کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۴۱۲۸۲۱
تاریخ خبر:

بهترین برندگان جشنواره ونیز در ۲۰سال گذشته

روزنامه هفت صبح، صوفیا نصرالهی | در کنار جشنواره‌ فیلم کن، جشنواره‌ ونیز جزو معتبرترین جشنواره‌های سینمایی است که البته قدمت آن از کن بیشتر است. اگر کن محل معرفی فیلمسازان و آثار هنری است، ونیز به‌خصوص در ۲۰سال اخیر و از ابتدای هزاره‌ سوم تبدیل به جشنواره‌ مهمی برای حضور اسامی بزرگی شده است. در حقیقت فصل جوایز سینمایی با جشنواره‌ ونیز آغاز می‌شود و در سال‌های اخیر برندگان ونیز حتی توانسته‌اند معادلات اسکار را هم قابل پیش‌بینی کنند.

همه چیز از همان سالی شروع شد که فیلم «شکل آب» ساخته‌ گیلرمو دل‌توروی مکزیکی توانست جایزه‌ شیر طلای جشنواره‌ ونیز را از آن خود کند. مسیر موفقیت‌های فیلم تا گرفتن اسکار بهترین فیلم ادامه پیدا کرد آن هم در شرایطی که «شکل آب» واقعا جزو بهترین فیلم‌های آن سال نبود اما داستان فانتزی سیاه دل‌تورو درباره‌ دوران جنگ سرد و زنی تنها در یک لابراتوار که با موجودی عجیب‌الخلقه رابطه برقرار می‌کند در ونیز و بعدتر در اسکار توانست بالاترین جایزه‌ها را بگیرد.

امسال که لیست فیلم‌های جشنواره‌ ونیز خیلی پروپیمان است. در خارج از بخش مسابقه فیلم‌هایی مثل «تل‌ماسه» ساخته‌ دنی ویلنوو را داریم. فیلمی که اقتباسی از کتابی است که زمانی دیوید لینچ کبیر می‌خواست سراغ آن برود و قطعا کنجکاوی‌برانگیز است که ببینیم کارگردان جوان کانادایی به جای دیوید لینچ از آن کتاب چه توشه‌ تصویری برداشته است. یا فیلم جنجالی «اسپنسر» که به ماجرای آخرین روزهای زندگی پرنسس دایانا می‌پردازد.

پائولو سورنتینو فیلمساز محبوب و مشهور ایتالیایی امسال فیلم دارد و بعد از یک دهه جین کمپیون با فیلم «قدرت سگ» به جشنواره‌های سینمایی برگشته است. افتتاحیه هم که با فیلم آلمادووار بود. درنتیجه احتمالا هفته‌ آینده که فیلم‌های جشنواره کامل اکران شدند می‌توانیم مفصل‌تر درباره‌اش بنویسیم اما تا آن زمان و به مناسبت برگزاری هشتاد و چهارمین دوره‌ جشنواره‌ ونیز تصمیم گرفتیم از بین ۲۰فیلمی که در قرن بیست و یکم برنده‌ شیر طلای ونیز شدند ۷ تا از بهترین‌هایشان را انتخاب کنیم. فیلم‌هایی که واقعا استحقاق موفقیت را داشتند.

سرزمین خانه به دوش‌ها Nomadland
کارگردان: کلویی ژائو / بازیگران: فرانسیس مک‌دورمند / امتیاز متاکریتیک: ۹۳ از ۱۰۰ / محصول ۲۰۲۰
فیلم اقتباسی از کتابی بود که به داستان واقعی زندگی خانه‌ به دوش‌ها‌ می‌پرداخت. آن‌ها شیوه‌ جدیدی از زندگی را دنبال می‌کنند و در آمریکا با ماشین‌هایشان به دل جاده‌ها می‌زنند و در همان ماشین‌ها هم زندگی می‌کنند. از مواد بازیافتی استفاده می‌کنند و یک مرشد هم به نام باب ولز دارند که سخنرانی‌های مهیجی درباره‌ زندگی در دل طبیعت و خارج از شهر و تمدن انجام می‌دهد.

