کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۵۱۹۴۸۵
تاریخ خبر:

روزهای سخت مردی که فکر می‌کرد در کهکشان تنها نیست

روزهای سخت مردی که فکر می‌کرد در کهکشان تنها نیست

روزنامه هفت صبح، سارا سبزی| شنبه، 18 شهریور 1357، روزنامه رستاخیز، چاپ تهران: « تا دو سال دیگر مجهزترین ایستگاه زمینی جهان برای دریافت مستقیم تصاویر ماهواره‌های منابع طبیعی در ایران به کار خواهد افتاد… این ایستگاه ماهواره‌ای کرج علاوه بر دریافت تصاویر ماهواره‌ای لندست، تصاویر ماهواره‌های هواشناسی را نیز می‌گیرد.»

سعید محمدجعفری، روزنامه‌نگار روزنامه رستاخیز، چند ماه پیش از انقلاب ایران با دکتری جوان مصاحبه می‌کند که می‌گوید ایران به زودی به پیشرفته‌ترین و پیچیده‌ترین پروژه‌های علمی می‌پیوندد. مردی 33 ساله که سه سال پیش از این مصاحبه از آمریکا به ایران برگشته و مرکز فنی سنجش از راه دور را مدیریت می‌کند. او خبر ندارد که به زودی برای همیشه از ایران خداحافظی خواهد کرد و چند سال بعد نام مایکل کنار نام فارسی‌اش اضافه می‌شود و همه او را به نام فیروز-مایکل- نادری، دانشمند ایرانی ناسا می‌شناسند.

فروردین سال 1358 است: دو ماه از انقلاب ایران می‌گذرد و صادق قطب‌زاده که به تازگی به عنوان رئیس سازمان رادیو و تلویزیون ملی ایران انتخاب شده، فیروز نادری را به دفترش دعوت می‌کند تا با او درباره پروژه مشترک این سازمان با سازمان سنجش از راه دور صحبت کند. از نمایندگان این پروژه فقط فیروز نادری در ایران مانده و باقی آنها کشور را ترک کرده‌اند.

نادری روبه‌روی قطب‌زاده می‌نشیند و برایش مراحل فنی پروژه مشترک را توضیح می‌دهد. او بعد از مکثی کوتاه از قطب‌زاده می‌پرسد: سوالی ندارید؟ و تنها سوال صادق قطب‌زاده این بود: چقدر دزدیدین؟ منظورم این است چقدر دزدیدن؟ این لحظه برای نادری آنقدر مهم بود که جریان زندگی‌اش را برای همیشه تغییر می‌دهد. بعد از این دیدار تصمیم می‌گیرد ایران را دوباره ترک کند و به آمریکا برگردد. یک ماه بعد از بازگشت به این کشور که 15 سال پیش با دو دلار و 75 سنت پول در جیبش به آن وارد شده بود، کارش را به عنوان مهندس در ناسا آغاز می‌کند.

یک خاطره کوچک 18 ساله از ایران
فیروز نادری سال 1325 در شیراز به دنیا آمد و فقط 18 سال در ایران زندگی کرد. بخش زیادی از همین دوران کوتاه هم دور از خانواده‌اش و در تهران می‌گذرد. در روزهای زندگی در شیراز، مادربزرگ فیروز از او نگهداری می‌کرد، چون پدر و مادرش از هم جدا شده بودند و پدرش هم همیشه در سفر بود. فیروز بعد از دوره دبستان، به مدرسه‌ای شبانه‌روزی در تهران فرستاده می‌شود که کشیشانی ایتالیایی آن را اداره می‌کردند.

مدرسه دون بوسکو یا اندیشه که زندگی فیروز را به شدت تغییر داد. شرایط مالی مساعد پدر فیروز امکان زندگی خارج از ایران را برای او فراهم کرده بود به همین دلیل همین شرایط مالی مساعد فیروز بعد از گرفتن مدرک دیپلمش در تهران، برای سه ماه به یکی از شهرهای حومه لندن و بعد از آن هم به نیویورک مهاجرت می‌کند. بعد از این شهر، نوبت به زندگی در ایالت آیوا و تحصیل در رشته مهندسی برق می‌رسد؛

آن هم در دوره‌ای که تعداد دانشجویان ایرانی آنقدر کم است که هر چند ماه یک‌بار او و پنج شش ایرانی دیگر دور هم جمع می‌شوند و بخش زیادی از روزهای تحصیلش را بین دانشجویان آمریکایی می‌گذراند. فیروز بعد از پایان دوران لیسانسش دو سال به عنوان مهندس کار می‌کند و بعد تا سال 1976 هم مدرک ارشد و هم دکترایش را در همان رشته مهندسی برق ادامه می‌دهد. سالی که مدرک دکترایش را دریافت می‌کند، تصمیم می‌گیرد دوباره به ایران برگردد. تا زمانی که فیروز 33ساله ایران آشفته بعد از انقلاب را ترک می‌کند، هنوز خبری از ناسا و پیشنهادات کاری‌اش نیست.

