کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۳۰۶۶۴۶
تاریخ خبر:

بهترین فیلم‌های دهه به انتخاب منتقدان

روزنامه هفت‌ صبح، صوفیا نصرالهی‌ | با بهترین فیلم‌های دهه ۲۰۱۰ به انتخاب منتقدان آشنا شوید. این‌ها به ترتیب فیلم‌هایی هستند که بیشترین امتیاز را در سایت متاکریتیک کسب کرده‌اند. با یک فیلم که امتیاز کامل ۱۰۰ از ۱۰۰ را گرفته و شش‌فیلم دیگر که امتیاز بالای ۹۵ دارند، به‌نظر می‌رسد سال‌های خوبی داشته‌ایم.

بهترین فیلم‌های دهه ۲۰۱۰

دهه دوم قرن بیست‌ویکم هم به پایان رسید. خیلی‌ها از زیاد شدن تعداد فیلم‌های ابرقهرمانی و بلاک‌باسترها گلایه کردند. خیلی‌ها معتقد بودند که سینما دیگر حرفی برای گفتن ندارد و فقط از ساختن دنباله‌ روی فیلم‌های پرطرفدار تغذیه می‌کند. اما اگر به سراغ منتقدان برویم، می‌بینیم که دهه سینمایی خوبی را پشت سر گذاشته‌ایم. همین الان در سایت متاکریتیک ۵۰فیلم را می‌بینید که امتیاز بالای ۹۰ کسب کرده‌اند. ۵۰فیلم عالی در طول ۱۰سال عدد خوبی است.

به‌علاوه «پسربچگی» ریچارد لینکلیتر که در صدر جدول با امتیاز ۱۰۰ از ۱۰۰ جا خوش کرده است و به‌نظر می‌رسد منتقدان آن را شاهکار می‌دانند. این‌که چقدر با نظر منتقدان درباره بهترین فیلم‌های دهه موافق باشیم، اهمیت چندانی ندارد. نکته مهم این است که فهرست متاکریتیک به ما کمک می‌کند مهم‌ترین فیلم‌های دهه دوم هزاره سوم را از نگاه منتقدان بشناسیم و ببینیم که رویکرد آن‌ها بیشتر به سمت چه فیلم‌هایی بوده است. هفت‌فیلم اول منتقدان را که امتیازشان بالای ۹۵ بوده باهم مرور می‌کنیم.

*** پسر بچگی / boyhood / کارگردان: ‌ریچارد لینکلیتر / امتیاز متاکریتیک: ۱۰۰ از ۱۰۰ / محصول ۲۰۱۴

احتمالا می‌شود به آن لقب بالغانه‌ترین فیلم درباره بلوغ را داد. چیزی که بیشتر از قصه‌اش جلب توجه می‌کند، پروسه ساخت آن است. فیلمبرداری «پسربچگی» از سال ۲۰۰۱ تا ۲۰۱۳ طول کشیده است و مقاطع مختلفی از زندگی پسری با بازی الار کولتران را از شش‌سالگی تا ۱۸سالگی به تصویر می‌کشد. ایتان‌ هاوک و پاتریشیا آرکت نقش پدر و مادر او را بازی می‌کنند. زوجی که باهم اختلاف دارند و درنهایت جدا می‌شوند.

فیلم درحقیقت روند معمولی یک زندگی عادی را پیش رویتان تصویر می‌کند و با چنان ظرافتی این کار را انجام می‌دهد که شبیه آینه‌ای از زندگی هرکدام از ما می‌تواند باشد. لینکلیتر فیلمنامه‌اش را در طول پروسه ساخت توسعه و بسط داد. با توجه به تغییراتی که هرکدام از کاراکترها پیدا می‌کردند، فیلمنامه هم دچار تغییر می‌شد. درحقیقت تجربیات همه گروه سازنده از کارگردان تا بازیگران روی روند فیلم و فیلمنامه تاثیر داشت. فیلم سالی که اکران شد، تقریبا تمام جوایز انجمن‌های منتقدان را درو کرد اما در اسکار مهم‌ترین جایزه‌اش پاتریشیا آرکت برای بهترین بازیگر نقش مکمل زن بود.

