بازداشت پدر و پسر در جریان مرگ معمایی یک دوست

روزنامه هفت صبح، فاطمه شیخ علیزاده| دیماه سال 1401 رسیدگی به مرگ مشکوک پسرجوانی بهنام طاها با اعلام از سوی کادر درمان یکی از بیمارستانهای شمالشهر تهران در دستور بازپرس شعبه سوم دادسرای جنایی تهران قرار گرفت. طاها با حال وخیم جسمی توسط یکی از دوستانش بهنام میلاد به بیمارستان منتقل شد و بهرغم تلاش کادر درمان برای نجات جان او، ساعتی بعد از انتقال به بیمارستان جان خود را از دست داد.
زمانیکه تیم جنایی و تیم تشخیص هویت بالای سر جسد در سردخانه پزشکی قانونی حاضر شدند، کادر درمان به آنها اعلام کردند که مرد میانسالی بعد از انتقال طاها به بیمارستان بالای سر او آمده و خودش را پدر او معرفی کرده است. این مرد حتی برگههای لازم برای انجام روند درمانی را هم امضا کرده بود اما بعد از اینکه طاها به کام مرگ فرو رفت، از بیمارستان غیبش زده بود.
در حالی که شواهد ابتدایی فرضیه اوردوز منجر به مرگ را قوت میبخشید، جسد برای انجام معاینات و آزمایشهای لازم راهی پزشکی قانونی شد و در نتیجه آزمایش سمشناسی مشخص شد که این پسر جوان به دلیل مسمومیت دارویی شدید بعد از مصرف متادون جان خود را از دست داده بود.
شکایت به جرم قتل فرزند
در همین حال پدر طاها بهعنوان ولیدم او، از میلاد و پدرش اعلام شکایت کرد. این مرد در طرح شکایت خود گفت: «شبی که حال پسرم بد شد، او همراه میلاد بود. من نمیدانم چه شد که حال پسرم به این حد بد شد اما از میلاد شکایت دارم که چرا تا اینحد دیر به داد پسرم رسید و خیلی دیر وقت بود که او را به بیمارستان منتقل کرد. از طرفی او میتوانست همان وقت که متوجه شد حال طاها خوب نیست خیلی سریع موضوع را به من اطلاع دهد اما این کار را نکرد و بهجای من پدرش به بیمارستان رفت. پدر میلاد خودش را بهعنوان پدر میلاد جا زد و حتی برگههای بیمارستان را هم امضا کرده بود.»
شاکی در ادامه گفت: «بهتازگی فهمیدهام که مدتی قبل میلاد از پسرم 10 میلیون تومان پول قرض کرده بود و بعید نیست که او بهخاطر پس ندادن این پول بلایی سر طاها آورده باشد. برای همین از او و پدرش شکایت دارم.» با طرح این شکایت از سوی پدر مقتول، رسیدگی به پرونده وارد فاز تخصصی شد و دستور بازداشت میلاد صادر شد.
در همین حال زمانی که کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی تهران برای احضار پدر میلاد با او تماس گرفتند تا جهت ادای توضیحات به پلیس آگاهی برود؛ او به دروغ خودش را مامور اطلاعات جا زد. همین کافی بود که ظن ماموران به او نیز قوت گرفته و سرانجام پدر میلاد نیز بازداشت شد.
رسیدگی به این پرونده برای روشن شدن راز معمای مرگ طاها در حالی ادامه دارد که هر دو متهم حاضر در پرونده منکر اتهامات خود هستند. در همین حال مشخص شد که میلاد سابق بر این، دو فقره سابقه دارد که یکی از آنها ایراد ضرب و جرح عمدی با سلاح سرد و دیگری ایجاد مزاحمت برای نوامیس است. در ادامه این گزارش گفتوگوی خبرنگار هفتصبح با میلاد را بخوانید.
قتل رفیق گرمابه و گلستانم را قبول ندارم!
چند سال داری؟
24 سال.