او بعد از ورود به ناسا حدود هرپنج سال یک بار از بخشی به بخشی دیگر می‌رود تا خودش را از کارهایی که دیگر برایش چالشی نداشت، رها کند. در همین جابه‌جایی‌ها و 21 سال بعد از پیوستنش به ناسا پروژه عجیب و بزرگی به او سپرده می‌شود: در سال‌های 1999 و 2000 میلادی ناسا دو شکست بسیار سنگین را در پروژه‌های کاوشگر قطبی و مدارگرد آب‌وهوای مریخ پشت سر گذاشته بود. شرایط آنقدر بحرانی بود که برای آن کمیته‌ای تشکیل می‌دهد تا دلایل این شکست‌ها را پیدا کند.

بعد از اینکه دو مشکل اساسی در پروژه پیدا شد، نوبت به پیدا کردن یک مدیر جدید برای پروژه می‌رسد. با تصمیم این کمیته بحران فیروز نادری به عنوان مدیر پروژه مریخ انتخاب می‌شود. همان زمان رسانه‌ها نوشتند: «دکتر نادری قبلا مدیر برنامه اریجینز ناسا بود که در جست‌وجوی نشانه‌های حیات فراتر از منظومه شمسی تخصص دارد.» پس از سه سال کار روی این پروژه و در ژانویه 2004 میلادی، نادری و اعضای تیم بزرگش آماده ارسال دو سفینه به سطح مریخ می‌شوند.

بالاخره بعد از سال‌ها شکست و در لحظه‌ای که دوربین رسانه‌ها به صورت مستقیم مرکز فرماندهی این ماموریت را به مردم نشان می‌دهند، سیگنال‌های مثبت به زمین می‌رسد و سفینه‌ها روی زمین مریخ فرود می‌آیند. هفت سال بعد از این پروژه که چشم همه رسانه‌ها به آن بود، نادری به عنوان مدیر اکتشافات منظومه شمسی منهای مریخ انتخاب می‌شود.

اسکار اصغر فرهادی در دستان فیروز نادری
در هشتادونهمین مراسم اسکار جایزه بهترین فیلم غیرانگلیسی‌زبان به فیلم فروشنده اصغر فرهادی می‌رسد، اما او حاضر نشد برای دریافت جایزه در مراسم حضور پیدا کند و تصمیم گرفت که جایزه‌اش را دو نفر دیگر دریافت کنند؛ انوشه انصاری و فیروز نادری. یک بیزینسمن فضانورد و یک دانشمند ناسا که هر دو ایرانی‌تبارند و زمان خواندن نام اصغر فرهادی روی سن بودند و به جای او اسکار را دریافت کردند.

همان زمان که هم از آن دو نفر می‌پرسیدند چرا به جای فرهادی جایزه را گرفته‌اند، نادری گفته بود که « انوشه انصاری فضانورد است و به ایستگاه فضایی بین‌المللی سفر کرده است و من برای ناسا کار می‌کنم و مدیریت برنامه مریخ ناسا و منظومه شمسی را برعهده داشته‌ام. به نظرم دلیلش این است که اگر از جو زمین خارج شوید به زمین نگاه کنید، اثری از مرزها نمی‌بینید و آنچه پیش‌روی شماست یک زمین زیباست. فرهادی ما دو تن را برگزید تا این پیام را منتقل کند.»نادری در سال‌های اخیر به یکی از چهره‌های اپوزیسیون بدل شده بود. موضوعی که موردپسند بخشی از طرفدارانش قرار نداشت.

‌زندگی غیرقابل پیش‌بینی است
فیروز نادری بعد از 36سال کار و مدیریت آزمایشگاه محرک جت در ناسا، هفت سال پیش بازنشسته می‌شود، اما بعد از آن کار مشاوره به استارتاپ‌ها را شروع می‌کند؛ کسب‌وکارهایی که ارتباط مستقیمی با فضا ندارند و بیشتر با هوش مصنوعی سروکار دارند. نادری بعد از اعتراضات پاییز و زمستان گذشته در شبکه‌های اجتماعی‌اش فعالیت زیادی داشت و در گفت‌وگوهای سیاسی زیادی شرکت می‌کرد به همین دلیل تصور می‌کرد دیگر نمی‌تواند به ایران بازگردد.

او در صفحه اینستاگرامش نوشته است که به غیر از علم، مردم، حقوق بشر و سیاست، به هنر و هر چیز جالب دیگری هم علاقه دارد. همین چند روز پیش نادری در خانه‌اش که در و دیوارش را با آثاری هنری از ایران پر کرده، دچار افت ضربان قلب می‌شود و به دلیل برخورد سرش با دیوار و جابه‌جایی مهره‌های گردن امکان تحرک از گردن به پایین را از دست می‌دهد و فلج می‌شود. عمل جراحی او به تازگی انجام شده و دوره نقاهتش حدود پنج ماه زمان می‌برد. مردی که یقین دارد در جای دیگری از این کهکشان زندگی وجود دارد، بعد از این اتفاق در صفحه فیسبوکش نوشت که « زندگی غیرقابل پیش‌بینی است… من برای چند ماه در فضای مجازی نخواهم بود. وقتی بهتر شوم، پیش شما بازمی‌گردم.»

کدخبر: ۵۱۹۴۸۵
تاریخ خبر:
ارسال نظر