درباره وضعیت زندانیها، پرسپولیس، بهشت زهرا و...

روزنامه هفت صبح| یک: مستقیم از زندان کاشان زنگ زده بود. میگفت روزنامه هفت صبح در زندان کاشان کلی طرفدار دارد. میخواستند صدایشان را به گوش مسئولین قوه قضائیه برسانیم. میگفت که یک سالی هست که آنها را از زندان قدیمی کاشان که در محدوده شهر کاشان بود به زندان جدید در سی کیلومتری جاده کاشان به قم منتقل کردهاند. اینکه هیچ وسیله ایاب و ذهابی برای خانوادههای زندانیها نیست و خیلی از امکانات زندان هم هنوز آماده نشده است.
مثل مسجد و سالن ورزشی. میگفت چهار سال و نیم است که بهخاطر بدهی 800 میلیون تومانی به زندان افتاده و حالا این رقم بدهی با توجه به سودش به 4 یا 5 میلیارد تومان رسیده و او توانایی پرداختش را ندارد. گفت سالهاست که نتوانسته مرخصی بگیرد چرا که وثیقههای بسیار سنگینی تعیین میشود و… میگفت به داد ما زندانیهای زندان کاشان برسید. اینها را نوشتیم برای مسئولین قوه قضائیه.
دو: ما از همان اول طرفدار سریال روزی روزگاری مریخ بودیم اما چند قسمت اخیرش در گرداب بیمزگی فرو رفته است. اینطور که برای هر قسمت سوژه انتخاب میشد میشود تا سالها این سریال را ادامه داد. یک بخش درباره پدیده مذموم چانهزنی، یک بخش درباره پدیده مذموم شرطبندی، یک بخش درباره پدیده مذموم آقازادگی (یا آنطور که در این سریال مطرح میشود بانوزادگی).
آن نکتهسنجیهای قسمتهای اول، آن خلاقیت و بداعت جای خود را به مرور به شوخیهای قابل پیشبینی داده است و موقعیتهایی که همینطور بیجهت کش میآیند. ورود الناز حبیبی هم دردی از کار دوا نکرد. الناز حبیبی هم مثل مریم مومن و تا حدی نازنین بیاتی، بازیگر ششدانگی نیست و آن قریحه خاص بازیگری که مثلا شما در شیوه بازی ویشکا آسایش و یا فلامک جنیدی احساس میکردید در بازی خانم حبیبی غایب است…
سه: پرسپولیس سه هفته است که به شکل مستمر بد بازی میکند. حال روحی آقای گلمحمدی انگار خوب نیست و او در هر مصاحبه میخواهد این سیگنال را مخابره کند که شما نمیدانید چقدر دچار دردسر و افسردگی هستیم! هرچه هست این تیم پرستاره مثل یک لاکپشت سنگین بازی میکند. با قدمهایی کند و بدون هیچ نوع خلاقیتی. معلوم نیست چرا بهاندازه کافی دریبل نمیزنند و شوت نمیکنند. این پرسپولیس خسته و کند که در سه هفته گذشته دیديم، شانسی برای قهرمانی ندارد.
چهار: در مورد دیوارنگاره میدان ولیعصر که همکارانمان در صفحه اول نوشتهاند. اما وقتی که یک سال پیش رئیس بهشت زهرا در عملی عجیب میآید و چهرههای زنان متوفی را از روی سنگ قبرها با پاشیدن رنگ پاک میکند آنوقت قرار گرفتن تصویر مریم میرزاخانی و یا فروغ فرخزاد در بزرگترین دیوارنگاره شهری همه را گیج میکند. حالا هم نمیدانیم این دیوارنگاره بهخاطر اعتراض برخی از چهرهها به حضور تصویرشان در این دیوارنگاره حذف شده یا برعکس با اعتراض همان گروههایی که چهره زنان را از روی سنگهای قبرشان زدودند.
خیلی خوب است که یک موسسه فرهنگی حاکمیتی چنین سعه صدری دارد. میدانم که بسیاری از چهرههای اصولگرا هم ضمن پایبندی به ارزشهای اصولگرایانه این سعه صدر را دارند اما چرا وقتی شیوههای رادیکال در برخورد با زنها داغ میشود آنها ساکتند؟ چرا واکنشی نشان نمیدهند؟ وقتی آنها- عقلای اصولگرایان- حرفی نمیزنند و جناح اصلاحطلب هم سالهاست از تبوتاب افتاده، دیگر دیواری برای تکیه دادن معترضین وجود ندارد و طبیعی است که شرایط براي ورود به چنین دورههایی که حالا در حال تجربه کردن آن هستیم، مهیا میشود.
پنج: خبرهایی شنیدیم که این هفته تکلیف روزنامهنگارها و خبرنگارهای بازداشتی در ناآرامیهای اخیر از جمله فاطمه رجبی مشخص میشود. بسیار هم عالی.