مجادله موافقان و مخالفان افزایش ظرفیت پزشکی

روزنامه هفت صبح | ماجرای افزایش ظرفیت رشتههای پزشکی با وعده جدید وزیر بهداشت در جمع نمایندههای کمیسیون اصل نود مجلس و حرفهای تازه رئیس مجلس وارد فاز تازهای شده و دوباره صدای پزشکان را درآورده است تا جاییکه کمتر پزشکی طی دو روز گذشته در شبکههای اجتماعیاش به این موضوع اشاره نکرده. اینطور که حسن شجاعی عضو کمیسیون اصل نود مجلس توئیت کرده؛ «در جلسه کمیسیون اصل نود با وزیر بهداشت، آقای عیناللهی ضمن اذعان به «کمبود پزشک»، تعهد داد ظرفیتهای پذیرش رشته پزشکی افزایش پیدا کند.»
محمدباقر قالیباف رئیس مجلس هم چهارشنبهشب روی آنتن تلویزیون گفت: «هم در شورای انقلاب فرهنگی و هم در مجلس مصمم هستیم ظرفیت پذیرش دانشجو در حوزه پزشکی را افزایش دهیم. ما افراد با معدلهای بالای ۱۹ و ظرفیتهای بسیار بالایی داریم، اما پذیرش کم است و از سوی دیگر ما نیازمند به تربیت بیشتر پزشک هستیم.
در برخی مناطق کشور شهرهایی است که کمتر از صد هزار نفر جمعیت دارند و در بحث کرونا شاهد این بودیم که متخصصین ریه بسیار کم بودند، در بعضی از این شهرها تعدادشان شاید به دو نفر هم نمیرسید. حتی در شهرهای متمرکزی همچون تهران با کمبود متخصص روبهرو هستیم. معتقدم حتما باید این ظرفیت را بالا ببریم و به همه جوانان قول میدهم این اتفاق برای کنکور سال آینده خواهد افتاد.»
مخصوصا جمله آخر رئیس مجلس به سرعت سر زبانها افتاد و با عنوان پذیرش بیشتر پزشک در کنکور سال آینده، در دل دانشآموزانی که قرار است کنکور بدهند، قند آب کرد اما عصبانیت پزشکانی را بهدنبال داشت که به دلایل متعدد مخالف بیشتر شدن پذیرش دانشجویان پزشکی بودند و حتی از این ماجرا ابراز نگرانی میکردند.
ابراز نگرانی و مخالفت آنها در شبکههای اجتماعی واکنشهایی هم داشت؛ بعضی از کاربران پزشکان را متهم به انحصارطلبی میکردند و میگفتند که آنها میخواهند با ادامه پیدا کردن کمبود پزشک هم درآمد بیشتری داشته باشند و هم دست بالا را در تصمیمگیری و اثرگذاریها حفظ کنند. این حرفها با توضیح پزشکان همراه شد و یک دعوای درست و حسابی مجازی بین این دو گروه راه انداخت.
ماجرا از کجا شروع شد؟
آخر تیرماه امسال شورایعالی انقلاب فرهنگی پذیرش ۳۰درصدی دانشجویان رشتههای علوم پزشکی را تصویب و کاری کرد که تا همین الان هر صحبتی در اینباره میشود، دوباره داغ دل پزشکان تازه شود و روسای ۴۴ دانشگاه علوم پزشکی سراسر کشور هم در نامهای به وزیر بهداشت مخالفت سرسخت خودشان را نشان دهند.
دلیل اصلی موافقان افزایش ظرفیت پزشکی کمبود پزشک و فرسودگی نیروی انسانی نظام سلامت در طول ۲ سال مبارزه با کرونا و بهطور کلی کمبود سرانه پزشک در ایران است. از طرفی گفته میشود که تنها در سال ۹۹ به گفته آمارها ۳۰۰۰ پزشک درخواست مهاجرت از ایران را داشتهاند و آنطور که کارشناسان میگویند این روند بهشدت صعودی است.
سرانه پزشک در ایران
سرانه پزشک از سوی سازمان بهداشت جهانی یک شاخص مهم در نظام سلامت محسوب میشود. طبق آماری که مرکز آیندهپژوهی و حکمرانی مجمع تشخیص مصلحت نظام در سال ۹۸ منتشر کرده، ایران با سرانه ۵/۱ پزشک بهازای هر هزار نفر جایگاه مناسبی ندارد. در فهرست منتشر شده توسط این نهاد، سرانه پزشک در کشور ترکیه ۷/۱، چین ۸/۱، برزیل ۹/۱، آرژانتین ۹/۳ و مکزیک ۲/۲ است.
