درباره مصرف گاز، صفهای نانوایی و صبحانههای کارمندی

روزنامه هفت صبح| یک: یکی از مهمترین موانع کاهش مصرف آب و گاز وجود کنتورهای اشتراکی است که در مجتمعهای بزرگ مسکونی تهران و شهرهای بزرگ قرار داده شده است و واحدهای مختلف هیچوقت با حقیقت میزان مصرف آب و گازشان روبهرو نمیشوند. قبضهای آب و گاز اصلا به رویت ساکنین نمیرسند و عددهای گنگی هستند که در شارژهای ماهانه گم میشوند.
در واقع تلاش یک خانواده برای صرفهجویی در این شاخصهها بهراحتی با اسراف یک خانواده دیگر از بین میرود. در واقع کسی دقیقا متوجه نیست که جزای نقدی مصرف زیاد آب و گاز و یا پاداش صرفهجوییاش چقدر است در حالیکه در مورد برق این مشکل نیست و صادرکنندگان قبضهای برق هم با توجه به تاثیر روانی مسئله پاداش و مجازات با درج مصرف هرماه در مقایسه با ماه قبل و همینطور در مقایسه با همسایههاي دیگر
و حتی در مقایسه با میانگین مصرف در سراسر کشور و همینطور قرار دادن معیارهای مقایسهای دیگر در قبض، مصرفکننده را به صرفهجویی در مصرف برق تشویق میکنند. اگر واقعا مسئله صرفهجویی کاربران و شهروندان در بخش گاز و آب حیاتی است، کنتورهای هر واحد را جدا کنید و کنتورهای اشتراکی را دور بیاندازید. این مهمترین قدم است.
دو: این صبحانههای کارمندی از آن ضایعات زندگی امروز ایران است. اینکه در اوج ساعات کاری بخشی از زمان کارمندان صرف تهیه و خوردن گروهی نان بربری و پنیر لیقوان بشود و صف نانواییها در ساعت 8 تا 9 صبح در تصرف نیروهای خدماتی ادارات باشند که برای کارمندان عزیز در حال ابتیاع نان تازه هستند. آخر این چه سنت داغونی است؟ هیچکس هم توان مقابله با آن را ندارد. میدانید چرا؟ چون مدیران ما هدف اولیهشان کسب محبوبیت در نزد کارمندانشان است و رضایت مشتری و ارباب رجوع در مرحله بعد قرار دارد.
سه: یکشنبه شب برای رسیدن به یک دوره دوستانه از رفقای قدیمی، روزنامه را زود ترک کردم و با مصطفی آرانی جزئیات صفحه یک را هماهنگ کردم. تیتر و کنارهها و عکس یک و حتی فرم صفحه. تنها قسمتی که دربارهاش نتوانستیم ساعت شش و نیم تصمیمگیری کنیم ستون بالا و سمت راست صفحه بود که خب مطمئن بودم مصطفی یک عکس و تیتر مناسب برایش پیدا میکند
و خب دوشنبه دیدم که عکس بزرگی از حمله به دنیپرو را بالای صفحه گذاشته و از جنایتهای روسیه در اوکراین گفته است. در صفحات چهارگوشه دنیا، دست او برای نمایش سیاستهای ضدروسیاش باز است اما به این بسنده نکرد و در اولین فرصت به صفحه اول هم رسوخ کرد! این را هم بگویم که گزارش خوب مربوط به تربتجام نوشته سارا سبزی بود که اسمش جا افتاده بود.