پورتلند.» او بعد از صحبت کردن با قاسم، کماکان سرچش را در میان عکسهای گوگل ادامه میدهد.
*** جای خالی فیس بوک و اینستاگرام
باتوجه به محاسباتی که انجام دادیم، طبیعی است که در ابتدای دهه نود، پیدا کردن افراد مختلف در فضای مجازی کار سختی نیست. از سال ۱۳۸۷ تقریبا اکثر ایرانیها به فیسبوک دسترسی داشتند و سال ۱۳۹۱ هم استفاده از اینستاگرام کمکم میان جوانان باب شد. پس در بدبینانهترین حالت ممکن هم در سالهای ۱۳۹۱ و ۱۳۹۲، پیدا کردن یک دختر جوان تحصیلکرده که در خارج از کشور به سر میبرد کار سختی نیست. آنهم در شرایطی که شخصیتهای اصلی سریال، مهندسین هوافضا هستند و طبیعتا نسبت به جوانهای دیگر خیلی بیشتر با تکنولوژیها و اپلیکیشنهایی که آنها را به دنیا مرتبط میکند آگاهی دارند.
*** استدلال عجیب
حالا فرض کنیم مژگان یا همان دختری که همه در جستوجوی او هستند اصلا نه به فیسبوک دسترسی داشته و نه اینستاگرام. حتی فرض میکنیم که جواد جوادی، به دنبال ایمیل او هم گشته و آن را پیدا نکرده اما این موارد کجای سریال گنجانده شده؟ جواد فقط میگوید که مژگان را پیدا نمیکند و دوستانش هم در صفحه گوگل دنبال او میگردند. واقعا این طبیعی است که یک نفر در سال ۱۳۹۱ یا ۱۳۹۲ برای پیدا کردن نفر دیگر ابتدا سراغ سرچ گوگل برود؟
همین حالا هم پیدا کردن عکسهای یک نفر در گوگل کار دشوار و عجیبی است! قبول داریم که عوامل سریال به دلیل فیلتر بودن فیسبوک، نمیتوانستند شخصیتهای داستان را مشغول جستوجوی نام مژگان در این فضا نشان دهند اما حداقل میتوانستند بگویند که فضای مجازی را گشتهاند و هیچنامی از مژگان و پدر و مادر و هیچکدام از نزدیکانشان پیدا نکردهاند. طبیعتا مخاطبان در آن حالت خیلی بهتر وضعیت را درک میکردند تا اینکه ببینند یک نفر در اوایل دهه نود نشسته است و اسم دختری را گوگل میکند تا بلکه عکسی از او پیدا کند! این واقعا قابل باور نیست.