وضعیت برخی از کشورهای منطقه هم در این شاخص مناسبتر از ایران است؛ عمان با ۹/۱، ارمنستان با ۸/۲ و آذربایجان با ۴/۳ در رتبه بالاتری نسبت به ایران قرار دارند. البته که این آمارها به باور برخی خیلی دقیق نیست، چرا که استناد آماری این کشورها از قرار معلوم با ایران متفاوت است؛ بهعنوان مثال در بسیاری از کشورها افراد بعد از گذراندن سال پنجم پزشکی در فهرست آماری پزشکان آن کشورها قرار میگیرند در حالیکه در ایران تنها کسانی در این فهرست قرار گرفتهاند که نامشان در نظام پزشکی ثبت شده است.
این استاندارد دوگانه باعث شده نتوان چندان به آمارهای منتشر شده در رابطه با سرانه پزشک کشورها استناد کرد. یکی دیگر از مواردی که باعث تشکیک در این آمار میشود این است که نسبت پزشکان را باید به تعداد تختهای بیمارستانی سنجید نه تعداد جمعیت آن کشور. این همان موردی است که برخی از مخالفان افزایش ظرفیت پزشکی هم به آن اشاره کردهاند. آنها معتقدند از آنجا که تعداد پزشک را باید براساس تعداد تخت بیمارستانی و سختافزارهای دیگر بسنجیم، فراهم کردن این زیرساختها در طول مدت دو سال برای افزایش ۳۰درصدی ظرفیت پزشکی امکانپذیر نیست.
با کدام زیرساخت؟
مخالفان میگویند که این رویای شورایعالی انقلاب فرهنگی، وزارت بهداشت و مجلس برای رساندن سرانه پزشکان ایران به کشورهای پیشرفته شاید روی کاغذ محقق شود اما وضعیت زیرساختهای آموزشی به شکلی است که با بالا بردن ظرفیت کیفیت آموزش پایین خواهد آمد. آنها به بخشی از اطلاعیه شورایعالی انقلاب فرهنگی هم اعتراض دارند که در آن گفته شده نخبگان سرخورده میشوند، چرا که با وجود استعداد و نمرههای خوب نمیتوانند وارد دانشگاه شوند و هر سال ۲درصد از متقاضیان در رشته پزشکی و دندانپزشکی قبول میشوند.
پزشکان میگویند در عوض این دو درصد با عبور از فیلترهای سخت پزشکان بهتری میشوند و بالا بردن ظرفیت یعنی برداشتن بعضی از استانداردها و پایین آمدن کیفیت پزشکان ایرانی. در مقابل موافقان بیشتر شدن ظرفیت میگویند اتفاقا ظرفیت آموزش وجود دارد چرا که مشکلی از جهت استاد و بیمارستان نداریم و بخشی از فشاری که همین الان در بخش بالینی بر پزشکان میآید مانند قائله رزیدنتها، به دلیل همین کمبود پزشک است.
پزشک داریم، توزیع مناسب نداریم
همانطور که گفتیم موافقان بالا رفتن ظرفیت رشتههای پزشکی به کمبود پزشکان اشاره میکنند و شورایعالی انقلاب فرهنگی هم در اطلاعیه اخیرش در جواب مخالفان روی آن تاکید کرده، همین موضوع است. این شورا که گویا روی سخنش بیشتر همان ۴۴ رئیس دانشگاهی بوده که نامه نوشته و اعتراض کردهاند، در اطلاعیهاش نوشته که اگر طی ۵ سال آینده افزایش سالانه ۳۰۰۰ نفری در پذیرش پزشکی در کشور داشته باشیم باز هم ۱۸ سال طول خواهد کشید تا سرانه پزشک در کشور به حد نظام سلامت کشورهای پیشرفته برسد.