فیلم با تمرکز روی شخصیت زنی به نام فرن داستانش را جلو می‌برد. زنی شصت و چند ساله که در دوران رکود اقتصادی آمریکا بیکار می‌شود و بنا به تشویق دوستش به خانه‌ به دوش‌ها می‌پیوندد. فیلم بیشتر از آنکه درباره‌ خود فرن باشد از زاویه‌ دید او زندگی این آدم‌ها و اتفاقاتی که ممکن است برایشان بیفتد را روایت می‌کند. از شیوه‌ زندگی و حتی مرگشان می‌گوید. فیلم بعد از گرفتن شیر طلا در جشنواره‌ ونیز راهی تورنتو شد و در آن‌جا هم جایزه‌ انتخاب مردمی را کسب کرد و بعد هم مسیرش تا دریافت اسکار بهترین فیلم پر از افتخارات متفاوت بود. این دومین فیلم کلوئی ژائو کارگردان چینی محسوب می‌شد که او را به اسکار کارگردانی هم رساند و به این ترتیب نامش به عنوان اولین فیلمساز زن آسیایی که اسکار کارگردانی برده بود، ثبت شد.

شیوه‌ فیلمسازی ژائو چه در اولین فیلمش «سوارکار» و چه اینجا در «سرزمین خانه‌ به دوش‌ها» مستندگونه و با فاصله از شیوه‌ فیلمسازی هالیوودی است هر چند الان مشغول ساختن یک اثر ابرقهرمانی است که دیدن آن کنجکاوی‌برانگیز خواهد بود. یکی از نکات تحسین‌برانگیز فیلم بازی فرانسیس مک‌دورمند بود. او جوری نقش یک زن خانه به دوش را بازی کرده بود که تمایز او از نابازیگران فیلم کار دشواری به نظر می‌رسید. بازی سرشار از ظرافت که باعث شده بود کاملا میان آن آدم‌ها حل شود.

فاوست/ Faust
کارگردان: الکساندر سوخوروف / بازیگران: یوهانس زیلر / امتیاز متاکریتیک: ۶۵ از ۱۰۰ محصول ۲۰۱۱
این درام فانتزی اسرارآمیز اثر یکی از مشهورترین کارگردان معاصر روسیه است. فیلمسازی که در دهه‌ ۷۰ در شوروی کارش را با ساختن فیلم‌ها و مستندهای تلویزیونی آغاز کرد و اواخر دهه‌ ۸۰ به فیلمسازی روی آورد. فیلم «کشتی روسی» ساخته‌ او یکی از دستاوردهای سینما در قرن ۲۱ به شمار می‌رود که سال ۲۰۰۲ آن را ساخته بود و داستان یک اشرافزاده‌ فرانسوی در قرن ۱۹ را روایت می‌کرد که خاطراتی در روسیه داشت و با دیدن اشیای موزه‌ هرمیتاژ نقبی به خاطرات او و تاریخ روسیه می‌خورد.

فیلمی در یک پلان سکانس طولانی که به لحاظ فیلمبرداری و کارگردانی اثر شاخصی بود. درنتیجه شاید فیلم «فاوست» برای طرفداران سوخوروف کمی سرخوردگی به همراه داشت اما نمی‌شود منکر شد که یکی از بهترین انتخاب‌های ونیز در سال‌های اخیر است.
فیلم اقتباسی آزاد از کتاب مشهور «فاوست» گوته است و سوخوروف برای حفظ حال و هوا دیالوگ‌ها را به زبان آلمانی نوشته هر چند در بقیه‌ موارد چندان به کتاب وفادار نیست.

کتاب «فاوست» داستان همان مردی است که روحش را به شیطان می‌فروشد. فیلم سوخوروف در قرن نوزدهم اتفاق می‌افتد. هاینریش فاوست می‌خواهد از طبیعت زندگی و چرخش جهان سردربیاورد. او حتی جسدها را از قبرها بیرون می‌کشد تا کشف کند که روح دقیقا در کجا قرار گرفته است. سوخوروف خودش این فیلم را درباره‌ فسادی می‌داند که قدرت به همراه می‌آورد. فیلمی که به گفته‌ منتقدان هر چند به منبع اصلی‌اش وفادار نیست اما در عوض انرژی و ایده‌های تر و تازه‌ای دارد و اثر جاه‌طلبانه‌ای است. فیلم شوخ‌طبعی عجیب و غریبی دارد و در فضایی انتزاعی قصه‌اش را روایت می‌کند.

