تحلیلی بر سریالهای سال ۱۴۰۰ سیما

روزنامه هفت صبح، احمد رنجبر | ۴۶ سریال در سال ۱۴۰۰ روی آنتن شبکههای یک، دو، سه و پنج رفته است که ۱۲ مورد آن تکراری بوده. غیر از شبکه سه بقیه شبکهها امسال بارها مجبور به بازپخش سریالها شدند و مدتها آنتن خود را با آثار تکراری پر کردند. در سلسله گزارشهای مرور اتفاقات تلویزیون در سال ۱۴۰۰ ، امروز به سریالهایی رسیدهایم که در ۱۰ سرفصل آماده است. برف بیصدا میبارد، شاخصترین سریالی است که در بخشهای ده گانه گزارش هفت صبح گنجانده نشده.
این سریال طولانیترین اثر نمایشی تلویزیون در سال جاری محسوب میشود که راوی زندگی یک خانواده در دهه شصت است. پرونده فصل اول برف بیصدا میبارد بهزودی بسته میشود و احتمالا ادامه آن در سال آینده ساخته خواهد شد. این سریال، مخاطب وفادار تلویزیون را با خود همراه کرده است اما این اتفاق الزاما مساوی با برخورداری از کیفیت بالا نیست. ریتم کند مهمترین ضعف سریال است اما فضاسازی باورپذیر و بازی خوب بعضی بازیگران امتیاز برف بیصدا میبارد، محسوب میشود… از هفته آینده سریالهای نوروزی روانه آنتن خواهند شد؛ ۱۴۰۱ آثار نمایشی تلویزیون از نظر کمی و کیفی ارتقا مییابند؟
نوروزیها / ۴ سریال
فضای کلی: در پر بینندهترین باکس تلویزیون، تلاش این است که شبکهها بهترینهای خود را در کنداکتور قرار دهند. در این میان سریالهای نوروزی سالهاست تبدیل به هویت شبکهها شدهاند و بار اصلی جذب مخاطب را بر دوش میکشند. در نوروز ۱۴۰۰ اتفاقی کمتر تجربه شده رخ داد: در کنار دو سریال کمدی، یک ملودرام و یک سریال امنیتی روی آنتن رفت.
اتفاقی که افتاد: شبکه سه خطر کرد و دست روی گاندو ۲ گذاشت. سریالی که پروندههای امنیتی را محور قرار میدهد و نسبتی با «تعریف» سریالهای نوروز ندارد. با این حال شبکه سه ۱۳ قسمت از سریال را آماده کرد و به آنتن رساند. این تعجیل هم روی کیفیت اثر گذاشت و هم وقفه پخش، برای آماده شدن قسمتهای بعدی شائبه توقیف ایجاد کرد. گفته میشد تلویزیون در آستانه انتخابات ریاستجمهوری بر پخش نوروزی گاندو اصرار داشته است.
نتیجهای که حاصل شد: نوروز ۱۴۰۰ به کام فصل سوم نون خ بود که فضای کمدی و شوخ و شنگ آن به دل مخاطبان نشست و خاطره روزهای اوج پایتخت را یادآور شد. ملودرام همبازی در شبکه دو نتوانست انتظارات را برآورده کند و گاندو هم به مذاق طرفداران این سریال خوش آمد. نوروزرنگی نیز بهرغم همه ضعفها،گلیم خود را از آب بیرون کشید.
رمضانیها / ۳ سریال
فضای کلی: رمضان مهمترین باکس سریالی تلویزیون بعد از نوروز است که عجالتا جایگاه پیشین این بازه زمانی متزلزل شده. در رمضان ۱۴۰۰ شبکه یک سراغ سریالی موسوم به ماورایی رفت؛ شبکه دو ادامه بچه مهندس را در کنداکتور قرار داد و شبکه سه ملودرام یاور را پخش کرد. شبکه پنج هم قصد پخش رعد و برق بهروز افخمی را داشت که بعد از یک قسمت، پرونده آن بسته شد. این سریال از نظر فنی آماده نبود و احتمالا سال آینده پخش خواهد شد.
اتفاقی که افتاد: بچه مهندس ۴ به دلیل سابقه خوب پیش مخاطب شانس موفقیت داشت؛ احضار به خاطر سابقه علیرضا افخمی نوید از یک اثر سرگرمکننده با بنمایههای مذهبی میداد و یاور با زوج مطلبی و سلطانی میرفت تا خاطره خوش ستایش را تکرار کند.
