بررسی سینمای سیاسی ایران
روزنامه هفت صبح، ثمر فاطمی| سینمای سیاسی ایران همواره گرفتار ملاحظات و محدودیتهای موجه و غیرموجه بوده است. سینماگران بزرگ ما عموما سراغ ساخت چنین فیلمهایی نمیروند. چراکه اگر شانس میآوردند و فیلم اکران میشد، سانسور امانشان نمیداد. در واقع سینمای سیاسی پدیدهای است که در دورههای مختلف تاریخ معاصر ما ظهور میکند و سپس خاموش میشود تا موج و خیزش بعدی. «رد خون» یا همان ماجرای نیمروز۲ مهدویان روی پردههای سینماست. فیلمی که در ادامه ماجرای نیمروز یک، باز هم به موضوع سازمان مجاهدین خلق (منافقین ) میپردازد. امیرپوریا و آرش خوشخو در ملاقاتهای هفتگیشان این سوژه را روی دایره ریختهاند.
*** امیر پوریا: در مورد عنوان سینمای سیاسی، نگاهی به چیزی که قبل از انقلاب در ایران از اکران فیلمهای خارجی شهرت داشت، میتواند ورودی خوبی باشد: جرگههای چپ و انقلابی و آن فضایی که در دهه ۴۰ و بعد در دهه ۵۰ در جنبشهای دانشجویی ایران وجود داشت، برای دنبال کردن این ماجرا شیوههای خودشان را داشتند. فیلمهایی مثل «زد»(Z) و «حکومت نظامی» (State Of Siege) از «کوستا گاوراس»، دغدغههای سیاسی در جوامع مختلف درگیر دیکتاتوری را مطرح میکردند که حتی رفتن به تماشای این فیلمها یک جور قرار نانوشته شبیه یک فعالیت حزبی بود.
اما در بحث سینمایی بسیاری از آن فیلمها، چه فیلم معروف «ترور» آنری ورنوی با اسم اصلی «ای مثل ایکاروس» (I… comme Icare) چه فیلمهای کوستا گاوراس که الان مثال زدیم به لحاظ ژانری تریلر، جاسوسی یا فیلم پلیسی به حساب میآمدند. در واقع خود این یکی از بنیانهای اصلی مشکل چیزی تحت عنوان سینمای سیاسی در ایران است؛ اینکه ما غالب اصلی فیلمها و ژانر زمینهایشان را فراموش میکنیم و از یاد میبریم که فیلمی مانند «آژانس شیشهای» بناست یک فیلم مربوط به گروگانگیری باشد. یا قسمت اول فیلم «ماجرای نیمروز» در بنیان خودش قرار است فیلمی جاسوسی باشد که طبیعتا به دلیل اینکه به نهادهای امنیتی ایران در دهه ۶۰ و فعالیتشان مربوط میشود، جنبه سیاسی هم پیدا میکند.
در بخشهای عمدهای از ماجرای نیمروز دوم یا همان «رد خون» به اکشن نزدیک میشود فیلم مستند به ظاهر سادهای که فقط شرایط زندگی مردم و خیابانهای تهران در روزهای سال ۵۸ را مشاهده میکند، که فیلم «تازه نفسها»ی کیانوش عیاری است، همه آنچه از برخوردهای جلوی دانشگاه تهران، از پوشش مردم و آزادی روسری یا بیحجاب بودن، از نوع کتاب فروختن و کتاب خواندن، از تئاتر آن زمان نشان میدهد، در ماهیت سیاسی است و الان کاملا شبیه یک سند و حتی توام با پیشگویی عمل میکند.
*** آرش خوشخو: بحث سینمای سیاسی در ایران قبل از انقلاب چند پهلوتر است. ما قبل از انقلاب حتی فیلم «رگبار» بهرام بیضایی را به این دلیل که در آن یک نما از یک مامور ساواکی که تئاتر بچهها را در مدرسه میبیند، حاوی سویههای سیاسی میدیدیم. ما حتی فیلم «قیصر» را به این دلیل که میگفتند دعوت به اعتراض و کنشمندی است و در دورههای جنگهای چریکی بود، فیلم سیاسی میدانستیم. فیلم «دایره مینا» را چون به شرایط اجتماعی معترض بود، فیلم سیاسی میدانستند.
حتی در فرهنگ چپ قبل از انقلاب ایران، فیلم «سازدهنی» حاوی گرایشهای تند سیاسی بود چرا که درباره فاشیسم ساخته شده بود. ولی به نظرم ما این سویههای چند پهلو و نمادین را کنار بگذاریم و به طور اخص به فیلمهایی بپردازیم که درباره وقایع سیاسی ساخته شده است. بعد از انقلاب ما کلی فیلم داریم که راجع به ساختار قدرت در رژیم پهلوی ساخته شده است که به نظرم همه آنها را میتوان به عنوان فیلم سیاسی در نظر گرفت. همانطور که در سینمای جهان فیلم «نبرد الجزیره» سیاسی شناخته میشود در ایران هم فیلم «خون بارش» امیر قویدل، فیلم سیاسی است یا مثلا فیلم «گزارش یک قتل» محمدعلی نجفی، فیلمی سیاسی است همانطور که فیلم «جنگ اطهر» او هم سیاسی بود.
با این تعریف دو فیلم آقای مهدویان یعنی ماجرای نیمروز یک و دو را میتوانیم سیاسی حساب کنیم. در دستهبندی که تو انجام دادی، بحث را میتوان مفصلتر پیش برد اما در آن شرایط فیلم «سگکشی» بهرام بیضایی به دلیل نگاه تیره و تاری که از جامعه ایران ترسیم میکند، یک فیلم نمونهای سینمای سیاسی است یا خیلی از فیلمهای مسعود کیمیایی در دسته فیلمهای سیاسی قرار میگیرند اما من پیشنهاد میکنم عبارت فیلمهای سیاسی را به فیلمهایی بگوییم که درباره اتفاقات، وقایع و گروههای سیاسی ساخته شدهاند؛ همان ماجرای قدرت در ساختار سیاسی.