درباره قطر و سفر، سینمای کیمیایی و...

روزنامه هفت صبح | یک: این شرایط قطر در منطقه خیلی جالب است. طفلیها هشت سال است که در حال خرج کردن دهها و شاید صدها میلیارد دلار برای برگزاری آبرومندانه جام جهانی هستند اما از شانسشان منطقه یکی از پرتنشترین دوران خود را میگذراند. قطریها هم از هراس به خطر افتادن برگزاری جام جهانی مدام در حال میانجیگری هستند. از این پایتخت به آن پایتخت سفر میکنند و پیغام و پسغام میبرند و همه را به مسالمت جویی و انعطاف دعوت میکنند. این سه ماه باقی مانده تا آغاز جام جهانی با چه دلهرهای در قطر سپری خواهد شد. طفلیها!
دو: فردا هشتادوسومین سالگرد تولد مسعود کیمیایی است. این روزها او بیش از همیشه مورد حمله قرار گرفته است. از سوی همسر سابق، از سوی تک پسرش، از سوی روزنامههای اصولگرا و…این هم از بخت بد اوست. فیلمسازی که به گنجینه فرهنگ و هنر ما چند فیلم بینظیر اضافه کرده است، حالا باید مدام جوابگوی انتقادات باشد آن هم از سوی کسانی که کلا با خلق، با داستان گویی، با آفرینش یک اثر هنری، با جادوی روایت و شخصیت، بیگانهاند
و با خردهگیری حرص درآور خود این سینماگر بزرگ و حالا دیگر کهنسال را مورد عتاب و انتقاد قرار میدهند. مسعود کیمیایی با دندان مار، قیصر، سرب، سلطان، ردپای گرگ و- با اغماض- گوزنها در حافظه تاریخی سینمای ما برای همیشه ثبت شده است و کسی هم توانایی پا گذاشتن در راه او را و جانشین شدن را ندارد. منتظر اکران آخرین فیلمش خائن کشی هستیم و در انتظار خبر ساخت فیلم بعدیاش.
سه: قسمت چهارم روزی روزگاری مریخ هرچند به شیرینی قسمت سومش نبود اما هنوز هم پر از ایدههای جالبی است که محصول تمرکز همیشگی و قدیمی پیمان قاسمخانی (و البته تیمش ) روی عادات دو پهلو و مناقشه برانگیز ایرانیها است و این لاجرم فصول درخشانی را به وجود میآورد.
به نظرم همانطور که اصغر فرهادی با دقت و بیرحمی خصوصیات طبقه متوسط ایرانی را در درامهای عبوس اجتماعی خود به روی دایره میریزد (در قهرمان این حرکت شمولیت بیشتری یافته بود و به طبقات دیگر هم رسوخ کرده بود) قاسمخانی در کمدیهای به ظاهر بیآزار و شوخ و انتزاعیاش این مفهوم را با دقت پروبال میدهد. روزی روزگاری مریخ مثل شبهای برره و پاورچین، حرکت به طرف نیمه تاریک ماه است. البته با لبخند و خوشی و سرگرمی. به هرحال امیدواریم روزی روزگاری مریخ روند خودرا حفظ کند و دچار نزول نشود.