کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۴۶۶۹۰۴
تاریخ خبر:

آشپزی و آشپزخانه به روایت سینما

روزنامه هفت صبح، کیوان حسینیان | غذا عنصر جدایی‌ناپذیر از زندگی روزمره‌ تمام موجودات کره‌ زمین است. چنان مهم که به یکی از ستون‌های فرهنگ و تمدن بشری تبدیل شده و به معنای واقعی کلمه ادامه‌ حیات بدون آن ممکن نیست. البته ذوق و هوش می‌تواند هر پدیده‌ای را ارتقا دهد، درست مانند آشپزی که تبدیل شده به یک حرفه، هنر و حتی دانش. این روزها پیوند ما با غذا صرفا به وعده‌های خوراکی محدود نمی‌شود؛ این میل مهارناپذیر در رسانه‌ها نیز بخش زیادی از وقت و توجه ما را به خودش جلب کرده و به جای غذا خوردن مشغول تماشای آماده‌سازی و پخت غذاها هستیم.

طبیعتا این پدیده محصول پیوند میان رسانه و صنعت آشپزی است که در سبک زندگی هزاره‌ جدید جایگاه ویژه‌ای را برای خود پیدا کرده. برای اثبات این ادعا کافی است به سراغ رئالیتی‌شوها و مسابقات بی‌شمار آشپزی در شبکه‌های تلویزیونی و سرویس‌های استریم برویم یا با گشت‌و‌گذار در شبکه‌های اجتماعی، نظری داشته باشیم به کسب و کار کسانی که از طریق تولید محتوا برای صنعت غذا به درآمدهای نجومی دست یافته‌اند. طبعا دنیای سرگرمی و سینما هم بی‌نصیب باقی نمی‌ماند و آشپزی و آشپزخانه همیشه سوژه‌ جذابی بوده برای خلق موقعیت‌های دراماتیک.

مینی‌سریال جدید «خرس» که تنها چند روز از انتشار آن گذشته، روی همین فضا دست گذاشته و با استقبالی کم‌نظیر از سوی منتقدان و بینندگان مواجه شده است. مخاطبان «خرس»، که داستان آن در آشپزخانه‌ یک رستوران کوچک می‌گذرد، بلافاصله بعد از تماشا جست‌وجو در اینترنت را آغاز می‌کنند و به دنبال نمونه‌های مشابهی می‌گردند که هنر و تجارت آشپزی را دستمایه‌ قصه‌گویی قرار داده باشد. آثاری که حتما سازندگان سریال موفق «خرس» هم قبلا به سراغ‌شان رفته‌اند. پس به همین بهانه بد نیست تا مروری داشته باشیم بر تصویر ثبت شده از آشپزی حرفه‌ای در عالم سینما.

‌شکم‌چرانی بزرگ (۱۹۷۳) / La Grande Bouffe
چهار رفیق تصمیم می‌گیرند تا در تعطیلات آخر هفته به ویلایی خارج از شهر بروند و آن‌قدر بخورند تا بمیرند! برخلاف اکثر فیلم‌هایی که با غذا و آشپزی گره خورده‌اند و تصویری هوس‌انگیز از فرایند پخت و پز ارائه می‌دهند، در این فیلم جنجالی مارکو فرری قضیه فرق می‌کند؛ «شکم‌چرانی بزرگ» که نقدی تند و تیز به حساب می‌آید بر مصرف‌گرایی بیمارگونه در قرن بیستم، از غذا و فرایند خوردن تصویری منفی و دافعه‌برانگیز به نمایش می‌گذارد تا شاید به این شیوه به مخاطبش حالی کند که در اسارت سرمایه‌داری چطور شبیه خوک در حال پروار شدن است. با اینکه نمادگرایی و محتوا بر فیلم غلبه دارد، رویکرد آن دور است از چیزی که مثلا طی سال‌های اخیر «پلتفرم» با ظرافت و هوش کمتر سعی در ابرازش داشته. نباید بستر زمانی ساخته شدن فیلم را از یاد برد. داریم درباره‌ عصری صحبت می‌کنیم که آثاری چون «سالو» یا «جذابیت پنهان بورژوازی» ساخته می‌شدند.