نتیجهای که حاصل شد: خیلی زمان لازم نبود تا مشخص شود نباید به سریالهای رمضان دل بست. بچه مهندس به خاطر حاشیه تعویض بازیگر اصلی ( رهبری به جای حصاری) و نیز کارگردان (کاوری به جای غفاری) لطمه خورد. داستان نیز بیش از اندازه سانتیمانتال شده بود. احضار میخواست پلیدی شیطان را قرینهسازی کند اما تبدیل به سریالی شبه کمدی شد. یاور پر بود از ایراد روایی و شخصیتپردازی تا جایی که اعتراض برخی بازیگران را هم برانگیخت.
کمدیها / ۱۰ سریال
فضای کلی: در فضای عبوس جامعه، سریالهای کمدی میتوانند کمی حال مخاطب را خوب کنند. ضمن آنکه تجربه نشان داده اگر یک کمدی صاحب استاندارد باشد پخش چند باره آن هم مورد توجه است. نمونهاش پایتخت، نون خ، لیسانسهها و …
اتفاقی که افتاد: امسال تلویزیون ۱۰ سریال جدید کمدی روی آنتن فرستاد یعنی معادل یک سوم سریالهای پخش شده کمدی بوده است. از نظر کمی اتفاق خوبی افتاده اما وقتی به کیفیت سریالها نگاه میکنیم، کمدیها محکوم به شکست هستند.
نتیجهای که حاصل شد: نون خ ۳ و زیرخاکی ۲ که از شبکه یک پخش شدند و با اغماض نوروزرنگی (شبکه پنج) کمدیهای موفق ۱۴۰۰ هستند. دودکش و خودخواسته در شبکه یک نتوانستند مورد رضایت قرار بگیرند که پخش دومی همچنان ادامه دارد. شبکه سه بوتیمار ،وضعیت زرد و پلاک ۱۳ را روانه آنتن کرد که دومی و سومی در باکس غیر اصلی پخش شدند. پلاک ۱۳ کلاژی از کمدیهای موفق پیشین است که دلیل اصلی دیده شدن آن به فرامتن باز میگردد. وضعیت زرد اما موقعیتی بهتر داشت و لحظاتی از شوخیهای سیاسی - اجتماعی آن به دل نشست. بوتیمار هم توفیقی بهدست نیاورد. شبکه پنج با روزهای آبی و زن زندگی مرد زندگی شکست خورد.دومی دو کارگردان داشت و لحن دو پاره، لطمهای مضاعف به آن وارد کرد.
پلیسی و امنیتیها / ۳ سریال
فضای کلی: در سالهای اخیر، توجه تلویزیون به مسائل امنیتی پررنگ تر شده. در کنار آن آثار پلیسی همچنان جایی ثابت در تولیدات دارند. هر دو گونه سریالها اگر خوب ساخته شوند، مخاطب خواهند داشت.
اتفاقی که افتاد: در سال ۱۴۰۰ شبکه سه گاندو ۲ و سرجوخه را روانه آنتن کرد. این دو سریال دو زاویه نگاه متفاوت به پروندههای امنیتی داشتند. نوار زرد ۲ هم تنها سریال پلیسی بود که از شبکه دو پخش شد.
نتیجهای که حاصل شد: همانطور که ذکرش رفت، گاندو طرفداران سریال را راضی نگه داشت. در سریال چند قصه فرعی وجود داشت اما در نهایت آن چه در درام چربش داشت، پروندههای امنیتی بود. کار تا جایی پیش میرود که گاه سریال خالی از درام میشد و شخصیتها گویی در حال خواندن یک مقاله تحلیلی هستند. با این حال سفارش دهنده و سازنده با گاندو به بخشی از هدفی که میخواست، دست یافت. سرجوخه بر مسائل داخلی متمرکز نبود و سراغ عوامل خارجی رفت که با گستردن دام، برخی را با خود همراه میکنند. در این سریال نیز علاوه بر خط امنیتی، چند قصه خانوادگی و عشق و عاشقی روایت شد. نوار زرد ۲ در ادامه فصل اول بود؛ در برخی جاها بهتر و برخی مواقع ضعیفتر. این سریال در نهایت نمره قبولی گرفت.
پسرفتیها/ ۳ سریال
فضای کلی: دنبالهسازی سابقهای طولانی دارد که در دهه نود اوج گرفت. امسال هم شاهد پخش سه سریال بودیم که فصلهای قبلی آن پیشتر روی آنتن رفته بود.
اتفاقی که افتاد: شبکه یک سراغ فصل جدید دودکش رفت؛ شبکه دو فصل چهارم بچه مهندس را پخش کرد و شبکه پنج سومین فصل از روزگار جوانی را در کنداکتور قرار داد.
