خیالبافی در کیلومتر ۱۰ جاده مخصوص

روزنامه هفت صبح، کمال بردبار | فکر نمیکردم هیچوقت به دوران کودکیام پای بگذارم و قلبم تند و تند بزند. مدتها بود این قرطیگریها و نوستالژی و این چیزها را مورد تمسخر قرار میدادم حتی از سبک دلی نوشتن و این طور چیزها هم فراری بودم. چه مسخره بازی است که مد شده!
اما وقتی پا به موزه خودروهای کلاسیک گذاشتم کودک شدم. همان کودکی که در خیابانها برای دیدن اتومبیلهای جدید خودش را به در و دیوار میزد و متخصص فرق لینکلن با کادیلاک و بیوک بود و از مختصات فورد موستانگ مقابل فورد کاپری دفاع میکرد و مکواین فایر برد را ستایش میکرد اما اتومبیل دلخواهش کامارو بود. دورانی که نشستن و سواری در دوج و بنز ۲۲۰ بزرگترین آرزویش بود.
موزه در کیلومتر ۱۰ جاده مخصوص است. نبش خیابان بیست و پنجم. در همان ورود البته با بلیت سی هزار تومانی نظم و زیبایی موزه شگفتزدهات میکند. مختصات هر اتومبیل در جلویشان به سه زبان فارسی و عربی و انگلیسی نوشته شده است و در روی دیوارها اطلاعات کاملی از تاریخچه برندهای نمایش داده شده در موزه و مراحل مصور بازسازی این الماسها قرار داده شده است. در ۴ سالن ،۶۱ خودرو قرار داده شده که فقط در توصیفشان میشود گفت نفسگیر. قیمت این خودروها ؟
مگر کسی میداند! بعید است هیچ کدام از این خودروها زیر صد میلیارد تومان قیمتگذاری بشوند. از رولزرویس تحت عنوان سیلور گوست متعلق به احمد شاه قاجار تا فراریها و لامبورگینیهای دلفریب دهه هفتاد میلادی. خودروها عموما به خانواده سلطنتی پهلوی اختصاص دارند. محمدرضا و برادران و خواهرانش و بقیه اعضای خانواده. آن فراری و لامبورگینی به رضا پهلوی اختصاص داشت که موقع انقلاب ۱۷ ساله بوده است.
برندهای پرشمار، مرسدس بنز، رولزرویس و پورشه هستند و برندهای افسانهای مثل بنتلی و لینکلن و جنسن و مازراتی و آلفارومئو و آستین و اولدزموبیل و کادیلاک و فراری و… خبر بد این که ب.ام.و فقط در قالب یک موتورسیکلت در نمایشگاه حضور دارد و نشان میدهد که این برند آلمانی چه راه سختی را برای تبدیل شدن به یک برند لوکس پیموده است.
دلم میخواست سوار تکتکشان بشوم. نه !دروغ نگویم فرم و چهره خودروهای دهههای بیست تا چهل چندان برایم جذاب نیستند. قیافههایشان به نظرم با زیبایی شناسی امروز سازگار نیستند مضاف برآن به لحاظ آیرودینامیک و مهمتر ازآن تعادل، امتیازهای چندانی به دست نمیآورند. اگر میتوانستم برای خودم از این گنج اتومبیل انتخاب میکردم اول یک جگوار مارک ۹ تولید ۱۹۵۹ بود. فرم این ماشین برای سال ساختش کمی قدیمی است اما بینهایت کاریزماتیک و قدرتمند به نظر میرسد.
دومی یک مرسدس بنز تپل اس ۲۲۰ دو در ساخت ۱۹۵۸ است. با رنگ آبی عجیبش و سقف کروک. سومین انتخابم کمی به روزتر بود. یک رولزرویس کامارگ دو در محصول ۱۹۷۵ که فرم اشرافی خسته رولزرویسها را با یک فرم اسپرت مخلوط کرده است و خب دلیلش این است که آن را پائولو مارتین یکی از کارمندان دفتر پیتر فارینای معروف و در خارج از دفتر طراحی همیشه محافظه کار رولزرویس طراحی کرده است و بالاخره چهارمی اتومبیلی است که همین حالا هم میشود با خیال آسوده سوارش شد و در خیابانها چرخید.
برند جنسن انگلیس که سالهاست جمع آوری شده است. جنسن اینترسپتور مارک ۳ محصول ۱۹۷۴٫ عالی و غبطه برانگیز. اگر کمی دستم بازتر بود یک مازراتی گیبلی قهوهای بسیار زیبا را در سبد خریدم میگذاشتم و همین طور یک پورشه ۹۱۱ نقرهای و یک بیزارینی جی تی استرادا ۵۳۰۰٫ و تازه به سختی میتوانم از یک اولدزموبیل دهه هفتادی دل بکنم. در این عوالم بودم که یادم آمد پنجاه سال سن دارم و این طور خیالپردازیها قبیح است.
پس با اکراه پارکینگ تخیلیام را از این جواهرات زیبا و نفسگیر خالی کردم و رفتم به سمت خروج و یادم آمد که خبر آمده که دو برابر این تعداد اتومبیل در انبارها است. کاش این نمایشگاه را توسعه بدهند. بزرگترش کنند و از چهار سالن به ۱۰سالن برسانند و به یک موزه دائم اتومبیلهای کلاسیک تبدیلش کنند و ما بیاییم در ضیافت زیبایی و نوستالژی غوطه بخوریم و خیالبافی کنیم.
(تصاویر جنسن و رولزرویس و بنز و بیزارتی محبوبم را میبینید.)