تامپوپو (۱۹۸۶) / Tampopo
وقتی پسوند ژاپنی کنار هر عبارتی قرار بگیرد، اکثریت مردم زمین انتظار دارند که حاصل کار به ترکیبی عجیب و غریب منتهی شود. حالا در نظر داشته باشید که با یک کمدی عجیب و غریب ژاپنی سروکار داریم که حرف زدن از آن کار ساده‌ای نیست. «تامپوپو» یکی از آثار مهم دهه‌ هشتاد همزمان با رشد اقتصادی افسارگسیخته‌ ژاپن بود که از موجی تازه در سینمای این کشور برای مخاطبان غربی خبر می‌داد. فیلم تشکیل شده از چند داستان با ربط و بی‌ربط که عنصر پیوند‌دهنده‌ تمام آن‌ها غذاست. تا حدی که خیلی‌ها می‌گویند همین «تامپوپو» به تنهایی باعث محبوبیت غذای ژاپنی رامن (خوراک نودل) در آمریکا شده و در خیلی از نقاط دنیا رستوران‌های ژاپنی با اسم این فیلم آغاز به کار کردند. بخشی از عجیب و غریب بودن فیلم به نحوه‌ استفاده‌ دراماتیک آن از غذا هم برمی‌گردد که به شکلی غیرمنتظره به درجات غیرافلاطونی می‌رسد!

ضیافت بابِت (۱۹۸۷) / Babette's Feast
برعکس دو فیلم قبلی که استفاده‌های منفی یا شیطنت‌آمیز از غذا و آشپزی داشتند، «ضیافت بابت» هم از سوی واتیکان به‌عنوان یکی از بهترین فیلم‌های تاریخ انتخاب شده و هم جزو آثار محبوب پاپ فرانسیس است. در نتیجه با فیلمی مواجهیم که از غذا استفاده‌ای عارفانه و معنوی دارد و روی مفهوم اطعام در مسیحیت دست می‌گذارد. قصه درباره‌ یک زن مهاجر فرانسوی در جامعه‌ای متعصب و سنتی است. بابت که قبلا در پاریس سرآشپز بوده، با همکاری در برپایی یک ضیافت باشکوه و تهیه و تدارک غذاهای مفصل این مراسم، زندگی مهمانانش را عوض می‌کند.

«ضیافت بابت» در بخش خارج از مسابقه جشنواره کن سال ۱۹۸۷ به نمایش درآمد اما چنان با تحسین مواجه شد که به جوایز مهم دیگری از جمله اسکار بهترین فیلم خارجی‌زبان و جایزه بفتا رسید؛ موفقیتی بین‌المللی که برای اولین بار محصولی از سینمای دانمارک تجربه می‌کرد. البته ساخته‌ گابریل اکسل فقط در میان علمای مسیحی محبوب نیست و الکساندر پین نیز در حال حاضر مشغول کار بر روی بازسازی آمریکایی آن است.

بخور بنوش مرد زن (۱۹۹۴) / Eat Drink Man Woman
این فیلمی بود که راه آنگ لی را برای ورود به هالیوود باز کرد و همچنان در نمایش لذت پخت و پز و غذا خوردن هر اثر دیگری را به چالش می‌طلبد. ماجرا درباره‌ ارتباط یک آشپز کهنه‌کار با سه دختر بزرگسالش است؛ کسی که می‌تواند بهترین غذاها را درست کند اما برای درست کردن رابطه با فرزندانش کار سختی پیش‌رو دارد. در بحث ارتباط بین نسل‌ها و تقابل بین سنت و مدرنیته، «بخور بنوش مرد زن» در ادامه‌ دو فیلم قبلی آنگ لی قرار می‌گیرد، البته اینجا غذا به بهانه‌ای تبدیل شده برای کاویدن روابط انسانی. چند سال بعد فیلم در آمریکا بازسازی شد. «سوپ تورتیلا» ماجرا را در یک خانواده مکزیکی مهاجر روایت می‌کند، نسخه‌ای که به پای فیلم اصلی نمی‌رسد.

