درباره صدای نوستالژیک، حرفهای ضرغامی و مسئله تورم

روزنامه هفت صبح| یک: او یکی از پیشگامان بود. یکی از آن چند نفری که از نوروز 77 و در رنسانس موسیقی صدا و سیما ناگهان چهره شدند. وقتی که ترانهای با صدای خشایار اعتمادی با شعری از احمد شاملو در یک سازیندی کاملا مدرن در آخرین روزهای اسفند 76 از تلویزیون پخش شد و تماشاگرانش را انگشت به دهان برجای گذاشت. خوانندهای که صدایش بیواسطه تو را در اتمسفر صدای نوستالژیک داریوش اقبالی قرار میداد.
این موج که با استقبال گسترده مردم روبهرو شد بلافاصله تالیان دیگری هم پیدا کرد. قاسم افشار که نسخه دیگری از ابراهیم حامدی (ابی) بود و در این میان رقابت سختی هم با امیر کریمی داشت، محمد اصفهانی که از مکتبی مشابه معین برخاسته بود، و حسین زمان که گویی نسخهای امروزی از عبدالحسین ستارپور (ستار) بود. در همان سال مهناز افشار هم نسخهای از فائقه آتشین (گوگوش) در سینما عرضه کرده بود که البته شباهتش تنها در چهره خلاصه میشد و راهی به موسیقی پیدا نمیکرد.
حسین زمان با این گروه وارد مارکت موسیقی ایرانی شد. صدایی نجیب و نرم. آن زمان کسی نمیدانست که حسین زمان از چه سبقهای برخوردار بوده است. متولد 1338 تهران که در دهه پنجاه براي تحصیل میرود آمریکا، در سال 58 به ایران باز میگردد و در مهندسی مخابرات در تهران کارشناسی ارشد میگیرد و در دوره جنگ تا مقام فرمانده بخش مخابرات نیروی دریای سپاه پيش ميرود. تا همینجا زندگیاش میتوانست داستان یک فیلم سینمایی پرهیجان باشد.
او به گروه اصلاحطلبان بهخصوص بخش مذهبیشان نزدیک شد و طرفدار سفت و سخت مهندس موسوی. آرمانگرایی مذهبیاش را در نام فرزندانش میتوانید جستوجو کنید. ابوذر و زینب. دعای کمیل او در هنگام ترور سعید حجاریان از اکتهای فوقسیاسی این چهره موسیقی ایران بود. خب این واقعیتی است که زمان نتوانست در مارکت تازه شکل گرفته موسیقی پاپ در نیمه دوم دهه هفتاد جایگاه بزرگی بهدست بیاورد. طبع نجیبش هم موجب شده بود تا از حضور در مراسم رسمی و تریبونهای سفارشی کنارهگیری کند.
پس از علیرضا عصار و محمد اصفهانی جا ماند و بعد هم که شادمهر عقیلی و مانی رهنما هم از راه رسیدند. بعدها هم که مارکت موسیقی پاپ به شکلی شد که اصلا جایی براي صدای نجیب و ترانههای عاشقانه و معنوی او باقی نمیماند. میگویند از سال 81 مقیم کیش بود و در رشته تخصصی خود در عرصه مخابرات بهتدریس و تالیف میپرداخت.
آنطور که عصر ایران در این مورد نقل کرده: «تقریبا از سال 1381 روند ممنوعیت اجراهای صحنهای او آغاز شد و بعدتر در زمان ریاست علی لاریجانی پخش آثار او از رادیو و تلویزیون هم ممنوع شد و این رویه در زمان ریاست عزتالله ضرغامی و علی عسگری هم ادامه یافت»، خودش میگوید در دوره احمدینژاد اجازه کنسرت به او ندادند آنهم بهخاطر فعالیتهایش در جریان ماجراهاي سال 88 و حضورش در جنبش سبز. در مرداد 98 بالاخره فرصت کنسرت پیدا کرد. در سالن میلاد و با استقبال نسبتا خوب تماشاگران هم روبهرو شد. حسین زمان دو روز پیش در سن 63 سالگی بر اثر سرطان کبد درگذشت. در رحمت خدا.
دو: عزتالله ضرغامی بهعنوان وزیر کابینه حجتالاسلام رئیسی صراحتا گفته که عملیات پلمب به خاطر بیحجابی چه ضربههایی به گردشگری ایران میزند (متنش را در همین سایتنگار آوردهایم) راستش این موج پلمب کردن میتواند به یک عادت تبدیل شود. زماني دولتمردان ما میگفتند آمریکا معتاد به تحریم شده و تا در عرصهای دچار مشکل و تنش میشود بلافاصله از حربه تحریم استفاده میکند که کلی هم موجب تنشهای اضافی میشود. حالا هم بهنظر میرسد دوستانی در نهادهای نظارتی و اجرایی به پلمب کردن عادت کردهاند و یک مسئله بحثبرانگیز اجتماعی را با تکیه بر صرف پلمب کردن میخواهند حل کنند. این کار به نظر نمیرسد دورنمای روشنی داشته باشد.
سه: مهمترین شاخصه ارزیابی موفقیت هر دولتی در جهان، بهبود شرایط اقتصادی است. در بعضی کشورها تقریبا تنها شاخص ارزیابی موفقیت دولت محسوب میشود و در بسیاری از کشورها یکی از دو سه شاخصه مهم. در ایران اما کلا طوری ماجرا پیش رفته که در مسئله بحران اقتصادی و ماجرای تورم، دولتها احساس عذاب وجدان و شرم و اینطور چیزها را فراموش کردهاند و تلاش میکنند شاخصههای دیگری را برای موفقیت احتمالی خود مطرح کنند.