داستان ایران در محاصره متفقین بهروایت فیلمها و سریالها

روزنامه هفت صبح، مرجان فاطمی| امروز سوم شهریور است و درست هشتاد سال از اشغال ایران در جنگ جهانی دوم میگذرد. روز سوم شهریور سال ۱۳۲۰، نیروهای شوروی از شمال و شرق بهصورت زمینی و هوایی به ایران حملهور شدند و همزمان پای نیروهای ارتش انگلیس هم از جنوب و غرب به ایران بازشد. واقعه مهم و اثرگذاری که تاریخ و سیاست و اقتصاد و فرهنگ ایران را برای سالها تغییر داده اما با وجود تمام اهمیتی که دارد، در سینمای ایران چندان مورد توجه قرار نگرفته است.
در تلویزیون توجه به این واقعه تاریخی بیشتر بوده. در سریالهای تلویزیونی «هزاردستان»، «کیف انگلیسی»، «در چشم باد»، «مدار صفر درجه» و «معمای شاه» به بخشهایی از این واقعه پرداخته شده. البته در بعضی از این سریالها، فقط چند قسمت به این ماجرا اختصاص داده شده و کارگردان وارد جزئیات زیادی در این زمینه نشده است. در این پرونده ضمن مرور چگونگی بازنمایی این بخش از تاریخ در سینما و تلویزیون و شبکه خانگی، گفتوگویی هم با شادمهر راستین، فیلمنامهنویس و منتقد سینما انجام دادهایم.
معمای شاه / محمدرضا ورزی /۱۳۹۴
موضوع کلی: «معمای شاه» به طور کلی دورهای چهل ساله از تاریخ معاصر ایران را به تصویر میکشد. از زمان به قدرت رسیدن رضاشاه تا پیروزی انقلاب. بنابراین رابطه ایران با آلمان و سپس حمله شوروی و انگلستان در شهریور ۱۳۲۰ که منجر به پایان قدرت رضاشاه میشود بخشی از اتفاقهای سریال به حساب میآید و از قسمت سوم تا ششم را دربر میگیرد.
شیوه بازنمایی جنگ: در سریال با اتفاقهای شهریور ۱۳۲۰ به چند شیوه مواجه میشویم. بخشی از آن را توسط فیلمی مستند که در یک سالن کوچک سینما اکران شده میبینیم. بخشی دیگر را لابهلای خاطرات محمود وزیری متوجه میشویم. برخی را از طریق حضور در کاخ رضاشاه و به صورت مستقیم درمییابیم و نهایتا بخش دیگر از طریق رادیو و دیالوگهای مردم شهر با یکدیگر. البته در این بین وضعیت زندگی مردم هم در ایام جنگ به نحوی پرداخت شده که گویای شرایط سخت آنهاست. دعوا بر سر نان و شکستن شیشه نانواییها، پوشش نامناسب و فقیرانه بخش زیادی از مردم، پخش شدن سربازها در سطح شهر و حضور دختران لهستانی در خیابانهای تهران برای دوستی با نظامیان آمریکایی و … همگی نشاندهنده وضعیت نامناسب ایران در دوره جنگ جهانی دوم بوده است.
بار دراماتیک جنگ در سریال: یکی از بزرگترین مشکلات سریال «معمای شاه» همین دراماتیزه نشدن اتفاقها در بستر داستانی منسجم بود. ظاهرا قرار بود داستان توسط چهار گروه مختلف از مردم جامعه روایت شود و بتوانیم تاثیر بیتدبیری رضاشاه و نفوذ شوروی و انگلیس را در زیست مردم ببینیم اما در عمل شبیه یک چهلتکهای بود که بخشهایی را به صورت مستند کنار هم قرار میداد و حتی زندگی خانواده وزیری هم نمیتوانست حلقه اتصال مناسبی برای وقایع باشد. بخش مهمی از اتفاقها صرفا به صورت مستقیم از زبان شخصیتها و کاملا تصنعی روایت میشد تا جایی که مثلا رضاشاه از سفیر انگلستان میپرسید:«چرا به ایران حمله کردید؟» و او هم توضیح میداد.
اهمیت سریال : «معمای شاه» به طور کلی یکی از ضعیفترین سریالهای تاریخی تلویزیون بود. از ابتدای پخش سریال تا انتها با انتقادهای زیادی روبهرو شد. هم به لحاظ ارائه تصویری کاریکاتوری از اشخاص برجسته، هم روایتی شعاری و گلدرشت از وقایع و همچنین تحریف برخی وقایع و … به طور کلی سریال پربحثی بود.
استرداد / علی غفاری / ۱۳۹۰
موضوع کلی: استان در دهه سی میگذرد و اینبار به طور مستقیم روی واقعه تاریخی اشغال ایران در جنگ جهانی دوم تمرکز نمیشود. درواقع فیلم در پی روایت ماجرای گرفتن غرامت ایران بعد از جنگ از سه کشور شوروی، انگلیس و آمریکا است. آنطور که ابتدای فیلم اعلام میشود، «استرداد» برداشتی آزاد از یک واقعه تاریخی است و فقط نام اشخاص تغییر کرده.
