تجربه تلخ مسافر عمانی از سفر به ایران

روزنامه هفت صبح| چند روز پیش ویدئوی تبلیغاتی که در صفحه اینستاگرامی emaratloveiran منتشر شده بود بارها در شبکههای اجتماعی و بین کاربران ایرانی دستبهدست میشد. این ویدئو تبلیغ سفر به ایران بود و مناظر شمال ایران را با جاذبههای توریستی کشورهای دیگر ازجمله ترکیه، ژاپن و… مقایسه میکرد اما از دیروز یک رشته توئیت دیگر هم پابهپای این ویدئو در حال دستبهدست شدن است که در نقطه مقابل آن قرار دارد.
این رشته توئیت بسیار بلند تجربه تلخ مسافرت یک مرد عمانی است که در واقع بلاگر سفر است و با سفر به مناطق مختلف در شبکههای اجتماعی تولید محتوا میکند. او در توئیتر نزدیک به ۱۳هزار دنبالکننده دارد و در اینستاگرام هم نزدیک ۲۰هزار نفر او و ماجراهای سفرش را دنبال میکنند که اغلب آنها عربزبان هستند اما این رشته توئیت جدید از آنجا که درباره ایران بود در بین کاربران فارسیزبان هم دیده شد و با واکنشهای زیادی مواجه شد.
مثلا شکایتهای آقای بدر الوهیبی در مورد تمیز نبودن سرویسهای بهداشتی مسیر و سکونتگاههای شمال، نبود تهویه مناسب در خودروهای مسیر، گرانفروشی به توریستها و… اغلب تجربههایی هستند که گردشگران ایرانی هم آنها را لمس کردهاند و همین موضوع دامنه واکنشها را گستردهتر کرد و کار را به دعوای داخلی بین کاربران ایرانی هم کشاند.
جالب اینکه خیلی از اهالی کشورهای همسایه و تورهای مسافرتی این کشورها از این فرصت استفاده کردند و در فضای پرشور بخش کامنتها از امکانات بیشمار کشور خودشان برای پذیرایی از توریستها تعریف کردند و اینهم برای خودش دعواهای زیادی راه انداخت. عدهای هم آقای توریست را سرزنش کردند که بدون راهنمایی گرفتن و مشورت با کسانی که به ایران سفر کردهاند، نباید وارد ایران میشد و این تجربه تلخ تقصیر خودش است. حالا اگر حوصله دارید بد نیست بخشهایی از سفر را از زبان خود بد الوهیبی بخوانید:
* تابستان گذشته را برای گذراندن تعطیلات تابستان در شمال ایران با مادر و خانوادهام تور رزرو کردم، مقصد اصلی کلاردشت بود. به این ترتیب من یکی از شرکتهای تور که شامل بلیت، اقامت و ترجمه بود را انتخاب کردم.
* اولین چیزی که در این سفر توجه من را به خود جلب کرد تعداد زیاد خانوادههای عمانی بود و چیزی که باعث تعجب من شد این بود که یک نفر (یک شرکت ایرانی) این گروهها را هماهنگ میکند، البته هر خانواده با یک شرکت متفاوت در عمان توافق کرده بود اما همه اینها با یک شرکت در ایران طرف قرارداد بودند.
* صبح باید به سمت کلاردشت حرکت میکردیم و درد و رنج از آنجا شروع شد. ونهای ساخت ایران با کیفیت پایین و بدون تهویه در گرمای تهران. اوضاع در ادامه بدتر شد. گرما در یک راه طولانی و پر پیچ و خم و جاده نامناسب بدون وجود خدمات استاندارد مثل دستشویی.
* چیزی که اوضاع را بدتر میکرد این بود که راننده هیچ یک از زبانهای عربی یا انگلیسی را نمیدانست و همین باعث شد که تمام مدت گرسنه بمانیم و اصلا به نیازهایمان توجه نشود.
* به کلاردشت رسیدیم و مدیر شرکت ما را به آپارتمانی که قبل از سفر بر سر آن توافق شده بود برد، اما این شوک دیگری بود که به لیست آسیبهای این سفر اضافه شد، اینجا بود که فهمیدم هر توافقی که با آژانس مسافرتی کردهام باید فراموش کنم.
* خانهای که بخشی از خانه یک خانواده ایرانی بود با اسبابی بسیار کهنه و قدیمی، امکانات فرسوده، سرویس بهداشتی ناقص، نبود تهویه درست آن هم در گرمای کلاردشت.
* بسیاری از خانوادههای عمانی به کشورهای دیگر نرفته بودند و امکانات مسافرتی را ندیده بودند برای همین شرایط را میپذیرفتند ضمن اینکه شما به عنوان مسافر راه دیگری هم ندارید و نمیتوانید از وسط راه برگردید.
* مشکلات مربوط به آب و هوا هم ادامه داشت و فضا بسیار متفاوت با چیزی بود که تبلیغ میشود. بههرحال به پیشنهاد یکی از راهنماها به منطقهای رفتیم که او معرفی کرده بود که آبشارهای زیبا و مناظر بکر داشت و قرار بود آنجا کباب بخوریم اما اینجا هم شوکهکننده بود. مسیر نامناسب بود. بعد از دو ساعت و نیم به آبشاری رسیدیم که بسیار با تصاویری که به ما نشان داده شده بود تفاوت داشت. جای خاصی برای نشستن نبود و مجبور شدیم کنار مسیر بنشینیم. اینجا هم نه خبری از سرویس بهداشتی بود و نه هیچ امکانات دیگر.
* آنجا چند خانواده دیگر را هم دیدم و فهمیدم به آنها هم وعده بهشت داده شده است آنها هم ناامید شدهاند.
* نکته دیگر تفاوت قیمت بعضی رستورانها برای ایرانیها و مسافران خارجی بود. مترجم شما را به رستورانی که دلش میخواهد میبرد که احتمالا این کار برای پورسانت است. آنجا لیست قیمت ویژهای دریافت میکنید. من با دیدن منوی یک خانواده ایرانی که کنار ما بودند متوجه این ماجرا شدم. آن منو را گرفتم و متوجه اختلاف قیمت وحشتناک بین دو منو شدم. بنابراین تصمیم گرفتم سفارش را لغو کنم و تلاشهای صاحب رستوران برای روشن کردن دلایل این تفاوت هم بیهوده بود. این موضوع در اکثر فروشگاهها و رستورانها هم تکرار شد و من متوجه تفاوت قیمتها میشدم.
* البته برای اینکه بیانصافی نکرده باشیم باید بگویم که چند روز که ابری بود واقعا کلاردشت زیبا بود اما با این کار در این منطقه هیچ کاری برای انجام دادن ندارید. نه تفریحی نه امکاناتی نه برنامهای فقط یک بازار کوچک با قیمتهای اغراقآمیز برای توریستها که میتوانید فقط یک ربع در آن قدم بزنید.
بازگشت به تهران متفاوت بود. خوششانس بودیم که با یک ماشین تهویه مطبوع و نیمه مدرن برگشتیم که راننده آن کمی عربی میدانست، اما بحرانی که او ایجاد کرد نابخشودنی بود. او بیش از دو ساعت تاخیر داشت و این به هیچوجه برای ما پذیرفتنی نبود.
* به طور خلاصه میتوانم بگویم که متاسفانه تجربه من ناموفق بود. شاید جذابیت قیمتهای پایین سفر عدهای را قانع کند که ایران مقصد مناسبی است اما من میگویم اگر به دنبال لذت بردن از تعطیلات هستید با کمی هزینه بیشتر گزینههای خیلی بهتری دارید.