خدای آشپزی (۱۹۹۶)/ The God of Cookery
اوایل هزاره‌ جدید و با فیلم‌هایی چون «فوتبال شائولین» و «مهمانسرای کونگ‌فو» بود که استیون چو به‌عنوان یک سرگرمی‌ساز خلاق هنگ‌کنگی در سطح جهان به شهرت رسید. قبل از آن در داخل کشور سینماها را فتح کرده بود و «خدای آشپزی» یکی از گام‌های اولیه و مهمش به شمار می‌آید. ماجرا درباره‌ یک آشپز معروف و چهره‌ای تلویزیونی است که رستوران‌های زنجیره‌ای را اداره می‌کند و بین مردم حکم غول آخر آشپزی را دارد.

اما دستش رو می‌شود و مردم می‌فهمند که تمام این سال‌ها با یک حقه‌باز بزرگ سروکار داشته‌اند که چیزی از آشپزی بارش نیست. آقای آشپز به خاک سیاه می‌نشیند و همه چیزش را از دست می‌دهد. درست وقتی که دیگر چیزی برای باختن ندارد، بر حسب اتفاق دوباره در مسیر آشپزی قرار می‌گیرد و این بار واقعا به مرحله‌ استادی می‌رسد. چو در این فیلم با آشپزی همان کاری را می‌کند که بعدا با فوتبال و کونگ‌فو هم انجام داد؛ پدیده‌ای را دستمایه‌ شوخی قرار می‌دهد و وقتی دیگر چیزی از آن باقی نگذاشت و تمام جادوها را باطل کرد، کاری می‌کند که همه به قدرت جادو ایمان بیاورند.

شب بزرگ (۱۹۹۶) / Big Night
عموما استنلی توچی را به‌عنوان بازیگر پرکار نقش‌های مکمل می‌شناسند اما بد نیست که بدانید سال‌ها قبل به همراه کمپل اسکات (باز هم یک بازیگر مکمل پرکار دیگر) یکی از بهترین فیلم‌های مستقل دهه‌ نود را ساخته که در جشنواره ساندنس هم با تحسین مواجه شد. قصه درباره‌ دو برادر ایتالیایی است که در دهه‌ پنجاه یک رستوران خوشنام را در نیوجرسی اداره می‌کردند. تمام ماجراها پیرامون همین رستوران اتفاق می‌افتد و غذاهای ایتالیایی به زبان مشترک شخصیت‌ها تبدیل می‌شود. جدای از نقش پررنگ آشپزی در درام، «شب بزرگ» به دلیل روایت داستان در لوکیشن‌‌ محدود آشپزخانه نیز شهرت دارد.

بدون رزرو (۲۰۰۷) / No Reservations
یک کمدی-رمانتیک معمولی که بر اساس یک فیلم موفق آلمانی ساخته شد ولی بعد از دو دهه چیزی از آن باقی نمانده؛ زمان اکران هم «بدون رزرو» اقبال چندانی پیدا نکرد، چون نه آرون اکهارت ستاره شد و نه کاترین زتاجونز فروغ سابقش را داشت. اما به هر حال ماجرای عاشقانه بین دو آشپز و در آشپزخانه اتفاق می‌افتد و غذا تبدیل می‌شود به ابزاری برای بیان احساسات و عواطف شخصیت‌ها. به همین دلیل هر وقت که پای آثاری با تم غذا به میان می‌آید، نام این فیلم خوش‌ساخت و فراموش‌شده هم به چشم می‌خورد.