نتیجهای که حاصل شد: دودکش در فضای فصلهای قبل مانده بود؛ نه شخصیتها تغییری محسوس داشتند و نه دیالوگها تغییر کرد. بدتر اینکه داستان سریال گیرایی لازم را نداشت و در نهایت با انتقاد مخاطبان و رسانهها مواجه شد. درباره بچه مهندس نوشتیم و گفتیم علاوه بر اتفاقات فرامتن، قصه فاقد کشش لازم بود. فاجعه در شبکه پنج رخ داد؛ جاییکه فصل سوم روزگار جوانی روی آنتن رفت. فصل سوم این سریال دو دهه بعد به دست مخاطب رسید اما از همان قسمتهای ابتدایی داد همه را درآورد؛ از رسانهها تا مخاطبان. میزان واکنشهای منفی نشان میدهد این سریال هرگز در جلب رضایت بینندهها موفق نبوده است. روزگار جوانی ۳ از داستانهای ضعیف، نداشتن بازیگر مطرح و عدم همخوانی ایدهها با دغدغههای روز لطمه خورد. تنها حاصل روزگار جوانی از بین رفتن خاطره خوش یک برند است.
زندگینامهایها / ۳ سریال
فضای کلی: ساخت فیلم و سریال براساس زندگی شخصیتهای معروف، امری معمول در دنیاست که همچنان با شدت ادامه دارد. در کشور ما نیز بر ساخت سریالهای زندگینامهای تاکید میشود اما به ندرت شاهد اثری با کیفیت هستیم.
اتفاقی که افتاد: شبکه یک مینیسریال خط مقدم با موضوع زندگی شهید تهرانیمقدم، شبکه دو صبح آخرین روز درباره شهید شهریاری و شبکه پنج آتش در گلستان را با محور شخصیت مرضیه حدیدچی روانه آنتن کردند.
نتیجهای که حاصل شد: هیچ یک از سه سریالها، موج ایجاد نکردند. صبح آخرین روز در یک روایت موازی لحظه شهادت شهید شهریاری را نمایش میدهد و به گذشته او میرود. در این رفت و برگشت اما به جز اطلاعات معمول، نکتهای ویژه به مخاطب داده نمیشود. اتفاق بدتر جایی رخ میدهد که سریال در برانگیختن حس مخاطب ناتوان است. سال پیش شهریار بحرانی بر اساس زندگی شهید تهرانیمقدم در سالهای ۶۳ تا ۶۵ فیلم آفتاب نیمه شب را ساخت. فیلم اکران نشد و در قالب مینیسریال روی آنتن رفت. این سریال در بخش فنی موفق عمل کرد اما در ترسیم شمایل تهرانیمقدم ناکام بود. قصه آتش در گلستان که پخش آن ادامه دارد، پرملات است و وجوهی از زندگی مرضیه حدیدچی را پیش چشم مخاطب قرار داده اما اثری استاندارد نیست.
شعارزدهها / ۳ سریال
فضای کلی: انتقال مفاهیم بلند با زبان هنر، ایدهآلی است که تلویزیون همواره دنبال آن بوده. هیچ سریالی پیدا نمیکنید که مستقیم یا غیرمستقیم به این مسئله ورود نکند. منتها برخی آثار مشخصا با هدف بیان ارزشها ساخته میشوند که آثار مذهبی، ماورایی، دینی و … نام دارند. در این میان معدودی موفق هستند و غالبا در دام شعار میافتند.
اتفاقی که افتاد: با شرحی که داده شد، سریال در کنار پروانهها به طور کامل در این تعریف میگنجد. با این حال حورا نیز در غالب سریالهای ِگرفتار شعار شد. کلبهای در مه نیز که اثری تاریخی است، به شکلی دیگر آسیب دید. این سریال بیشترین لطمه را از روایت کلیشهای و شعارزدگی خورد.
نتیجهای که حاصل شد: از لحظهای که شست مخاطب خبردار شد که رهی (شخصیت اصلی در کنار پروانهها) از یک آدم بیایمان تبدیل به یک انسان مومن میشود، زمان زیادی گذشت. هر چه به قسمتهای پایانی سریال نزدیک شدیم، گرهها شلتر شد. کار به جایی رسید که رهی سر روی قرآن گذاشت و گیلسو (پروانه معصومی) را مادر خطاب کرد. در کنار پروانهها از روزی روزگاری تقلید کرد اما نه تنها نتوانست تحول یک انسان را باورپذیر نشان دهد که روایت آن جذاب و همراهیبرانگیز نبود.
کروناییها / ۲ سریال
فضای کلی: بعد از همهگیری ویروس کرونا، خیلیها به فکر ساخت آثاری افتادند تا بتواند به عنوان یک سند نمایشی در تاریخ باقی بمانند. کرونا آنقدر مواد اولیه دارد که همچنان محل رجوع واقع شود.
