کلاسيک ببينيم| وصلت هیولاها!

روزنامه هفت صبح، سینا بحیرایی| یک: فیلم «فرانکنشتاین» که جیمز ویل در سال 1931 کارگردانی و اکران کرد، به یک موفقیت عظیم تبدیل شد. به همین دلیل قابل پیشبینی بود که وسوسه ساخت دنبالهای برای آن به جان تهیهکنندگان بیفتد. خود ویل ابتدا تمایل چندانی نداشت، ولی کمکم راضی شد و با وسواس و دقتی فراوان، یک دنباله بهنام «عروس فرانکنشتاین» ساخت که در سال 1935 به روی پرده آمد.
دو: «عروس فرانکنشتاین» یک افتتاحیه جذاب و تماشایی (دستکم برای ادبیاتیها) دارد. در یک شب طوفانی و بارانی لرد بایرون، پرسی بیش شلی و مری شلی، سه غول ادبیات انگلیس در قرن نوزده در کاخی دور هم نشستهاند و گرم صحبت هستند. مری شلی ادعا میکند که داستان هیولای فرانکنشتاین به پایان نرسیده و او ادامه آن را در سر دارد. در این داستان، هیولا از آتشسوزی (پایان فیلم قبلی) نجات مییابد و میگریزد و در این حین، دکتر پریتوریوس و هنری فرانکنشتاین بهدنبال خلق یک هیولای مونث هستند که بهنوعی عروس فرانکنشتاین خواهد بود.
سه: جیمز ویل با کمک این داستان خیالی، دوباره همان فضای گوتیک و وحشتآور قسمت اول را روی پرده میآورد. فیلم روی رابطه خالق و مخلوق تاکید زیادی میکند. هیولا بارها در موقعیتهای مختلف (بهویژه هنگامی که در آب میافتد) حالتی شبیه صلیب به خود میگیرد. او هر وقت میان مردم میرود دردسر درست میشود. گویی او هم قربانی کجفهمی جامعه اطراف خودش است و آنها نمیتوانند او را درک کنند. یکی از صحنههای زیبای فیلم جایی است که هیولا به خانه یک زاهد نابینا میرود.
آنها با هم غذا میخورند (شام آخر؟) و صمیمی میشوند، اما در نهایت با دخالت روستاییها، دوباره هیولا مجبور به فرار میشود. در نهایت این رابطه خالق و مخلوق هم مانند دیگر نمونههای مشابه که در دنیای هنر دیدهایم، به نتایج ناخوشایندی ختم میشود و مخلوق، از مرز آرمانها و خیالات خالق خود عبور میکند. ویل تاکید بیشتری روی این جنبههای قصه داشت، اما برخی صحنههای فیلم با سانسور مواجه شدند.
چهار: ویل با تیزهوشی برای نقش مری شلی نویسنده و عروس فرانکنشتاین از یک بازیگر (السا لنکستر) استفاده میکند تا نشان دهد این دنیای تاریک و وهمآور فرانکنشتاین تا چه حد ریشه در درونیات تاریک و ناخودآگاه مرموز خود مری شلی دارد. اتفاقا عروس فرانکنشتاین که برای طراحی آن از نِفِرتیتی، همسر آخناتون فرعون مصر الهام گرفته شده بود، بسیار محبوب شد. مخصوصا مدل موهای او مورد توجه قرار گرفت و حتی همین الان هم در جشنهای هالووین جزو پوششهای پرطرفدار است.
پنج: در این فیلم هیولا برای اولین بار حرف میزند. با وجود اینکه بوریس کارلوف (بازیگر هیولا) کاملا مخالف این ایده بود، در نهایت این فرض در نظر گرفته شد که هیولا ذهن یک بچه دهساله را دارد و میتواند مکالمات کوتاهی انجام دهد. در فیلم این زاهد نابیناست که هیولا را وادار به مکالمه و درک مفاهیمی همچون دوستی و محبت میکند
همین مسئله البته باعث بروز یک حاشیه دیگر برای فیلم شد. گروهی از منتقدان و مورخان بعدا با تکیه بر همین ارتباط هیولا و زاهد به این نتیجه رسیدند که هیولا نماد فردی دگرباش است که در اثر سرکوب جامعه (دو روستایی که به خانه زاهد حمله میکنند) مجبور میشود تمایلات خود را کنار بگذارد و هنجار جامعه (علاقهمند شدن به عروس) را دنبال کند! البته کورتیس هرینگتن کارگردان که از دوستان ویل بود بعدا تمام این فرضیهها را مزخرفاتی بیارزش خواند و اعلام کرد که ویل هیچوقت چنین تصوراتی برای این فیلم در سر نداشته است.
شش: «عروس فرانکنشتاین» هم مانند قسمت اول به موفقیتی فوقالعاده دست یافت. در طول تاریخ سینما بارها برای بازسازی این فیلم اقدام شده، اما تمام این تلاشها همیشه بینتیجه مانده است. حتی در یک مقطع مارتین اسکورسیزی هم برای ساخت یک نسخه بازسازیشده ابراز تمایل کرد. در نهایت فرانک رودام در سال 1985 فیلمی به نام «عروس» بر اساس این فیلم ساخت که البته نمیتوان آن را یک بازسازی کامل در نظر گرفت.
هفت: سال 2015، شرکت یونیورسال پروژهای شروع کرد برای بازسازی دوباره هیولاهای کلاسیک خود که کم هم نیستند (هیولای فرانکنشتاین، مومیایی، دراکولا، گرگنما، مرد نامرئی). این پروژه با فیلم «مومیایی» کلید زده شد و قرار بود با «عروس فرانکنشتاین» ادامه یابد. حتی خاویر باردم و آنجلینا جولی هم بهعنوان بازیگران نقشهای هیولا و عروس در نظر گرفته شدند.
اما در نهایت تولید فیلم به دلایلی نامعلوم متوقف شد. سال 2018 یکبار دیگر امیدهای هواداران زنده شد. چرا که به نظر میرسید بیل کاندن کارگردان عزم خود را جزم کرده که به بازسازی این اثر ترسناک کلاسیک بپردازد. حتی خیلی از عوامل فنی فیلم هم انتخاب شده بودند. با این حال، هنوز خبر تازهای از این پروژه به گوش نرسیده است.