فراز و فرودهای مشابه وریا و سیدجلال در دوران فوتبالشان

روزنامه هفت صبح، کمال بردبار| این پایان نسل کاپیتانهاست. کاپیتان به آن تعریف کلاسیکاش. بزرگ تیم، جمعکننده تیم، کسی که روحیه تیم را حفظ میکند و به جوانها امید میدهد. سیدجلال حسینی با ۵۸۲ بازی باشگاهی و ۱۱۷ بازی ملی در ۴۱سالگی از فوتبال خداحافظی کرد. وریا غفوری در ۳۴سالگی و با حدود ۳۸۰ بازی باشگاهی و ۲۷بازی ملی از استقلال کنار گذاشته شد. هر دو تجسم مفهوم کاپیتان برای طرفدارانشان بودند. یکی متولد انزلی و دیگری متولد سنندج. افتخاراتشان قابل مقایسه با یکدیگر نیست.
سیدجلال یکی از سه یا پنج دفاع وسط تاریخ فوتبال ایران است (در کنار قلیچخانی و پنجعلی و کارگرجم و…) اما وریا فرصتی برای حضور در جمع بزرگان تاریخی دفاع راست پیدا نکرد. وریا با یک شوت سرکش از ۳۵متری به مهدی رحمتی مشهور شد؛ وقتی بازیکن نفت بود و در خط هافبک توپ میزد. یکی از زیباترین گلهای باشگاهی یک دهه گذشته. با آن گل بود که راهی برنامه نود شد و کیروش هم او را دید. و آنقدر مورد پسند کیروش قرار گرفت که او را در سمت راست خط دفاع جانشین خسرو حیدری و پژمان منتظری کرد.
در جام ملتهای آسیا در ۲۰۱۵ استرالیا، در چهار بازی ایران در این تورنمنت وریا در سه بازی دفاع راست بود و خسرو حیدری را به حاشیه و نیمکت ذخیرهها راند. تنها در بازی با امارات بود که حیدری این پست را بهدست آورد. وریا دونده بود و قدرتمند در دفاع و با سانترهای خوب و خطرناک. در تمام این چهار بازی سیدجلال هم بازیکن فیکس در قلب دفاع بود و در کنار پورعلیگنجی بازی میکرد. در بازی یکچهارم نهایی مقابل عراق که بعد از تساوی سه بر سه بازی به ضربات پنالتی رفت، هر دو نفر (وریا و سیدجلال) پنالتیهای خود را گل کردند.
اما بعد از این مسابقات وریا بهتدریج از تیمملی کنار گذاشته شد و رامین رضائیان و صادق محرمی به سمت دفاع راست تیم ملی شیفت کردند. نبردن وریا به جامجهانی ۲۰۱۸ آنهم در فصلی که او بهترین دوران فوتبال خود را میگذراند، از آن تصمیمهای خاص کیروش بود. فراموش نکنیم که کیروش، سیدجلال را نیز در بهترین شرایط آمادگی بدنیاش از جامجهانی ۲۰۱۸ خط زد. به این ترتیب سرنوشتهای مشابهی را در قبال کیروش تجربه کردند. در دوران اسکوچیچ هم هر دو از تیمملی دور ماندند.
وریا و سیدجلال تقریبا همزمان به استقلال و پرسپولیس آمدند و یک رویارویی ششساله را رقم زدند. قبلش هر دو گذری به دو تیم خوب نفت و سپاهان هم داشتند. دورهای که وریا در نفت بازی میکرد، سیدجلال در سپاهان بود و دورهای که سیدجلال به نفت آمد، وریا راهی سپاهان شده بود. در سال ۱۳۹۵ بود که هر دو نفر راهی پرسپولیس و استقلال شدند و دوران خود را شروع کردند. خب داستان برای این دو نفر یکسان پیش نرفت.
سیدجلال در عهد برانکو سه قهرمانی و با یحیی دو قهرمانی بهدست آورد و دو بار هم به فینال باشگاههای آسیا رسید. سیدجلال گلهای بسیار حساسی را به الجزیره و الدحیل زد و به نامی محبوب برای پرسپولیسیها بدل شد و در دو سه فصل پیاپی تراز بسیار بالایی از خود بهعنوان یک مدافع متعصب و پرتلاش بهنمایش گذاشت. آنقدر دونده و قوی و آماده بود که بدخواهانش شایعه رذیلانه دوپینگ را برای او مطرح کردند.
از آنسو وریا با استقلال تا همین چند ماه پیش چیز چندانی بهدست نیاورده بود. وریا اما میتوانست به گل سرنوشتسازش به پرسپولیس در آن دربی مشهور بنازد و خب فقط همین… حتی در قهرمانی امسال هم او در اکثر بازیهای اواخر فصل شاهد هنرنمایی صالح حردانی بود.
در عوض سیدجلال در فضای مجازی و رسانهها در نمایش چهرهای محبوب از خود چندان موفق نبود. نه خوشصحبت بود و نه مشاوران رسانهای موفقی داشت.
خیلی سرراست و بدون ظرافت در مصاحبهها ظاهر میشد و همیشه انگار عجله داشت که از جلوی دوربینها فرار کند. وریا اما خوشصحبت بود و بر موج نارضایتی اوج گرفته از ابتدای سال ۹۷ و دور جدید تحریمها خودش را بهعنوان چهرهای با تمایلات سیاسی و اجتماعی نشان داد و در این میان از نسب کردی خود هم با زیرکی سود میجست. او حتی در مورد زندگی خانوادگی، همسر و فرزندانش با گاردی باز در فضای مجازی برخورد میکرد.
او تقریبا معادل کاری را در فضای مجازی میکرد که علی کریمی در سطحی دیگر در اردوگاه منتسب به سرخها انجام میداد. وریا این تمایل به «صدای مردم» بودن را بهشدت ادامه داد. تا آنجاکه مجبور شد پاتکهای گروههای مخالف خود را نظاره کند. از افشاگری در مورد دریافتیهایش و زندگی اشرافیاش و اینطور چیزها. در دورهای که سردار آجورلو در راس استقلال قرار گرفت، ماجرای وریا میتوانست پیچیدهتر باشد.
طبیعی بود که آجورلو با انتساب واضحش به سپاه پاسداران تمایلی به حضور بازیکنی که علنا در برابر حاکمیت خود را ناراضی نشان میداد، نداشت. در محدوده حمله به دستاوردهای دولت قبل آجورلو مشکلی با جملات منفی نداشت؛ چراکه دستاوردهایش در استقلال میتوانست جلوه و جلای بیشتری هم پیدا کنند اما وریا از این خط عبور میکرد و در توئیتهایش (که حالا خیلی هم عمیق و خاص نبودند) در جبهه نزدیک به اپوزیسیون قرار میگرفت.
سال پیش حضور فرهاد مجیدی بر بسیاری از تنشهای بالقوه سرپوش گذاشت، ازجمله همین داستان وریا اما با رفتن مجیدی، آجورلو تصمیم سخت خودش را گرفت و کاپیتان را از تیم راند. حالا استقلال یکی از معدود قهرمانهای تاریخ فوتبال ماست که بعد از کسب قهرمانی به فاصله بسیار کوتاهی سرمربی و کاپیتان خود را مفت و مسلم از دست میدهد. حالا در عصر تازه، پرسپولیس و استقلال کاپیتانهای جدیدی خواهند داشت. کاپیتانهایی معمولیتر و سادهتر.