*** منچستر کنار دریا / Manchester by the Sea / کارگردان: کنت لونرگان / امتیاز متاکریتیک : ۹۶ از ۱۰۰ / محصول ۲۰۱۶

در بهترین سکانس فیلم «منچستر کنار دریا» که درحقیقت نقطه عطف فیلم و مرکز درام هم هست و بقیه سکانس‌ها به شکل دایره‌ای با فلاش‌بک و فلاش‌فوروارد حول آن چیده شده‌اند، سکانسی که حدود هشت‌دقیقه طول می‌کشد، قطعه آداجیوی آلبینیونی کامل پخش می‌شود. یک قطعه سوزناک برای سازهای زهی روی یک سکانس رعب‌آور و احساسات‌برانگیز در فیلمی ‌که دوساعت دیگرش با خودداری آگاهانه‌ای از احساساتی‌کردن تماشاگرش پرهیز می‌کند.

به‌نظرم مهم‌ترین سکانس فیلمنامه و پلی برای ارتباط برقرارکردن با فیلم همین جایی است که در فلاش‌بک و بدون دیالوگ و فقط با موسیقی آداجیو شاهد سوختن خانه و خانواده یک مرد و زن و شکستن مرد و نابود شدنش هستیم. فیلمنامه «منچستر کنار دریا» شبیه همان قطعه آداجیوست. اول خلوت و آرام به‌نظر می‌رسد. اما برای رسیدن به عمقش باید آرامش و صبر داشته باشید. درست مثل آداجیو یک مسیر دایره‌ای طی می‌کند، با تم‌هایی که دائما تکرار می‌شوند تا دست آخر به نقطه اول بازگردد.

«منچستر کنار دریا» نمونه خوبی از یک فیلمنامه درام مینی‌مال است. همه چیز کنترل‌شده و به اندازه. نه اشک‌تان را درمی‌آورد و نه بلند می‌خندید. کاری که تعمدی انجام شده است.فیلم داستان زندگی مردی به نام لی است. برادر لی مرده و او باید براساس وصیت متوفی مسئولیت نگهداری از فرزند او را برعهده بگیرد. از این‌جا به بعد شاهد داستان مردی می‌شویم که باید با گذشته تلخ‌ و خاطرات ترسناکش در باب از‌دست‌دادن فرزندان و خانواده‌اش در نسبت با خانواده جدیدی که به ناگزیر شکل گرفته، کنار بیاید.

*** روما / Roma / کارگردان: آلفونسو کوارون / امتیاز متاکریتیک: ۹۶ از ۱۰۰ / محصول ۲۰۱۸

از آلفونسو کوارون دوفیلم در این فهرست حضور دارد. آلفونسو کوارون فیلمساز مکزیکی سال‌ها بود که در ‌هالیوود فیلم می‌ساخت. او سراغ پروژه‌های بزرگ و جاه‌طلبانه می‌رفت. پروژه‌های ‌هالیوودی‌اش با «هری پاتر و زندانی آزکابان» شروع شد و با فیلم «جاذبه» که در فضا می‌گذشت، به اوج خودش رسید. بعد از فیلم «جاذبه» که به‌خصوص در زمینه‌های فنی دستاورد بزرگی محسوب می‌شد، همه کنجکاو بودند که پروژه بعدی کوارون را ببینند.

کوارون به زادگاهش مکزیک برگشت و فیلم «روما» را ساخت. فیلمی‌که کاملا اتوبیوگرافیک نبود اما به‌وضوح می‌شد تجربه‌های شخصی زندگی فیلمساز را در آن دید. فیلم روایت زندگی زنی است که خدمتکار خانواده‌ای از طبقه متوسط است. همان‌طور که چالش‌های زن فقیر خدمتکار و البته خانواده‌ای که پیش آن‌ها کار می‌کند را می‌بینیم، متوجه اوضاع سیاسی مکزیکوسیتی در دهه هفتاد هم می‌شویم. موفقیت‌های فیلم با کسب جایزه شیر طلای ونیز آغاز شد و با بردن اسکار بهترین فیلم خارجی‌زبان و بهترین کارگردانی و بهترین فیلمبرداری از میان ۱۰نامزدی به کار خودش پایان داد و برنده بزرگ اسکار سال گذشته بود.

*** مهتاب / Moonlight / کارگردان: بری جنکینز / امتیاز متاکریتیک: ۹۹ از ۱۰۰ / محصول ۲۰۱۶

سال ۲۰۱۶ فیلم «مهتاب» به سینماروها یک بازیگر بسکتبال ساحلی را معرفی کرد که از دانشگاه نیویورک فوق‌لیسانس بازیگری گرفته بود و اسمش ماهرشالاهاشباز علی بود. اسمش را کوتاه کردند و حالا به اسم ماهرشالا علی شناخته می‌شود. برخی از علاقه‌مندان پروپاقرص سینما ممکن است او را قبل از این فیلم هم دیده باشند. اما بعد از سالی که در سریال «خانه پوشالی» ظاهر شد و در فیلم «شمایل پنهان» هم نقش کوتاهی داشت، دیگر امکان نداشت او را به گوشه ذهن‌تان نسپارید. اما بعد از این دوفیلم بود که مدتی را با بری جنکینز گذراند و همکاری با او کل کارنامه و زندگی‌اش را تغییر داد.