طاها چند سال داشت؟
همسن بودیم. از دوران دبستان با همدیگر همکلاسی و هممحلهای بودیم. شاید در تمام آن سالها تا رسیدن روز مرگ طاها شاید یک روز هم نشد که همدیگر را نبینیم. او رفیق گرمابه و گلستان من بود.
از آخرین شب بگو. چطور شد که حالش بد شد؟
آن روز من و طاها به همراه یکی دیگر از دوستانمان برای تفریح راهی ارتفاعات دربند شدیم. هر سه در خودروی 206 من بودیم. آن شب هوا خیلی سرد و برفی بود، برای همین ترافیک شده بود. برای همین دوستمان که همراه ما بود در میان راه از ما جدا شد و گفت که باید زود به خانهشان برسد و نمیتواند دیگر همراه ما بیاید.
اما من و طاها در مسیر پیش رفتیم تا به یک قهوهخانه رسیدیم. برف به حدی سنگین شده بود که برگشتن از آن مسیر خیلی سخت و خطرناک بود. برای همین تصمیم گرفتیم که در همان قهوهخانه بمانیم. ماشین را جلوی قهوهخانه پارک کردیم و در آن محل نشستیم تا هوا بهتر شود. قرار شد حتی اگر لازم بود شب را هم همان جا بمانیم. اما چند ساعتی که گذشت حال طاها بد شد.
چرا؟ تو دیدی که مخدری مصرف کند؟
نه تا زمانی که در کنار من بود ندیدم چیزی مصرف کند. اما آنطور که من میدانم او قبل از اینکه کنار من بیاید همراه یکی دیگر از دوستانش بود و با هم متادون مصرف کرده بودند. نمیدانم چرا آن دوست طاها را شناسایی نمیکنند و از او پرسوجویی نمیکنند.
بعد چه شد؟
بعد دوستم را سوار ماشین کردم و به بیمارستان رساندم. وقتی به بیمارستان رسیدیم دیگر حال طاها خیلی وخیم شده بود. حتی نمیتوانست از ماشین پیاده شود که به همراه یکی از کارکنان بیمارستان او را با ویلچر به داخل بخش اورژانس منتقل کردیم. فیلم لحظه انتقال دوستم در دوربین مدار بسته ضبط شده و در پرونده هست.
چرا نصف شب به بیمارستان رسیدی؟
آن شب هوا برفی و زمین یخ زده بود. همین باعث شد که در میان راه تصادف کردم. برای همین دیر به بیمارستان رسیدم.
چرا به خانوادهاش اطلاع ندادی؟
اطلاع دادم! من فقط شماره برادرش را داشتم که به او زنگ زدم و گفتم که حال طاها خوب نیست.
اما آنها گفتهاند تا روز بعد از حادثه حتی نمیدانستند طاها کجاست!
من اصلا این حرف را قبول ندارم. برادر طاها همان ساعت اول بعد از اینکه به بیمارستان رسیدیم؛ خودش را آنجا رساند. نشان به آن نشان که وقتی به بیمارستان رسید با خود من هم روبهرو شد. عصبانی هم بود و من را مقصر حال بد طاها میدانست.
چرا پدرت خودش را جای پدر طاها جا زد؟
پدر من این کار را نکرد. من به او زنگ زدم و گفتم حال دوستم بد شده است. او هم خودش را خیلی سریع به بیمارستان رساند اما به کسی نگفت که پدر طاها است.
ماجرای طلب طاها از تو چیست؟
وقتی برای تشییع جنازه دوستم رفتم پدرش با من بدرفتاری کرد. میگفت تو به خاطر طلبی که طاها از تو داشت، سر او بلایی آوردهای. اما اصلا طلبی در کار نبود. من در بازار کار میکنم و طاها شاگرد یک مغازه بود. وضع مالی ما در حدی است که دستمان به دهانمان میرسد. نیازی نداشتم از کسی پول قرض کنم و طاها هم موقعیتی نداشت که بخواهد به کسی پولی قرض دهد!
بنابراین گزارش رسیدگی به این پرونده در مرحله تحقیقات تا روشن شدن راز ماجرا ادامه دارد.