شیوه بازنمایی جنگ: همانطور که ذکر شد، در این فیلم به جای پرداخت مستقیم به جنگ، روی تبعات جنگ و غرامتی که قرار است به ایران بابت جنگ پرداخت شود دست گذاشته شده. فیلم در سال ۱۳۳۴ شروع میشود زمانی که حکم اعدام برای سرهنگ تکین صادر شده و تیرباران میشود. بعد از تیرباران، داستان به عقب برمیگردد و ما ماجرای اصلی روبهرو میشویم. ماجرا از این قرار است که بعداز جنگ جهانی دوم روسای شوروی، انگلیس و آمریکا برای مذاکره به تهران میآیند و در این نشست مقرر میشود سه کشور جهت استفاده از راهآهن و حمل و نقل و غله و آذوقه در زمان اشغال، خساراتی را به ایران پرداخت کنند. شوروی موظف میشود شصت درصد بدهیاش را در قالب یازده تن طلا به صورت شمش و چهل درصد باقیمانده را به صورت دلار آمریکا به بانک ملی ایران واریز کند اما تا اوایل دهه سی عملا چنین اتفاقی نمیافتد. به همین دلیل هم سالها بعد، سرهنگ تکین باید برای استرداد این طلاها به کشور شوروی برود.
بار دراماتیک جنگ در سریال: تاکید فیلم روی تلاش سرهنگ تکین برای رساندن طلاهایی که قرار بوده شوروی به عنوان غرامت جنگ جهانی دوم به ایران بپردازد به درون کشور است. فرامرز تکین از طرف سپهبد زاهدی بههمراه نماینده ویژه دربار، نماینده دولت، افسر زن مترجم زبان روسی و نماینده بانک ملی برای دریافت این غرامت راهی روسیه میشود. تکین در هنگام تحویل غرامت متوجه میشود که نماینده دربار قصد دارد طلاها را با همکاری سرهنگ روسی بدزدد و بخش مهمی از داستان فیلم به این مسئله اختصاص پیدا میکند. در خلال این ماجرا نقبی هم به اشغال ایران توسط متفقین و صدمههایی که در این برهه متحمل شده زده میشود.
اهمیت سریال : با وجود نقدهایی که به آن وارد بود در سی و یکمین دوره جشنواره فجر نامزد سیزده سیمرغ شد و نهایتا سیمرغ بهترین فیلم، بهترین بازیگر نقش اول مرد و بهترین تدوین و جلوههای ویژه میدانی را گرفت.
مدار صفر درجه / حسن فتحی / ۱۳۸۶
موضوع کلی: داستان سریال به طور کلی در بستر وقایع پیش از جنگ جهانی دوم و همچنین اتفاقهای داخل جنگ پیش میرود. ابتدای سریال با پدیده شکل گرفتن صهیونیسم و تسلط تدریجی بر فلسطین روبهرو میشویم و فضای داستان متأثر از این واقعه مهم تاریخی پیش میرود. شروع جنگ جهانی دوم، اشغال پاریس و سپس نفوذ نیروهای متفقین به ایران، بخشهای دیگر این سریال را تشکیل میدهند.
شیوه بازنمایی جنگ: حسن فتحی کل ماجرای اشغال فرانسه و سپس اشغال ایران را در قالب یک داستان عاشقانه روایت کرده است اما در بخشهایی هم برای تاکید روی اتفاقها، از فیلمهای آرشیوی آن دوران استفاده کرده است. بسیاری از وقایع توسط رادیو اعلام میشوند و در ادامه صحنههایی از هواپیماهای جنگی در آسمان، تفتیش خانههای یهودیان، جلسات هیتلر و … را به صورت مستند میبینیم.
بار دراماتیک جنگ در سریال: محور اصلی داستان شخصیتی به نام حبیب پارساست؛ دانشجویی که پدرش سالها پیش در کنسولگری ایران در فلسطین بوده و ابتدای سریال برای اعزام به خارج دچار مشکل میشود. نهایتا اعزام میشود و به سفارتخانه آلمان در فرانسه میرود. به علت حضور در سفارتخانه بخشی از وقایع را شاهد است و از طرف دیگر به واسطه سفر به فرانسه و آشنایی با چند دختر و پسر یهودی و آلمانی به طور مستقیم وارد زنجیره اتفاقاتی میشود که با ورود نیروهای آلمان به فرانسه در زندگی آنها رخ میدهد. سارا استروک، دختر موردعلاقه حبیب، یک یهودی ساکن پاریس است. آن هم در شرایطی که بعد از نفوذ آلمانها، یهودیها مجبورند ستارهای روی سینه بزنند تا از سایر مردم شناخته شوند. تفتیش خانه به خانه برای یافتن یهودیها، سریال را به سمت و سوی دیگری میبرد. حالا حبیب تلاش میکند هرطور شده سارا و مادرش را به تهران بیاورد و پناه دهد اما این ماجرا برای خودش مشکل ایجاد میکند. او دستگیر میشود و برای رسیدگی به پروندهاش به تهران میآید و … از این به بعد داستان به اشغال ایران توسط متفقین میرسد و … به طور کلی داستان زندگی حبیب یکجورهایی با جنگ آغشته است.
اهمیت سریال : «مدار صفر درجه» سریال تاریخی مهمی است و از جمله آثار موفق حسن فتحی به حساب میآید. زمانی که سریال «شهرزاد» مورد توجه قرار داشت خیلیها معتقد بودند حسن فتحی نتوانسته است مجددا موفقیت «مدار صفر درجه» را در این سریال تکرار کند.