مخالفان پروپا قرص مصوبه اما میگویند که پزشکان در ایران بهدرستی توزیع نشدهاند و دلیل اینکه مناطق دورافتاده از دسترسی به پزشک محرومند هم ناشی از همین توزیع نامتوازن پزشکان است. این حرف بیراه هم نیست زیرا هرچند سرانه پزشک یک شاخص مهم به شمار میآید اما در صورتیکه توزیع عادلانهای وجود نداشته باشد، دسترسی خدمات بهداشتی درمانی دچار نقصان خواهد شد اما وقتی از نبود عدالت توزیع پزشکان حرف میزنیم از چه حرف میزنیم؟
به گواه آمارها سرانه ۲۷استان کمتر از میانگین کشوری است و ۱۳استان کشور سرانه پزشک کمتر از یک نفر به ازای هر ۱۰۰۰نفر جمعیت دارند. استان تهران سرانه ۱۲/۳ بهازای هر ۱۰۰۰نفر دارد که حدود دو برابر میانگین کشوری است؛ به این مفهوم که حدود ۴۰درصد جمعیت پزشکان کشور در تهران ساکن هستند. آنچه این آمارها نشان میدهد حاکی از این است که وزارت بهداشت و درمان تاکنون در موضوع توزیع متوازن پزشک در کشور موفق نبوده است.
علیاصغر باقرزاده، عضو کمیسیون بهداشت و درمان مجلس هم میگوید: «سیاستهای توزیع پزشک در کشور، چه از طریق پذیرش (مانند پذیرش بومی) و چه از طریق مشوقهای ارائه خدمات (مانند طرح ماندگاری پزشکان در طرح تحول سلامت) نتوانسته این مشکل را حل کند. هرچند هر یک از این طرحها اثراتی در کوتاهمدت داشتهاند.»
نکته دیگر مورد اشاره علیاصغر باقرزاده به موضوع ایجاد نشدن جذابیت برای فعالیت پزشکان اختصاص دارد. او معتقد است قوانین نهتنها جذابیتی برای خدمت پزشکان در مناطق کمبرخوردار ایجاد نکرده بلکه بعضی سیاستها در همین زمینه مثل حذف نکردن مالیات پلکانی در مورد پزشکانی که در مناطق محروم کار میکنند، باعث دلزدگی آنها هم شده است.
پزشک برای طبابت نکردن
یکی دیگر از دلایل مخالفان این است که دولت توان مدیریت و ایجاد جذابیت و بازار کار برای پزشکان موجود را هم ندارد و بالا بردن ظرفیت فقط تعداد پزشکان بیکار را بالا میبرد. مجمع تشخیص مصلحت نظام در گزارشی اعلام کرده بود که نزدیک ۴۰درصد پزشکان عمومی در تهران مشغول طبابت هستند در حالیکه علیاصغر باقرزاده میگوید بیشتر از این درصد را «پزشکانی تشکیل میدهند که مشغول طبابت نیستند.»
این نکته مهمی است، چراکه آمار سرانه پزشک در ایران (یعنی همان ۵/۱پزشک به ازای هر۱۰۰۰نفر) شامل پزشکانی میشود که فارغالتحصیل شدهاند، نه پزشکانی که مشغول طبابت هستند. محمدرضا ظفرقندی، رئیس سازمان نظام پزشکی دو سال پیش گفته بود: «در سازمان نظام پزشکی حدود ۸۵هزار پزشک عمومی شماره نظام پزشکی دارند اما از این میان فقط حدود ۴۰هزار نفر پروانه کار و طبابت گرفتهاند.» این گفته نشان میدهد تعداد قابل توجهی از پزشکان یا از این حرفه خارج شدهاند یا از ایران رفتهاند.
به عبارت دقیقتر، سرانه واقعی پزشک در کشور بسیار کمتر از عدد اعلام شده در آمار است. این موضوع وقتی تلختر میشود که بدانیم بدون توجه به تورم افسارگسیخته دو سال اخیر برای آموزش یک پزشک عمومی در هفت سال بیش از ۷۰۰ میلیون تومان هزینه میشود. با ذکر این نکته که این رقم متعلق به هزینههای سال ۹۸ است.
حمید اکبری، قائممقام وقت معاون آموزشی وزارت بهداشت گفته است: «اگر ما هزینههای دوره دیپلم را محاسبه نکنیم و فقط بخواهیم هزینه دوره هفت ساله پزشکی در دانشگاه را بررسی کنیم باید گفت با توجه به زیرساختهای موجود ما، سالانه حدود ۱۰۰میلیون تومان سرانه تربیت یک دانشجوی پزشکی در دوره پزشکی عمومی است.»