ابراهیم حقیقی؛ در میان شعلههای آتش بیقراری
روزنامه هفت صبح | یک: ابراهیم حقیقی انضباط نمایشگاهی دارد. از همین دو سه سال کرونا که بگذریم تقریبا هر سال یا هر دو سال نمایشگاهی میگذاشت اما کرونا باعث نشد که امسال شاهد یک شگفتی در کارش نباشیم. تعجبانگیز بود که باید به گالری اعتماد میرفتیم تا تماشاگر نقاشیهای ابراهیم حقیقی باشیم. ابراهیم حقیقی نقاش؟
طی همه این سالهای طولانی ابراهیم حقیقی را در کسوت فیلمساز فیلم کوتاه و همپالگی کیانوش عیاری و حسن بنی هاشمی و سجادی و بصیر نصیبی در سینمای آزاد دیده بودم و بعدتر گرافیست، طراح روی جلد کتابهای نشر مرکز و جاهای دیگر، ایلوستراتور و طراحی پوستر و لوگو و در این ۱۵-۱۰ سال اخیر فیلمسازمستند، طراح عنوانبندی دهها فیلم و مجموعه تلویزیونی و سینمایی (و از جمله همین حالا در جیران) و عکاس با چند نمایشگاه عکس و تصویرسازی و خدا میداند چند کار دیگر که شاید بتواند بیقراری درونش را سرانجام به آرامش برساند، اما نقاشی مقوله دیگری است، و چه کارهای زیبایی.
نقاشیهای حقیقی در گالری اعتماد، پردههایی زیبا، رنگین و بسیارچشمنواز بودند از مناظر طبیعت و با دورنماهای وسیع و رنگپردازی بسیار سخاوتمندانه، از تپه ماهورها و درختها و بیشهزارهای زیبای خیالانگیز و گاه وهمانگیز در همه اندازهها، بومهای متوسط و چند تا دو یا سه لتهای و در تعدادی که شایسته این سال هایی بود که از گذران زندگی همه ما در دو سال کرونا میگذشت که به گفته خود ابراهیم حقیقی دلیل اصلی به وجود آمدن همه این کارها سپری کردن این دوران سخت و منحوس در منزلهای بسته و قرنطینه دوران کرونا بود.
در واقع هنرمند ما عکسهای متعددش از طبیعت را انتخاب کرده بود و تعدادی را روی بومهای فراخور منظره چاپ کرده بود و بعد با مداد رنگی و گواش به عکسها ماهیت و هویت و شکل نقاشی داده بود. دیگر نشانی مشخص از عکسها نمانده بود. حتی واقعنمایی معمول عکسها هم با استیلیزه کردن رنگها جای خود را به صلابت و گهگاه وهم طبیعت داده بود، به زیبایی استیلیزه و برجستهای از تودرتو بودن بیشهزارها و تپه ماهورها و حتی تغییر رنگ اصلی به رنگی دیگر، شکلی از پرسپکتیو که به وهمانگیزی بعضی از منظرهها میافزود.
دو: برای یک گرافیست، به رغم اعمال سلیقه مشتری و اقتضائات سوژه، طرح هر لوگو کمابیش خلق یک کار هنری است، یا طراحی جلد یک کتاب یا هر ایلوستراسیون دیگری، اما ابراهیم حقیقی این قالبهای استاندارد و مقرر و متعارف را نمیپسندد، یا در واقع برای فرو نشاندن ذوق و شوق خلاقیتاش کافی نمیداند. اینها کماند. او بیقرارتر از این حرفهاست.
