کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۴۱۱۸۸۵
تاریخ خبر:

بهترین نقش‌آفرینی‌هایی که از دیدنشان ‌پشیمان نخواهید شد

روزنامه هفت صبح | موزیکال سیاه : نمی‌خواهم اینجا آنت را تحلیل کنم. فقط یکبار دیدمش. از این سو و آن سو هم اظهار نظرهای منفی متعددی درباره اش خوانده‌ام. اما به عنوان یک موزیکال سیاه می‌شود سرفصلی را اختصاصا برای آنت باز کرد‌. مسحور کننده، تاریک و استثنایی. نوعی موزیکال که بعید است کسی بتواند تکرارش کند. طیف متنوعی ازآواهای تراژیک از رمان‌های چارلز دیکنز تا سینمای وحشت ‌رده B ‌هالیوود و افسانه‌های ترسناک کودکانه را می‌توانید در آنت جست‌و‌جو کنید. و گفت‌و‌گویی که فیلم با دیگر آثار کاراکس به‌خصوص هولی موتورز ترتیب می‌دهد. کاراکس جایی بین تخیل روشن ریوت و دنیای تاریک لینچ می‌ایستد هرچند شاید کارنامه‌اش همقد این دو غول خیالباف نباشد .از تماشای آنت خوشحالم. Annette . 2021کارگردان: لئو کاراکس /بازیگران: آدام درایور، ماریون کوتیار

دوست داشتنی و محدود: به عنوان یک شیفته سینمای فرانسه‌، خیلی طرفدار تروفو نیستم. او هم مثل تاد هینز شیفتگی‌اش به سینمای کلاسیک راه تخیلش را پردست‌انداز ساخته است‌. در هر فیلمش آگاهانه تلاش می‌کند به آن تلاقی موعود احساس و معنا در شاهکارهای کلاسیک دست پیدا کند اما تجربیات زندگی‌اش آن قدر نیست که محدودیت‌های ذهنی‌اش را در هم بشکند. برای همین بهترین فیلم‌هایش آنهایی هستند که از همان تجربیات محدودش حاصل شده‌اند. مثل چهارصد ضربه (خاطرات نوجوانی خودش ) و روز برای شب (تجربیاتش به عنوان یک کارگردان‌). در بقیه فیلم‌هایش ما با ترکیبی از سکانس‌های درخشان و فصول تصنعی و گاه کلیشه‌ای رو به رو هستیم. البته فراموش نکنیم تماشای فیلم‌هایش عموما سرگرم کننده هستند و این امتیاز بزرگی برای یک سینماگر است‌. بهترین فیلم‌هایش را به ترتیب دلبستگی به آنها برایتان می‌آورم.

روز برای شب.۱۹۷۳ / چهارصد ضربه.۹‌۱۹۵ ‌/ به پیانیست شلیک کنید‌.۱۹۶۰ / زنی در همسایگی. ۱۹۸۲ /پوست لطیف‌.‌۱۹۶۴ /دو دختر انگلیسی و یک قاره‌.۱۹۷۱ /ژول و ژیم.‌۱۹۶۲ /فارنهایت‌۴۵۱٫ ۱۹۶۶ /آخرین مترو. ۱۹۸۱ /بوسه‌های دزدیده شده.‌ ۱۹۶۸
و درمراحل بعد عروس سیاهپوش. داستان ادل ه. پری می‌سی سی پی. اتاق سبز

علی حاتمی‌در بهترین فرم خود: حاجی واشنگتن‌، علی حاتمی ‌را در بهترین فرم خود نشان می‌دهد. توسعه خیالپردازانه و هنرمندانه یک واقعه و یک شخصیت تاریخی. حاتمی‌به ظرافت موقعیت دراماتیک پیش روی حاج حسینقلی نوری اولین سفیر ایران در واشنگتن را در می‌یابد. در میانه دوره ناصرالدین شاه. برقراری سفارت در کشوری که هیچ تبعه‌ای از ایران در آن حضور ندارد و هیچ مراوده تجاری بین دو کشور صورت نمی‌گیرد. تنها و بیهوده در عمارتی بزرگ با تلاشی قابل فهم درکسب آبرو برای ایران.

