کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۴۳۶۱۲۰
تاریخ خبر:

«برف بی‌صدا می‌بارد» یا ‌غم و غصه ‌می‌بارد؟

روزنامه هفت صبح، گروه تلویزیون | بیش از دو هفته پیش پخش سریال «برف بی‌صدا می‌بارد» آغاز شد؛ سریالی صد قسمتی که روایتگر زندگی یک خانواده و مسائل آن‌ها در دهه شصت است. در ادامه، داستان به دهه‌های دیگر هم خواهد رسید. فعلا شانزده قسمت از سریال گذشته که خب همه اتفاقات را می‌شد در هشت قسمت روایت کرد.

علاوه بر روایت کند، آنچه مخاطب را اذیت می‌کند، تلخی بیش از اندازه سریال است. در قسمت‌های اخیر، وجوهی از داستان باز شده اما سهم اصلی به ماجرای مرگ پدر خانواده اختصاص دارد. این اتفاق همزمان شده با مرگ پدر خانواده سریال شبکه یک یعنی «پس از آزادی»، تا در یک زمان، دو سریال کام مخاطب را تلخ کنند.

مورد اول| مرگ پدر
داستان برف بی‌صدا می‌بارد از جایی شروع شد که یک خانواده در دهه شصت مسائل و مشکلاتی دارند. کمی که گذشت پدر خانواده (فرهاد آئیش) به دلیل ناراحتی بیش از اندازه، حواسش به چراغ قرمز نیست، آن را رد می‌کند و می‌میرد. این اتفاق مصادف شد با ایام شهادت حضرت فاطمه‌(س) که می‌شد پخش قسمت‌های اول سریال با این روزها را هوشمندی شبکه سه تعبیر کرد. با پایان ایام شهادت اما همچنان فضای برف بی‌صدا می‌بارد، تلخ است و سایه شوم مرگ، خانواده و مخاطب را رنج می‌دهد.

مورد دوم| زیاده‌روی در عزا
کیست که نداند وقتی خانواده ایرانی مرگ عزیز خود را می‌بیند، تا مدت‌ها رخت سیاه بر تن دارد و اشک‌ها جاری است؟ آیا ضرورت دارد این ویژگی تبدیل به عنصر ثابت یک سریال شود؟ اگر عزاداری به شکل کمرنگ به نمایش درآید، سریال‌ساز متهم به عدم تسلط بر فضاسازی می‌شود؟ طبعا نه؛ چرا‌که مخاطب می‌داند که نمایش تلخی بیش از اندازه، روانش را آزار می‌دهد. برف بی‌صدا می‌بارد اما دچار زیاده‌روی در نمایش عزا شده است. برای نمونه مواردی از قسمت شانزدهم سریال را مثال می‌زنیم.

مورد سوم| اشک و آه
در قسمت شانزدهم چند سکانس هست که نبود آن‌ها نه‌تنها به ریتم سریال کمک می‌کرد که آن را از تلخی مفرط نجات می‌داد. در یک سکانس خدمتکار خانواده گوشه حیاط، خلوت کرده است و با «حاجی» حرف می‌زند. از جای خالی او می‌گوید؛ از روزهایی که آن‌ها را برای سحری بیدار می‌کرده؛ از لحظاتی که بدون آن‌ها سر سفره افطار نمی‌نشسته و… بعد هم زارزار گریه می‌کند.

خب، مخاطب که در قسمت‌های قبل پی برده بود حاجی مردی مومن و دلسوز است، چه نیازی به یادآوری آن‌ها در قالب یک سکانس پر‌سوز و گداز است؟ در سکانسی دیگر، دختران او لباس پدر را مرتب می‌کنند و گریه سر می‌دهند. بله؛ ما ایرانی‌ها با دیدن یک نشانه از متوفی منقلب می‌شویم اما نیاز است همین ویژگی در یک اثر نمایشی منعکس شود؟

در سکانسی دیگر پسر حاجی با دوستان خود ملاقات می‌کند و بعد از خوش‌و‌بش نوحه‌ای خوانده می‌شود و سینه می‌زنند. کار به همین‌جا ختم نمی‌شود و در یک نما مراسم چهلم پدر را سر خاک او می‌بینیم که البته در تصمیمی جالب خبری از گریه نیست! همه این سکانس‌های غمبار توام با موسیقی سوزناک است.

مورد چهارم| فضای سیاه
شخصیت‌های اصلی برف بی‌صدا می‌بارد بعد از مرگ پدر، لباس مشکی بر تن دارند و چهره آن‌ها پر از غم است. این عنصر تصویری به‌عنوان انتقال فضای کلی سریال کفایت می‌کند، دیگر چه نیازی به اشک و آه و موسیقی غمبار؟ نیاز به یادآوری نیست که جامعه ما محتاج تزریق شادی است. سریال‌ساز هم در این فضا نفس می‌کشد و به‌خوبی می‌داند اطراف او چه‌خبر است.

کافی است کمی خلاقیت چاشنی کار خود کند و با زیرکی از غم و اندوه و تلخی رد شود. بخشی از اتفاقات برف بی‌صدا می‌بارد، ارتباط تماتیک با مرگ پدر خانواده دارد. سریال‌ساز می‌خواهد در دل استیصال و غم خانواده از اختلاف آن‌ها و یک ماجرای معمایی پرده بردارد. منتها نیاز نیست برای انتقال این مفهوم با بهانه و بی‌بهانه سوگواری خانواده را نشان دهد و کام مخاطب را تلخ کند. این اتفاق ضربه‌ای دیگر بر سریال زده تا در کنار روایت کند و لوکیشن‌های تکراری ایرادهای آن بیش از پیش به‌چشم بیاید.

کدخبر: ۴۳۶۱۲۰
تاریخ خبر:
ارسال نظر
 
  • _user_1560694797

    بی خود ترین سریال ساخته شده ای که تا حال ا دیدم

  • porfosor

    یک چیز که مشخصه مردم به برنامه های شاد ن یاز دارن به خاطر کرنا و مریض های زیاد ب یکاری.گرانی….. مردم خودشون بدون تنگر گری ه می کنن نیاز به برنامه های شاد داریم که حتی شده الکی خوش باشیم مردم حق زندگی دا رن تا چند صباحی که مهمان این دنیا هست حد اقل یکم لذت ببرن البته این برای قشر م توسط و ضعیفه

  • _user_1568532767

    سریالِ “ساخته شده”…؟ مگه سریال ساخته نشد ه را هم میتوان دید؟