داستان شگفتانگیز استقلالی شدن امیر قلعهنویی

سلام. صبح بخیر. بیایید اول صبحی وقت را غنیمت بدانیم و قبل از اینکه خدا نکرده اخبار بد خاطرمان را مکدر کنند، دو سه تا خبر بامزه بخوانیم. مثلا این یکی که از سایت ورزش سه به امانت گرفتهایم و قرار است داستان عجیب استقلالی شدن امیر قلعهنویی را تعریف کند. آن هم در آستانه پوشیدن لباس قرمز پرسپولیس! باور نمیکنید؟
سرنوشت امیرقلعه نویی و استقلال در یک بعدازظهر بارانی سرد در غربیترین نقطه تهران در دهه ۶۰ رقم خورد. او بازیکن شاهین بود و پس از درخشش در مسابقات باشگاهی تهران، بهخصوص در آخرین بازی مقابل پرسپولیس (سال ۱۳۶۵) به قطر رفت تا درزندگی فقیرانه جنوب شهری خود تغییر جدی ایجاد کند.
قلعهنویی در تیم السد نیز دوران کاملا موفقی داشت و پس از دو سال و با فتح دو جام، به محض بازگشت به ایران دو باشگاه استقلال و پرسپولیس به سراغش آمدند.
او که قبلا در راه آهن و شاهین بازی کرده و به تیم ملی هم دعوت شده بود، در صورت پیوستن به هر یک از این دو تیم میتوانست یک مهره کارساز و کارگشا باشد. پرسپولیس در آن زمان شاهرخ بیانی را دوباره به استقلال داده بود و باوجود درخشش محسن آشوری، به یک بازیگردان و مغز متفکر نیاز داشت و به همین دلیل علی پروین خیلی سریع در تماس تلفنی با قلعهنویی، او را به محل کار خود در نمایشگاه مشهور سورتمه آن زمان کشاند و قول و قرار اولیه را با قلعهنویی گذاشت. در عین حال استقلالی هم با منصور پورحیدری، مذاکراتی جدی را با قلعهنویی انجام داده بودند
با این حال در شرایطی که استقلال و پرسپولیس قرار بود در مسابقهای، در مرحله یک چهارم نهایی جام حذفی ایران به مصاف هم بروند، علی پروین در آخرین تماس با قلعه نویی از او موکدا میخواهد که روز بعد را هم منتظر پرسپولیس بماند و از پسفردا کارش را با تیم آغاز کند. البته اگر قلعهنویی عمل جراحی فتق انجام نداده بود، احتمالا با توجه به نظر پروین در تمرینات پرسپولیس نیز حاضر میشد. اما با این جراحی او شرایط بازی را نداشت و بنابراین قرار بود کارش را آرام آرام با تمرین نرم آغاز کند.
علی پروین که از تبحر منصور پورحیدری در جذب ستارگان آن روزهای فوتبال ایران با خبر بود، قبل از قطع کردن تماس با قلعهنویی باز هم تاکید میکند که او روز جمعه تحت هیچ شرایطی به ورزشگاه آزادی نیاید؛ اما کمی قبل از ظهر جمعه اتفاق جالبی میافتد.یک لیدر استقلالی تاکسی خود را به در خانه قلعهنویی میچسباند و به او میگوید حق ندارد به پرسپولیس برود و او را به ورزشگاه آزادی میبرد؛ جایی که منصور پورحیدری به اتفاق مرحوم مظلومی سرمربی تیم انتظار این هافبک اسم و رسم دار و لژیونر ایران را میکشد. در آن روزها استقلال تازه دچار تغییرات فنی شده و تعداد زیادی از ستارگان فوتبال ایران جذب این تیم میشدند، تا استخوان بندی تیم قهرمان آسیا در سال ۱۹۹۱ شکل بگیرد.
پس از حضور قلعهنویی در رختکن استقلال، مرحوم پورحیدری که البته سرمربی استقلال نبود و نقش مدیرفنی را داشت سریعا یک پیراهن تیم را به او میدهد تا امیر آن را بپوشد و با تیم گرم کند. قلعهنویی در ابتدا میگوید، به تازگی عمل کرده و نمیتواند این کار را انجام دهد، اما پورحیدری هم خبر داشت که باید او را به زمین بفرستد، والا ممکن است پرسپولیسیها او را به تیم خود ببرند. بنابراین با اصرار، قلعه نویی را در میان ۱۱ نفر اصلی به زمین می فرستد تا او رسما بازیکن استقلال شود. مسابقه ای که امیر همیشه از آن به عنوان یکی از سخت ترین مسابقات عمر خود یاد می کند، چرا که پس از ۱۲۰ دقیقه نبرد در برف و باران خون زیادی از وی می رود.
با این حال شاید این خون هم برای او و هم استقلال ارزشش را داشت، چرا که دوره تازه ای از زندگی او در باشگاه آبی ورق خورد و او با حضور در جمع آبیها به کاپیتان، مربی و یکی از مشاهیر باشگاه تبدیل شد؛ مربیای که در سن ۵۷ سالگی هنوز در فوتبال ایران پابرجاست و با جوانترها سر و کله میزند.