۳پاره یادداشت درباره بانکها و خواستگاری و معافیت

روزنامه هفت صبح| یک: آماری منتشر شده که بانکها 163هزار میلیارد تومان به کارکنان خود وام دادهاند. بانک نظامی و نزدیک به نظام یعنی بانک سپه 31هزار میلیارد تومان به کارکنان خود وام داده است. یعنی روی همین قسمت میشود کلی تفسیر نوشت. درباره مدیریت منابع مالی، درباره مال و پول امانت در بانکها و این چیزها و اینکه این حجم وام به کارکنان بانک سپه در راستای حل کدام گره از اقتصاد کشور است؟
به خدا نمیخواهیم مته به خشخاش بگذاریم اما خب یک جای کار ایراد دارد دیگر. اصلا ببینید فلان بانک مشهور ترکیه مثلا چقدر به کارمندانش وام داده. به نسبت سرمایه وام. تا دوبرابر آن هم اگر باشد ما به خدا قبول داریم. این مسئله وام به کارمندان، مثل پاداشهای هنگفت به هیات مدیرههای انتسابی در شرکتهای نیمه دولتی حتی شرکتهایی که ضرر ده هم بودهاند، مشخص است که غلط است. مشخص است که یک جای کار میلنگد. اما چنبره قانوندانهای قانونشکن طوری است که هیچکس براي اصلاح چنین موارد غلط و زشتی نميتواند کاری بکند. نوعی عجز قانونی داریم که برخی دوستان خیلی هم از آن خوب استفاده میکنند.
دو: در مورد ماجرای حافظیه شیراز و خواستگاری در ملأعام، راستش نکته خاصی نداریم. به هرحال قرار شده از آقای خواستگارکننده و خانم پذیرنده خواستگاری تحقیق شود. در این میان من نفهمیدم چرا مدیر حافظیه برکنار شده. بنده خدا چه کار میکرده آن لحظه! نکته عجیب این اتفاق آنجاست که در اصل قرار بوده فقط یک خواستگاری باشد. همین.
یک اتفاق شخصی و فردی. اما چنان با استقبال حاضرین در حافظیه روبهرو میشود که به یک جشن و سرور و شادمانی ناگهانی در هوای باز و در محوطه حافظیه تبدیل میشود و رقص و آواز و کف گروهی و از اینجور چیزها. زوج عاشق هم ماشالله کم نميآورند و تا آخرش هم میروند(تقریبا از این به بعد فقط یکی دو مرحله برایشان باقی مانده است) بعید میدانم یک خواستگاری در هیچ کجای دنیا ناگهان به چنین مراسمی بدل شود.
خلاصه فضای سوررئال عجیبی بود و کمی هم نامتناسب اما هرچه بود مشارکت آن همه بازدیدکننده حافظیه در چنین مراسم شخصی واقعا حیرتانگیز بود و دوباره یاد آن عبارت «عدهای قلیل از بانوان» افتادم! خدا مرا ببخشاید. از اینکه مجبورم اینقدر دو پهلو بنویسم خودم بعضی وقتها سرم گیج میرود.
سه: فیلم خبری قدیمی دیدم که در آن مسئول وقت نظام وظیفه میگوید که پسرش با استفاده از یک ماده قانونی، معافیت پزشکی میگیرد اما بعد از این اتفاق لغو میشود. مجری با خوشحالی میپرسد معافیت آقازاده را لغو کردید که دوست عزیزمان میگوید نه! آن ماده قانونی را لغو کردیم که دیگر مورد سوءاستفاده قرار نگیرد! در پناه خدا. لحن این مقام عزیز خوشسخن آنقدر معصومانه است که ما هم مثل مصاحبهکننده هیچ حرفی برای گفتن نداریم.