رتتویی (۲۰۰۷) / Ratatouille
دوران طلایی پیکسار که هر انیمیشن این کمپانی جسور و خلاق حکم یک شاهکار تکرارنشدنی را داشت. میزان نفوذ «رتتویی» به فرهنگ عامه قابل توصیف نیست، فقط در همین حد کفایت می‌کند که این غذای ساده و سنتی فرانسوی بعد از موفقیت انیمیشن در سطح جهان حسابی محبوب شد و احتمالا شما هم دور و بر خودتان کسانی را می‌شناسید که وسوسه شده‌اند تا مثل موش باذوق قصه، پختن رتتویی را امتحان کنند. رابطه‌ موش و آشپزخانه دست کمی از جن و بسم‌الله ندارد ولی به لطف بِرَد بِرد و پیکسار تبدیل شد به سوژه‌ یکی از موفق‌ترین انیمیشن‌های هزاره‌ جدید. ستایشی که داستان از مفهوم غذا دارد و البته تصویری که آشپزی حرفه‌ای نشان می‌دهد، در ذهن اکثر مخاطبانش ثبت شده و اغراق نیست اگر بگوییم که خیلی‌ها را تشویق کرده تا بروند دنبال آشپزی و در رستوران‌های بزرگ کار کنند؛ شاید بشود گفت بیشتر از مسابقات و شوهای معروف آشپزی.

جولی و جولیا (۲۰۰۹) / Julie & Julia
فیلمی که به دو نام بزرگ گره خورده؛ آخرین ساخته‌ نورا افرون یکی از مهم‌ترین فیلمنامه‌نویسان هالیوودی (نویسنده‌ «وقتی هری با سلی ملاقات کرد»، خالق «بی‌خواب در سیاتل» و به تعبیری کاشف مگ رایان) و استاد بلامنازع ژانر کمدی-رمانتیک که در دیالوگ‌نویسی سبک و شیوه‌ خاص خودش را داشت؛ جولیا چایلد که یکی از مهم‌ترین چهره‌های رسانه‌ای در آمریکای معاصر است و به نوعی معرف مکتب آشپزی فرانسوی برای آمریکایی‌ها به حساب می‌آید.

فیلم بر اساس دو داستان واقعی و دو کتاب مجزا ساخته شده. یک طرف ماجرای جولیا چایلد (با نقش‌آفرینی طبق معمول تحسین‌برانگیز مریل استریپ) را داریم که در دهه‌ پنجاه میلادی چطور وارد عرصه‌ آشپزی حرفه‌ای می‌شود و به شهرت می‌رسد و در خط داستانی دیگر، جولی (ایمی آدامز) بلاگر جوانی که برای فرار از روزمرگی شروع می‌کند به پختن غذاهای مختلف از روی کتاب آشپزی جولیا چایلد و طی یک‌سال با همین پخت و پز روزانه و انتشار آن‌ها در دنیای مجازی مشهور می‌شود. «جولی و جولیا» جدای از دلپذیر بودن، پر از ریزه‌کاری‌های جذاب درباره‌ آشپزی است.

سول کیچن (۲۰۰۹) / Soul Kitchen
یک رستوران کوچک در هامبورگ اوضاع خوبی ندارد و از رونق افتاده. ورود آشپز تازه و تلاش برای تغییر حال و هوای رستوران بهانه‌ای است برای تغییر زندگی آدم‌هایی که به آن گره خورده‌اند. یک فیلم گرم و گیرا از فاتح آکین که اوایل هزاره‌ جدید در کنار نسل جدید سینماگران آلمانی تصویری تازه از این کشور اروپایی را به جهانیان نشان می‌دادند. در مقابل فیلم‌های قبلی و بعدی آکین که بیشتر در محافل معتبر سینمایی تحویل گرفته شده‌اند، «سول کیچن» چندان فیلم پرافتخاری نیست، در عوض بیشتر دیده و بین عامه‌ مخاطبان محبوب‌تر است؛ غذا به‌عنوان یک پدیده‌ فرهنگی هم که جزو عناصر اصلی داستان آن به شمار می‌آید.