حرکتی تدریجی به سمت جنون و خود ویرانگری. موقعیت انتزاعی ایجاد شده در فیلم سندیت تاریخی آشکار و موثقی ندارد و هیچ راهی برای فهم فضای سیاسی و اجتماعی دوره ناصرالدین شاه پیش روی ما نمی‌گشاید و البته ضعف بزرگ سینمای حاتمی‌در روایت یکپارچه داستان و عدم توانایی در گرد آوردن فصل‌های درخشان در یک کلیت قانع کننده تماشاگر را کلافه می‌کند اما هرچه هست فیلم به یک آوردگاه مناسب برای نمایش بهترین خصوصیت ذائقه علی حاتمی ‌بدل می‌شود: در حاجی واشنگتن مثل برخی از صحنه‌های دلشدگان‌، موقعیت‌های قراردادی و نمایشی یک درام تاریخی‌، با طغیان طبع شاعرانه علی حاتمی‌ به مرزهای نوعی سوررئالیسم بی‌همتا در سینمای ایران می‌رسد‌.

مثل همه فصل کم نظیر درد و دل‌های حاجی واشنگتن با گوسفندی که قرار است به دست حاجی در حیاط سفارت ذبح شود و یا عروسکی که قرار است دلتنگی او برای تنها دخترش را رفع کند و یا مرد سرخپوست نیمه برهنه سوار بر اسبی سفید در حیاط سفارتخانه همراه با ترنم موسیقی محمدرضا لطفی ! بازی عزت‌الله انتظامی‌در یک کلام شاهکار است و طبق معمول و در اتفاقی که در فیلم‌های حاتمی‌ زیاد رخ داده است این صداهای شارپ و تربیت شده دوبلورهاست که فیلم را از نفس می‌اندازد و خدا را شکر که انتظامی‌جای خود حرف زده است. حاجی واشنگتن‌ / ساخته شده به سال ۱۳۶۱ /اکران عمومی‌در ۱۳۷۷

استثنایی‌! حضور اینگرید برگمن موهبتی برای سینمای آمریکا بود. بازیگر بلند قد سوئدی که می‌توانست احساسات عمیق و پرشور را بی‌واسطه بر چهره خود پدیدار کند. آن قدر پرشور و عمیق که فقط قدمی ‌تا فروپاشی ذهنی و روحی فاصله دارد. عشق‌های تند‌، خود ویرانگری‌های تدریجی‌، از هم گسیختگی ذهنی. طیفی از احساسات و حالاتی که عموما از دسترس‌هالیوودی‌ها دور بودند. و این نمایش عمیق احساسات عجین می‌شد با نوعی تیزهوشی استثنایی که تاثیرآن را دو چندان می‌ساخت.

بیهوده نبود که بسیاری از مردان مشهور دهه چهل در آمریکا دلباخته این سوئدی بی وفا بودند. از ارنست همینگوی و رابرت کاپا تا هیچکاک و ویکتور فلمینگ و دست آخر روسلینی ایتالیایی. عجیب آن که برگمن هرگز دل به هیچ بازیگری نباخت و تنها آدم‌های پشت دوربین برایش جالب بودند.بهترین نقش آفرینی‌هایش را این بار به ترتیب سال ساخت برایتان آورده‌ام. تقریبا از دیدن هیچکدامشان پشیمان نخواهید شد.

زنگ‌ها برای که به صدا در می‌آیند (سام وود.۱۹۴۲) ،کازابلانکا (مایکل کورتیز. ۱۹۴۲)، چراغ گاز (جورج کیوکر. ۱۹۴۴)، بدنام (آلفرد هیچکاک. ۱۹۴۶)، استرومبولی (روبرتو روسلینی . ۱۹۴۹)، اروپا ۵۱ (روبرتو روسلینی . ۱۹۵۲)، سفر در ایتالیا (روبرتو روسلینی . ۱۹۵۳)، آناستازیا (آناتول لیتواک . ۱۹۵۶)، النا و مردان (ژان رنوار. ۱۹۵۷)، سونات پاییزی (اینگمار برگمان. ۱۹۷۸)

کدخبر: ۴۱۱۸۸۵
تاریخ خبر:
ارسال نظر