اتفاقی که افتاد: در سال ۱۴۰۰ دو سریال با موضوع کرونا روی آنتن رفت. شبکه پنج فرشتگان بیبال را پخش کرد و شبکه سه سریالی به نام موج اول.
نتیجهای که حاصل شد: فرشتگان بیبال چند داستان را به شکل موازی پیش برد که نقطه اتصال آنها کادر درمان است. قصههای حاشیهای همان کلیشههای رایج هستند؛ مثل پسری که از اروپا به ایران میآید و شیفته وطن میشود. مردی که وارد کار خلاف شده و به راه درست بازمیگردد و … کارگردان نتوانست زاویهای درست برای این بخش از داستان پیدا کند و بیش از حد اسیر شعار شد. او در روایت داستان کادر درمان هم ناموفق عمل میکند . همین ایراد به سریال موج اول وارد است. قصه از نقطهای آغاز میشود که یک بیماری ناشناخته در جامعه فراگیر شده است و کادر درمان غافلگیر میشود. سازندگان برای بالا بردن هیجان چنین کردند که خب دستکاری در اتفاقی که «همه» نسبت به آن اشراف دارند، تمهیدی درست نیست. موج اول نشان داد برای ساخت سریال باموضوع کرونا باید صبر کرد تا زاویه درست روایت پیدا شود.
سانسوریها/ ۵ سریال
فضای کلی: هفته پیش در گزارش مرور اتفاقات سال اشاره کردیم که چند سریال زیر تیغ رفتند. ممیزی امری رایج در تلویزیون است که گاه اعتراض سازندگان را به همراه دارد و همین باعث رسانهای شدن اتفاق میشود.
اتفاقی که افتاد: بیشترین ممیزی نصیب دو سریال زندگی زیباست و بعد از آزادی شد. هر دو سریال مدتها اجازه پخش نداشتند و چه بسا اگر دست تلویزیون پر بود، باز هم توقیف آنها ادامه مییافت. چند سریال دیگر هم ممیزی داشتند؛ از جمله افرا، همسایه و ترور.
نتیجهای که حاصل شد: سازندگان بعد از آزادی اعتراض خود را به رسانهها نکشاندند اما خبرگزاری صبا از حذف ۵۰۰ دقیقهای این سریال خبر داد. این حذفیات باعث گنگ شدن قصه و روابط شخصیتها شد. قاسم جعفری کارگردان زندگی زیباست اما صریحا ادعای سانسور ۶۰۰ دقیقه از سریال را مطرح کرد. حبیب دهقان نسب بازیگر سرجوخه و مهدی سلطانی بازیگر افرا هم از سانسورهایی گفتند که روند قصه آثارشان را گنگ کرده. تهمینه بهرام و ارسلان امیری نویسندگان همسایه هم به تندی علیه تلویزیون بهخاطر سانسور موضع گرفتند. امیری اینطور نوشت:« جناب تلویزیون شما یک ملودرام عاشقانه بسیار بسیار محافظهکارانه که در چارچوب قوانین خودتان ساخته شده را هم تاب نیاوردید و پس از ساخت هم دارید قلع و قمعش میکنید.»
تکراریها/ ۱۲ سریال
فضای کلی: چند عامل دست به دست هم داد تا سال ۱۴۰۰ تلویزیون بارها مجبور به پخش سریال تکراری شود. بخشی از این اتفاق، حاصل تعطیلی پروژهها در ایام کروناست و بخشی به کاهلی مدیران و سریالسازها برمیگردد. از آنسو سریالهای رعد و برق و ۸۷ متر سر موعد آماده نشدند تا دست تلویزیون بستهتر شود.
اتفاقی که افتاد: شبکههای یک و دو در مجموع ۱۲ سریال تکراری روانه آنتن کردند. شبکه یک این سریالها را در کنداکتور قرار داد: شب عید، دیگری، نامه آخر، چادر گلدار، زیرخاکی۱، زیرخاکی ۲، محکومین و یک مشت پر عقاب. شبکه دو هم سراغ یک لحظه دیرتر، فرات، زعفرونی و گاهی به پشت سر نگاه کن رفت. در دو نوبت هم سریال خارجی امداد کوهستان را پخش کرد.
نتیجهای که حاصل شد: هرگاه شبکههای یک و دو سریال تکراری پخش میکردند، طبیعی بود که میزان مراجعه مخاطب به آنها پایین میآمد. بیننده سالهاست عادت کرده که برای تماشای سریالهای تکراری سراغ آیفیلم و تماشا برود؛ نه یک و دو! در این میان شبکه سه اجازه نداد آنتنش با سریال تکراری پر شود. حتی در باکس غیراصلی دو کمدی وضعیت زرد و پلاک ۱۳ را هم پخش کرد.