سه چهره تهران در چهارراه ولیعصر

روزنامه هفت صبح، ساعد برقی| یک: چهارراه ولیعصر شمایلی نمادین یافته است. ترجمان شرایط تهران پایتخت ایران. در تئاترشهر، گروههای نمایشی با صددرصد توان در حال هنرنمایی هستند. اکثرا نمایشها با ظرفیت کامل اجرا ميروند و پیدا کردن بلیت برای سه چهار تا از نمایشها حتی برای یک هفته بعد هم کار بسیار سختی است.
همزمان در بیرون از این محیط جوشان فرهنگی و هنری با تمام ظواهر و تبعات و اختلاطها و هنرنماییها و زشتیها و زیباییها و افراطها و تفریطها و خلاقیتها و انکارها و…، در اطراف چهارراه و بیرون محوطه تئاترشهر با محیطی روبهرو هستید که هیچ شباهتی با اطراف یک مرکز جوشان هنری ندارد.
پر از منقلهای جگر و بلال و کیوسکهای نون خامهای و کتابهای کنکور و لباسهای ارزان دستدوم و دستفروشهایی که کل محوطه را پر کردهاند و میزهای کافههای ارزانقیمت در پیادهرو و اینطور چیزها. از آنسو در زیرگذر چهارراه، با سختگیریهای حاکمیتی در مورد پوشش جوانان روبهرو هستیم و مامورانی که به شیوههای مختلف مسئله حجاب را به جوانها تذکر میدهند (پنجشنبه شب ساعت هشت ما این دوستان را ندیدیم اما میگویند هستند و عکسهایشان نیز هست). این داستان کشور است.
طبقه متوسط پرانرژی و خلاق و سر در گعدهها و محافل خود و با همان حس خودپسندانه خاص خودش، دولت و حکومتی که سعی میکند آنها را به درون چارچوبها بکشاند (حالا بنا به مقتضیات زمانی با شیوههای مختلف از نرم تا سخت) و طبقه دیگری که نه برایشان پوشش جوانها اهمیت دارد و نه تلاش حاکمیت و دغدغههای ارزشی. آنها در حال امرار معاش هستند و در تلاش برای گذران زندگی در این بحران اقتصادی که بیش از یک دهه است بر زندگی مردم ما چنگ انداخته. چهارراه ولیعصر اینگونه واقعیترین و زندهترین تصویر تهران امروز را در اختیار شما قرار میدهد.
دو: جوشش و خلاقیت در سالنهای تئاتر دقیقا متضاد اتفاقی است که در سینماها در حال رخ دادن است. وفور کمدیهایی که قرار است یک گروه ده بیست نفره از تهیهکنندهها و کارگردانها و نویسندهها و بازيگران را میلیاردر و سوپرمیلیاردر کند. کمدیهایی با فرمولهای عموما مشابه و با حضور کمرنگ شخصیتهای زن و در اختیار گرفتن سالنهای نمایش بدون آنکه مثل قبل فشار فیلمها و درامهای متفاوت و غیرکمدی جا را برایشان تنگ کند.
سینمای ایران دربست در اختیار کمدیهاست و فسیل و هتل و سگبند و انفرادی و بخارست و… در میانشان و در سانسهای متفرقه، گاه درخت پرتقال شانسی براي نمایش محدود پیدا میکند و گاه علفزار و ملاقات خصوصی و گاه آهوی هوشنگ گلمکانی. از آن سینمای پرآوازه بینالمللی که سه دهه تمام پرچم و نماد فرهنگي ایران در سراسر جهان بود، دیگر چیز خاصی باقی نمانده است. مگر اینکه در جشنواره امسال اتفاق دیگری بیفتد. از وضعیت فعلی، تهیهکنندههای قدیمی و سالندارها بسیار راضی هستند. خوش بهحالشان.
سه: اما در تئاترشهر: اروند دشتآرای همزمان دو تا نمایش روی سن دارد. یکی با بازی رضا کیانیان و دیگری الناز شاکردوست، امیرمهدی ژوله و الیکا عبدالرزاقی هم دیگر نمایش پربیننده روی صحنه را دارند و البته شش نمایش جذاب دیگر. کلا 70 نمایش به شکل رسمی در سایتهای فروش بلیت تئاتر حضور خودشان را در سالنهای تهران این روزها ثبت کردهاند و این نشانهای نادر از بازگشت رونق به هنر نمایش در تهران است. پر از جوانهای پرشور و بااستعداد و امیدوار.
چهار: راستش اینها را نوشتیم و ته دلمان میترسیم که ماجرا به شکل واژگونهای پیش برود و دوستان متخصص سالمسازی، تئاترها را زیر نظر بگیرند. لامصب تلاششان برای سالمسازی کمر آدمی را میشکند. شاید متوجه نشدهاند که این حجم استریلیزه کردن همهچیز و همهکس، چطور میتواند مقاومت اندام جامعه در برابر بیماریها را از بین ببرد. این مسئله حتی در پزشکی هم ثابت شده است!