روما/ Roma
کارگردان: آلفونسو کوارون / بازیگران: یالیتزا آپاریچیو / امتیاز متاکریتیک: ۹۶ از ۱۰۰ / محصول ۲۰۱۸
«روما» در حقیقت ادای دین آلفونسو کوارون مکزیکی به کشورش، دوران کودکی‌اش و خانواده‌اش است. این فیلم که به روش سیاه و سفید فیلمبرداری شده تا حال و هوای مکزیک دهه‌ ۷۰ را بهتر نشان بدهد از زاویه‌ دید زنی به نام کلئو روایت می‌شود که خدمتکار خانواده‌ای از طبقه‌ متوسط است. زن و شوهر این خانواده با یکدیگر دچار مشکل می‌شوند و همزمان که خانواده در معرض فروپاشی قرار می‌گیرد تحولات سیاسی هم در مکزیک شدت گرفته و بین دانشجویان معترض و نیروهای حاکمیت درگیری‌های زیادی صورت می‌گیرد.

نامزد کلئو او را که حامله شده رها می‌کند. فیلم خط سیر داستانی مشخصی ندارد و در حقیقت دوربین ناظری است بر آنچه در طبقه‌ متوسط مکزیک اتفاق می‌افتد. کارگردانی کوارون مثل همیشه تحسین‌برانگیز است و البته از نابازیگرانش به خصوص بازیگر نقش کلئو بازی فوق‌العاده‌ای گرفته است. در فیلم همه چیز آن‌قدر طبیعی پیش می‌رود که تصور نمی‌کنید به دیدن یک فیلم نشسته‌اید. انگار «روما» مستندی از زندگی یک خانواده و خدمتکارشان باشد.

کشتی‌گیر/ The Wrestler
کارگردان: دارن آرنوفسکی / بازیگران: میکی رورک، ایوان ریچل وود / امتیاز متاکریتیک: ۸۰ از ۱۰۰ / محصول ۲۰۰۸
یک درام روانشناسانه‌ ورزشی که به عقیده‌ بسیاری بهترین فیلم دارن آرنوفسکی است. رورک در این فیلم نقش یک کشتی‌گیر حرفه‌ای پا به سن گذاشته را بازی می‌کند که به‌‌رغم سلامتی‌اش که رو به وخامت گذاشته و شهرتش که کمرنگ شده همچنان به مسابقه ادامه می‌دهد تا شاید به همان موفقیت‌هایش در دهه‌ ۸۰ میلادی برسد. به علاوه در تلاش است که رابطه‌ نه چندان خوشایندش را با دخترش ترمیم کند و البته درگیر یک ماجرای عاطفی هم شده است.

راجر ایبرت «کشتی‌گیر» را یکی از بهترین فیلم‌های آن سال لقب داده بود. اول کار می‌گفتند نیکلاس کیج قرار است نقش اصلی را بازی کند اما آرنوفسکی خواهان میکی رورک بود و روی خواسته‌اش هم پافشاری کرد. تصمیم درستی هم بود. بازی میکی رورک به طرز شگفت‌انگیزی تاثیرگذار بود. منتقدان از اینکه آرنوفسکی یک قصه‌ آمریکایی را با سبک فیلمسازی اروپایی پیوند زده بود لذت زیادی بردند.

بازگشت/ The Return
کارگردان: آندره زویاگنیتسف / بازیگران: ولادیمیر گارین / امتیاز متاکریتیک: ۸۲ از ۱۰۰ / محصول ۲۰۰۳
در روسیه‌ معاصر، ایوان و برادر بزرگترش آندری پیوند عمیق و ناگسستنی با یکدیگر دارند. پدرشان را هیچ‌وقت ندیده‌اند و همین باعث شده به هم نزدیکتر شوند. روزی پدرشان بعد از ۱۲سال برمی‌گردد و پسرها از دیدنش شوکه می‌شوند. مادرشان در حالی که چندان هم راضی نیست آن‌ها را به همراه پدرشان به تعطیلاتی می‌فرستد که در ابتدا فکر می‌کنند یک ماهیگیری ساده است. آندری خوشحال است که می‌توانند با پدرشان وقت بگذرانند و ایوان از این مردی که فقط او را از عکس‌های رنگ‌پریده می‌شناسد، می‌ترسد.