در فیلم نقش یک دلال مواد مخدر را بازی می‌کرد که به‌طرز شگفت‌انگیزی آرام بود و قهرمان جوان ما را زیر پر‌وبال خودش می‌گرفت. خوآن کاراکتر سختی برای ماهرشالا علی بود که بتواند بازی‌اش کند. اما بازیگر در این نقش فرو رفت و با دردهای کاراکتری که باید نقش‌اش را بازی می‌کرد، رودررو شد. نقشی که گویا نقبی به گذشته علی هم بود و طبق آنچه خودش گفته، حالا می‌توانست چیزهایی به این نقش اضافه کند. بازی علی به‌خاطر نرمی ‌و زیرپوستی‌بودنش در یادها می‌ماند.

*** جاذبه/ Gravity / کارگردان: آلفونسو کوارون / امتیاز متاکریتیک: ۹۶ از ۱۰۰ / محصول ۲۰۱۳

دکتر رایان استون(با بازی ساندرا بولاک) دانشمندی در زمینه مهندسی پزشکی است که به اولین ماموریتش خارج از مدار کره زمین اعزام شده است. مت کوالسکی(با بازی جورج کلونی) فضانورد باتجربه‌ای است که در این سفر او را همراهی می‌کند. ماموریت آنها تعمیر تلسکوپ‌ هابل است. مت و رایان مشغول راهپیمایی فضایی هستند که پیغام اضطراری می‌رسد. یکی از سفینه‌های روسیه منفجر شده و طبق نقشه‌ها یکی از تکه‌های آن با سفینه آنها برخورد می‌کند و آنها باید به‌سرعت از مسیر خارج شوند.

اما سرعت تراشه‌های ناشی از انفجار آنقدر زیاد است که قبل از اینکه به خودشان بیایند همه همکاران‌شان و سفینه نابود می‌شود. مت و رایان یکدیگر را در فضای معلق پیدا می‌کنند و اول با طنابی به‌هم وصل می‌شوند و به سمت یک ایستگاه فضایی کمکی، فضانوردی می‌کنند. اما اکسیژن رایان رو به اتمام است و سوخت مت هم به پایان رسیده. مت طناب را پاره می‌کند تا رایان بتواند با سرعت بیشتری قبل از اینکه اکسیژن تمام شود خودش را به ایستگاه فضایی چینی‌ها که نزدیک‌ترین ایستگاه فضایی به آنهاست برساند.

رایان در‌حالی‌که با از‌دست‌دادن مت بخش زیادی از روحیه‌اش را هم از دست داده، خودش را به ایستگاه فضایی چین می‌رساند که پیداست تخلیه شده. دفترچه‌های راهنما همه به زبان چینی است و استون نمی‌تواند آنها را بخواند. وضعیت بامزه‌ای شده. سعی می‌کند آموزش‌ها را به یاد بیاورد و وارد سفینه کوچک کمکی می‌شود و دکمه‌ای را فشار می‌دهد تا وارد مدار زمین شود. همه این‌ها در ظاهر ساده ولی به‌دلیل فشارهای جوی کار پیچیده‌ای است. درنهایت سفینه کوچک رایان داخل دریا سقوط می‌کند و او شناکنان خودش را به ساحل می‌رساند. در‌حالی‌که از وجود زمین سفت زیر پایش ذوق‌زده شده و اشک می‌ریزد.

فیلم «جاذبه» در اسکار سال ۲۰۱۴ درکنار «۱۲سال بردگی» بیشترین نامزدی در بخش‌های مختلف را داشت و درنهایت توانست با هفت‌جایزه رکورددار اسکار ۲۰۱۴ شود. مهم‌ترین جایزه بخش فنی یعنی فیلمبرداری به امانوئل لوبتسکی برای کار اعجاب‌آور و فوق‌العاده‌اش در فیلم «جاذبه» داده شد و فیلم جایزه بهترین صدابرداری، بهترین صداگذاری، بهترین موسیقی متن، بهترین تدوین، بهترین جلوه‌های ویژه و بهترین کارگردانی را از آن خودش کرد.

