داستان خواندنی آخرین ملکه کشور مصر
مهسا مژدهی | درست صد سال پیش دختری در یک خانواده اشرافی با تبار ترک در اسکندریه مصر به دنیا آمد که بعدها در یکی از پرتلاطمترین سالهای این کشور تبدیل به ملکه شد تا تقریبا آخرین زنی باشد که چنین لقبی را در مصر به دست میآورد.
صافیناز ذوالفقار در حومه ثروتمند بندر اسکندریه به دنیا آمد. مصری چرکس بود و تبارش به قفقازیها میرسید و رد این تبار در چهرهاش که به زیبایی و سادگی شناخته میشد، مشخص بود. پدربزرگ مادریاش در قرن هجدهم مدتی والی مصر بود که سلطان عثمانی به او قدرت تام میداد. با این حال زمانی که صافیناز به دنیا آمد مادرش ندیمه شخصی ملکه نازلی به حساب میآمد. همسر ملک فواد و زنی که قلب چندان مهربانی هم نداشت.
صافیناز ۱۷ سال بعد در یک سفر سلطنتی که به واسطه مادرش در آن شرکت داشت به تور پسر خوش بر و روی نازلی خورد. فاروق که قرار بود جای پدرش را بگیرد، مانند مادرش چهرهای کاملا اروپایی و چشمانی آبی داشت و توانست در لندن قلب صافیناز که بعدا نامش را فریده گذاشت تصاحب کند. در بازگشت از این سفر زوج جوان مصری در قصر قبه به عقد هم در آمدند.
قصر قبه از قدیم الایام محل زندگی پادشاهان مصری بود و آنها هم بنای زندگیشان را در حالی که هر دو کمتر از۲۰سال داشتند آنجا گذاشتند و ۱۱سال کج دار ومریز زن و شوهر باقی ماندند. فاروق خیلی زود رفتاری مشابه با پدرش در پیش گرفت. زیبایی و سادگی فریده از چشمش افتاد و فهرست بلندبالایی از روابط با دیگر زنان از خود به جای گذاشت. دختر بزرگتر آنها سالها بعد از مرگ پدر و مادرش گفت که به ندرت خانوادگی دور هم جمع میشدهاند. پدر اغلب سرد و عصبانی به نظر میرسیده و مادرش عملا زندانی قصر بوده و کنترل امور را فاروق و نازلی به دست داشتهاند.
فریال، فوزیه و فادیه حاصل ۱۱سال همزیستی دشوار فاروق و فریده بودند. او برخلاف خواهران فاروق چهرهای اجتماعی نداشت و در امور خیریه شرکت نمیکرد و در انزوا و سایه باقی ماند و هرگز نتوانست رویای ملکههای قدرتمند تاریخ مصر را در یاد کسی زنده کند. سال ۱۹۴۸ همان سالی که فوزیه و شاه وقت ایران رسما طلاق گرفتند، پادشاه جوان مصر هم عزمش را جزم کرد تا فریده را طلاق دهد. تا پیش از این محبوبیت ملکه از محبوبیت شاه در مصر بیشتر بود و مصریها از دیدن عکسهای همسر خوش خنده و ساده فاروق خوششان میآمد. هرچقدر این مرد از چشم مردم بیشتر میافتاد، فریده مظلومتر به نظر میرسید و دوستداشتنیتر میشد. اما علاقه قلبی مصریها نتوانست او را برای مدت زیادی در قبه نگه دارد. فاروق بلافاصله بعد از فوزیه همسرش را ترک کرد و با زنی به نام نریمان که هیچ ویژگی بارزی نداشت ازدواج کرد. نریمان هرگز ملکه مصر شناخته نشد. پس از طلاق فریده مدتی را در مصر ماند تا کوچکترین دخترش را در قاهره بزرگ کند.اما اوضاع که بههم ریخت و انقلابیون مصرچهارسال بعد فاروق را از قاهره بیرون انداختند و فریده هم راهی پاریس شد تا از آن پس زندگیاش را به عنوان یک نقاش
حرفهای بگذراند. بعد از طلاق از فاروق پیشنهاد نقاشی را محمود سعید، مشهورترین نقاش مصری که دایی فریده بود به او داد.در پاریس فریده زمان زیادی داشت تا از قالب ملکه مصر بیرون بیاید و زندگی آزادانه و هنرمندانهای را در پیش بگیرد. سه دخترش هم خیلی زود به فرانسه رفتند و همگی تا ۲۰سال بعد در پاریس ماندند تا روزی که دولت مصر به همسر سابق پادشاه سابق اجازه داد تا به قاهره برگردد و ۱۶سال باقی مانده از عمر کوتاهش را در کشورش بگذراند. فریده در سال ۱۹۸۸ با سرطان خون در آمریکا از دنیا رفت. اما او یکی از خوششانسترین بازماندههای خاندان خدیو بود.آوارگی را کمتر تجربه کرد.نقاشی کشید و آتلیه خوبی را در پاریس برای خودش دست و پا کرد و بعد بدون اینکه مورد غضب دولت وقت مصر قرار بگیرد به زادگاهش بازگشت.غیر از او در خانواده ملک فاروق تنها فوزیه شانس مشابهی داشت و بقیه آنها در تنگدستی یا بدنامی از دنیا رفتند.