سرآشپز (۲۰۱۴) / Chef
ماجرا درباره‌ یک سرآشپز معروف است که بعد از سال‌ها کار در یک رستوران معتبر فرانسوی دیگر شور و خلاقیت سابق برای آشپزی را ندارد. سر یک نقد منفی روی غذاهای رستورانش در توئیتر جنجال به راه می‌افتد و بیکار می‌شود. در نتیجه تصمیم می‌گیرد همراه با پسرش سوار یک تریلر شوند و دور آمریکا را با آشپزخانه سیارشان بگردند. «سرآشپز» می‌توانست استعاره‌ای باشد از حال و روز آن زمان جان فاورو، که فیلم را ساخته و نقش اصلی‌اش را هم بازی کرده. فاورو مشغول ساختن بلاک‌باستر برای دیزنی و مارول بود و «سرآشپز» مثل ماجراهای خود فیلم حکم یک زنگ تفریح برای فرار از شلوغی‌های کار را پیدا کرد؛ البته که بعدش برگشت سر جای قبلی تازه با قدرت و انرژی بیشتر. جالب اینکه با «سرآشپز» استعداد و علاقه‌ دیرینه‌ فاورو بیدار شد و شوی آشپزی هم به راه انداخت. «سرآشپز» فیلم ساده و بامزه‌ای است و اتفاقا بیشترین جذابیت خود را از آشپزی و ور رفتن با غذاها می‌گیرد.

صد قدم راه (۲۰۱۴) / Hundred-foot Journey
فیلم بر اساس رمانی ساخته شده که روی کاغذ هم معلوم بود داستان جذابش به درد اقتباس می‌خورد. در نتیجه با مشارکت استیون اسپیلبرگ و اپرا وینفری خیلی زود این رمان پرفروش در مسیر تولید قرار گرفت. «صد قدم راه» در اکران فروش بدی نداشت و به نسبت هم نقدهای مثبتی گرفت ولی نه در حدی که بشود به‌عنوان یک موفقیت بزرگ ازش یاد کرد. ماجرا درباره‌ دعوای دو رستوران است و عشقی که این وسط شکل می‌گیرد.

در یک دهکده‌ آرام فرانسوی، مقابل یک رستوران ستاره‌دار، یک رستوران کوچک هندی باز می‌شود و پسر صاحب رستوران هندی هم شیفته‌ آشپزی فرانسوی است… . با اینکه فیلمنامه را استیون نایت نوشته و مثل همه‌ فیلم‌هایی که لاسه هالستروم کارگردانی کرده، اجرا هم خوش‌ساخت و تروتمیز از کار در آمده، عنصر غذا و آشپزی در فیلم زیادی تزئینی است و در مقابل حضور شخصیت‌ها و خرده‌داستان‌ها کمتر به چشم می‌آید.

سوخته (۲۰۱۵) / Burnt
ماجرا درباره‌ یک سرآشپز معروف است که به دلیل اعتیاد و بحران‌های شخصی همه چیزش را از دست داده. بعد از پاکسازی می‌خواهد از نو شروع کند و به سراغ دوستان سابق می‌رود تا دوباره همه جمع شوند و یک آشپزخانه جدید را به راه بیاندازند. ایده‌ای جذاب و بامزه که فقط زیادی کلیشه‌ای و قابل پیش‌بینی برگزار شده. اکران موفقی نداشت و از سوی منتقدان هم زیاد تحویل گرفته نشد اما بعدا به واسطه‌ حضور بردلی کوپر در نقش‌ اصلی و دیگر بازیگران فیلم، بیشتر به چشم آمد. فیلمنامه را مثل عنوان قبلی در این فهرست باز هم استیون نایت نویسنده‌ معروف بریتانیایی نوشته که ظاهرا آن سال‌ها با مقوله‌ آشپزی درگیر بوده! در مورد «سوخته» باید به این نکته اشاره کرد که گرچه فیلم موفق یا محبوبی نشد، به دلیل تصویری که از مناسبات آشپزی حرفه‌ای و کار در آشپزخانه به نمایش می‌گذارد، برای متخصصان این حرفه مورد احترام است.

کدخبر: ۴۶۶۹۰۴
تاریخ خبر:
ارسال نظر