*** ۱۲سال بردگی / Years a Slave 12 / کارگردان: استیو مک‌کوئین / امتیاز متاکریتیک: ۹۶ از ۱۰۰ / محصول ۲۰۱۳

استیو مک‌کوئین تا پیش از «۱۲سال بردگی» هم با ساخت فیلم‌هایی مثل «گرسنگی» و «شرم» مورد توجه منتقدان و مخاطبان جدی سینما قرار گرفته بود اما «۱۲سال بردگی» فیلمی ‌بود که با آن در فصل جوایز موفق شد برنده بزرگ سینما شود. فیلم بر مبنای خاطرات مردی به نام سالومون نورتاپ ساخته شد. داستان فیلم در سال ۱۸۴۱ اتفاق می‌افتد. سالومون یک مرد آزاد آفریقایی-آمریکایی است که نجار و ویولنیست ماهری به‌شمار می‌رود.

دو غریبه به او پیشنهاد کاری همراه با سیرک با درآمد بالا به عنوان موزیسین می‌دهند. سالومون بدون این‌که به کسی خبر بدهد همراه آن‌ها می‌رود ولی او را بیهوش می‌کنند و به‌جایی می‌برند که به‌عنوان برده فروخته شود. وقتی سالومون می‌گوید یک مرد آزاد است، به‌شدت او را کتک می‌زنند. سالومون به مدت ۱۲سال به‌عنوان برده به ارباب‌های مختلف فروخته می‌شود که بیشتر آن‌ها رفتارهای غیرانسانی از خودشان نشان می‌دهند.

بعد از ۱۲سال خاطراتش را برای یک‌نفر تعریف می‌کند و به‌رغم ریسکش او به همسر سالومون نامه‌ای می‌نویسد. مقامات نیویورکی به تکاپو می‌افتند تا زمینه را برای آزادسازی سالومون فراهم کنند. فیلم مک‌کوئین درحقیقت اولین اثری بود که با تمرکز روی سیاهپوستان در اسکار تحویل گرفته شد و بعد از آن فیلم‌هایی مانند «مهتاب» و بقیه آثاری که تمرکزشان روی سیاهپوستان بود اهمیت پیدا کردند. منتقدان معتقدند که هرچند دیدن فیلم ساده نیست اما با صراحت و خشونت تاریخ برده‌داری در آمریکا را نمایش می‌دهد.

*** انگل / Parasite / کارگردان: بونگ جون‌هو / امتیاز متاکریتیک: ۹۶ از ۱۰۰ / محصول ۲۰۱۹

برنده نخل طلای کن سال گذشته یکی از پرافتخارترین فیلم‌های پارسال بود که مثل «روما» این فیلم هم در بخش بهترین فیلم بین‌المللی و بهترین فیلم و کارگردانی و فیلمنامه نامزد شده است. بونگ جون‌هو پیش‌تر هم در فیلم‌هایش علاقه‌ خود را به تصویر کشیدن فاصله طبقاتی نشان داده بود و حالا در «انگل» این کار را استادانه‌تر از همیشه انجام می‌دهد.

یک خانواده فقیر فرصت‌طلب داریم که بیکار هستند و به‌نظر می‌آید که بیشتر دوست دارند کارهای راحت و کلاهبرداری انجام بدهند. به‌صورت اتفاقی پسر خانواده به عنوان معلم سرخانه دختر یک خانواده ثروتمند استخدام می‌شود. پسر از این خانواده سوءاستفاده می‌کند تا خانواده خودش را به نان و نوایی برساند. اما پیچش دراماتیکی همه‌چیز را به‌هم می‌ریزد.

پیتر بردشاو منتقد انگلیسی درباره فیلم نوشته بود: «بونگ جون‌هو با درامی ‌دیدنی و پر از تعلیق و هجو بازگشته است. «انگل» کمدی تلخ عجیبی ا‌ست در مورد وضعیت طبقات اجتماعی، آرزوها، مادی‌گرایی و خانواده‌ای مرفه که تفکر به کارگیری از طبقات اجتماعی پایین‌تر را به‌عنوان خدمتکار پذیرفته‌اند. انگل در مورد خانواده ثروتمند کره‌ای‌ست که دینامیک میان اعضایشان بیننده را به یاد سریال «دانتون ابی» می‌اندازد و وضعیت‌شان بحرانی‌تر از آن است که نشان می‌دهند.»

کدخبر: ۳۰۶۶۴۶
تاریخ خبر:
ارسال نظر