پدر هم کار را برایشان آسان نمی‌کند و رفتار خشونت‌آمیزی دارد که گاهی نادیده‌شان می‌گیرد، گاهی رهایشان می‌کند و گاهی نجاتشان می‌دهد. فیلم تریلری خشونت‌بار و هیجان‌انگیز و در عین حال پیچیده است. دیدنش آسان نیست اما قطعا جزو بهترین فیلم‌های هزاره‌ سوم محسوب می‌شود. سرمای شخصیت‌های فیلم و خشونت آن‌ها تا مغز استخوان تماشاگر رسوب می‌کند. فیلم در جشنواره‌ فجر خودمان هم برنده‌ سیمرغ بلورین در بخش بین‌الملل شد.

ورا دریک/ Vera Drake
کارگردان: مایک لی / بازیگران: ایملدا استانتون / امتیاز متاکریتیک: ۸۳ از ۱۰۰ / محصول ۲۰۰۴
فیلم تاریخی مایک لی درباره‌ کاراکتری واقعی به نام ورا دریک است. ورا دریک خودش را وقف خانواده‌اش کرده است. از شوهر و بچه‌ها و مادر مسن‌اش مراقبت می‌کند و حتی همسایه‌ بیمارش. ورا و خانواده‌اش فقیرند اما به شدت به هم وابسته‌اند. زمانی که او به عنوان خدمتکار به خانه‌ها می‌رود مهربانی‌اش آدم‌هایی را که می‌بیند تحت‌تاثیر قرار می‌دهد. او دوست دارد به همه کمک کند و در همین راستا دور از چشم خانواده‌اش و بدون اینکه حتی پولی بگیرد به دختران جوانی که به دردسر افتاده‌اند برای سقط جنین کمک می‌کند. اما شریک او در این کار بدون اطلاع ورا از دختران جوان پول می‌گیرد. این وسط خرده پیرنگی هم درباره‌ زن جوانی از طبقه‌ بالاتر داریم که دختر یکی از کارفرماهای وراست و به او تعدی شده و حالا می‌خواهد بچه‌اش را بیاندازد.

مایک لی در این فیلم هم مثل بسیاری از آثارش برای درآمدن حس رئالیستی به روش‌های غیرمرسومی متوسل شده است. بازیگر نقش ورا باید از طریق بداهه‌پردازی و تحقیق درباره‌ آدم‌های این طبقه درباره‌ شخصیتی که نقش را بازی می‌کند به درک و دریافت می‌رسید. و البته روش موفقی بود چون بازی ایملدا استانتون در نقش ورا دریک آن‌قدر قوی بود که نقطه عطف فیلم شد. فیلمی که از طریق سوژه‌ بحث‌برانگیزش می‌خواهد درباره‌ انسانیت صحبت کند و البته فیلمی که متاسفانه بعد از ونیز هر چند نامزد سه جایزه‌ اسکار شد اما در یادآوری‌های سینمایی چندان قدر ندید.

طبیعت بی‌جان/ Still Life
کارگردان: ژیا ژانگکه / بازیگران: ژائو تائو / امتیاز متاکریتیک: ۸۱ از ۱۰۰ / محصول ۲۰۰۶
لوکیشن فیلم به اندازه‌ داستانش اهمیت دارد. فیلم «طبیعت بی‌جان» در روستای فنگجیه اتفاق می‌افتد که به خاطر سیلاب‌ها در خطر نابودی کامل است. در چنین شرایطی یک کارگر معدن زغال سنگ برای پیدا کردن همسرش به روستا برمی‌گردد. زنی که ۱۶سال پیش گریخته. مرد می‌خواهد به خانه‌ قدیمی‌اش برود اما مشخص می‌شود که سیل کل آن محله را نابود کرده است.

داستان دوم فیلم درباره‌ زن پرستاری است که شوهرش دو سال پیش خانه را ترک کرده. داستان این زن و مرد دائم به هم کات می‌خورد و مخاطب را به درکی از تنهایی و پیوند آدم‌ها در این روستای رو به نابودی می‌رساند. مثل همه فیلم‌های ژانگکه، ریتم فیلم بسیار آرام است.
تازه بعد از موفقیت فیلم در ونیز بود که حواس مطبوعات چینی جمع فیلم جدید ژانگکه شد. مانولا دارجیس درباره‌ فیلم نوشت:‌ «این فیلم در تسلسل و پیوستگی با بقیه شاهکارهای مدرن قرار می‌گیرد اما جدا از بقیه‌ تاثیراتی که از آن‌ها گرفته ژیا هنرمندی است که زمان و مکان مخصوص به خودش را دارد.»

کدخبر: ۴۱۲۸۲۱
تاریخ خبر:
ارسال نظر