از میان دهها نمایشگاه که ابراهیم حقیقی برگزار کرده است - به عدد حافظه اندکی مخدوش - چند تا خوب به یادم مانده است. اولین نمایشگاه جدی حقیقی کتیبههای گرافیتیهای او بود، مصرعهایی از اشعار شاعران کهن یا نو با فونت و رسمالخط آزاد و رها و شکسته و تزئینی روی سطح مقوا یا کاغذ و تقسیم سطح تابلو با خطهای شکسته و قوسیوار افقی یا عمودی به دو سطح با کاربرد بسیار صرفهجویانه رنگهای اصلی، در تلفیق گرافیک و شعر و رنگ. این نمایشگاه که به خاطر موفقیتاش یکی دو باری هم تکرار شد زمینه را برای وجهی دیگر از هنر ابراهیم حقیقی فراهم کرد. سپس نوبت عکاسی رسید.
حقیقی در نمایشگاههای عکسهایش نیز از گرافیک که کار اصلیاش بود دور شد، بهخصوص در نمایشگاهی آتلیهای از عکس از طبیعت بیجانهایی به گمانم در گالری آران، از چیدمانهای گل و گیاه و پرندههای شکار شده و شبیه نقاشیهای قرن شانزده و هفده و بسیار کار شده و نورپردازی شده و باشکوه. همین نمایشگاه نقاشیها ریشه در تجربهای دیگر دارد که حقیقی پیشتر به آن دست زده بود که خود به آن «عکاشی» میگفت. منتها با عکسهای خانم مریم زندی که عکسهای خانم زندی را با گواش و مدادرنگی و مصالح دیگر رنگآمیزی میکرد - که همین یکی دو هفته اخیر شکل کاملاش در قالب یک کتاب توسط نشر نظر منتشر شد.
تجربه حقیقی در فیلمسازی - جدا از شیطنتهای نوجوانی در سینمای آزاد - به ساخت مستند او برمیگردد. درباره ۷۰ سالگی آیدین آغداشلو، محمد احصایی و زندهیاد عباس کیارستمی. مستندی منسجم، پالوده، پر از طراوت زندگی و سرخوشی از زندگی و روزگار سه مردی که در آستانه ۷۰ سالگی در سال ۱۳۸۹ پر از شور و نشاط و ایدههای نو و امید به آینده در واقع خود را و گذشته را مرور میکنند.
تجربههای ابراهیم حقیقی در عنوانبندی فیلمها نمایی دیگر از فعالیتهای هنری او را نشان میدهد.
اگر عنوانبندی مجموعه تلویزیونی «مدار صفردرجه» حسن فتحی براساس عکس و کارت پستالهایی از پاریس طراحی شده بود، در مجموعه تلویزیونی «جیران» کار براساس آینهکاری، کاشیکاری و عناصر و نقش مایههای نگارگری و هنر قاجاری بنا شده است. در واقع ابراهیم حقیقی این توانایی را دارد که بعد از ۴۰ سال حضور به عنوان گرافیست - و یکی از فعالترین و پرکارترین گرافیستهای معاصر - در مواردی که به سمت هنرهای دیگرش میرود، از قالب یک گرافیست خارج شود و خود را به مصالح جدیدش آنچنان نزدیک کند که دیگر یک گرافیست نیست.
سه: فکر نمیکنم که بیقراری و التهاب درونی ابراهیم حقیقی فروکش کرده باشد. او به زبان ویژه خودش رسیده است که میتواند آن سلیقه، آن روحیه توازنبخشی، هماهنگی و انسجام را در قالبهای مختلف هنری کانالیزه کند، در واقع بیقراریاش را کنترل کند، از قالب یک گرافیست پشت مانیتور خارج شود و زیبایی عیان و نموداری را رقم بزند.
اگر از کارهای دیگر ابراهیم حقیقی در قالب برگزارکننده و داور جشنوارههای کتاب و قصه کوتاه و شهر کتاب - البته با کمک و در واقع با مدیریت اجرایی پسرش اوژن حقیقی - بگذریم، شاید در همین چند سال آینده شاهد ابراهیم حقیقی شاعر، نویسنده، مجسمهساز و … باشیم. قابل احترام است و دوست داشتنی و البته به هر شکل دوستش دارم و به او غبطه میخورم، به این میزان انرژی، قدرت کنترل و توانایی.