مرگهای خودخواسته مشاهیر؛ از داور تا دختر آبی

روزنامه هفت صبح، مصطفی آرانی | انتخاب مرگ، توسط یکی از همکاران ما؛ یعنی شیده لالمی، آنطور که در بیانیه منتشرشده توسط خانواده او آمد، داغی بزرگ برای خانواده ژورنالیسم ایران بود. بااینحال، او نخستین فردی از مشاهیر ما نبوده که چنین انتخاب تلخی داشته است.
زندگی و مرگ ۱۰ انسان دیگر را مرور کردهایم که خیلی دور یا خیلی نزدیک به ساحت اعتقاداتی و اندیشهای و حتی سیاسی ما زیستهاند، اما انتخاب آنها مرگ بوده است به امید اینکه به زندگان هشدار بدهیم که بیش از پیش باید مراقب اطرافیانمان باشیم، چراکه ممکن است حتی موفقترین آنها نیز، انتخابهای غمانگیز اینچنینی صورت دهند.
* یک: خودکشی از ترس رضاشاه
میرزا علیاکبر خان داور، به عنوان موسس نظام جدید دادگستری در ایران شناخته میشود. او تنها کارگزار دولت رضاشاه است که در حال حاضر یک خیابان (خیابان مقابل کاخ دادگستری) در تهران به نام اوست. مرگ داور در سن ۵۰سالگی ناشی از خشونت رضاپهلوی با او بود.رضاشاه بعد از هفت سال فعالیت چشمگیر و موفق داور در مقام وزارت عدلیه او را به عنوان وزیر مالیه منصوب کرد.
اما حل مشکلات مردم در زمینه اقتصادی مثل حل مشکلات حقوقی آنها نبود و نیاز به زمان بیشتری داشت اما رضاشاه سادهاندیشانه تصور میکرد که مشکلات باید فوری حل شود. اینگونه بود که اختلاف بالا گرفت و در نهایت به روزی رسید که داور در یک جلسه خصوصی از شاه شنید: «مرتیکه تو هم که چیزی نمی فهمی؛ برو گم شو!»
و بعد از آن بود که داور ظاهرا این توهین را تحمل نکرد یا از برخوردی تندتر (مثل آنچه در مورد تیمورتاش و سردار اسعد اتفاق افتاد) ترسید و «مقداری تریاک که از اداره انحصار تریاک ظاهرا برای آزمایش گرفته بود در مقداری الکل حل کرد و آن را لاجرعه سرکشید و مشغول انجام دادن کارهای اداری شد که به منزل آورده بود.
روی پرونده تصمیم گرفت و دستور لازم را صادر کرد» و بعد دیگر عمرش به پایان رسید. داور دو نامه هم قبل از خودکشی خود نوشته بود:یکی برای همسر و دیگری برای شاه و در نامه برای همسرش آمده بود:«عزیزم افسوس که در زندگانی با من خوش و راحت نبودی.پرویز و همایون (فرزندانشان) را ببوس و مرا ببخش. دستت را میبوسم. ۲۰ بهمن ۱۳۱۵؛ اکبر.»
* دو: زندهبهگور
صادق هدایت یکبار در سال ۱۳۰۷ ظاهرا به دلیل «مسائل عاطفی» خودکشی کرد و خود را در رودخانه مارن انداخت اما سرنشینان یک قایق او را نجات دادند. او در سال ۱۳۳۰ یک بار دیگر و با ویزای درمانی برای مشکلات روانی خود به پاریس رفت و امید داشت که بتواند ضمن حل آن مشکلات ویزای مناسبی برای ماندن در فرانسه یا سوئیس و انگلستان پیدا کند اما این اتفاق به دلایل مختلف نیفتاد.
«از بیماری سخت دوست صمیمیاش حسن شهید نورایی که در چاپ کتابهایش کمک زیادی به او میکرد تا ترور حاجیعلی رزمآرا [شوهر خواهرش] که موقعیت او را در سفارت ایران در پاریس تضعیف کرد…پس از آن ایده خودکشی که مدت زیادی با او بود، دوباره جان میگیرد» و در نهایت، هدایت ۱۹ فروردین ۱۳۳۰ با باز کردن شیر گاز در یک آپارتمان اجارهای در خیابان شامپیونه پاریس به زندگیاش پایان داد.تفکرات انتقادی به هدایت البته، وجود تفکر پوچگرایی یا نیهیلیسم را در این خودکشی موثر میدانند.
* سه: تراژدی هتل آتلانتیک
مرگ تختی در هتل آتلانتیک تهران (که هنوز در تقاطع خیابان سپهبد قرنی و طالقانی قرار دارد) باعث شائبههای مختلفی شد چراکه این تصویر پیش آمده بود که رژیم شاه او را به دلیل محبوبیت فوقالعاده کشته است اما بعدها تقریبا این یقین تاریخی پیش آمد که تختی به دلیل اختلافات خانوادگی با شهلا توکلی، همسرش، خودکشی کرده است.
جمشید مشایخی، از دوستان نزدیک آن روز تختی نیز این روایت را در اسفند ۹۷ در برنامه اختیاریه شبکه پنج سیما بیان کرد و پس از آن بود که فرزند تختی نیز این روایت را تایید کرد و گفت:«تختی را نکشتند. من تصور میکنم تختی رفته بود هتل به این امید که شاید یکی سراغش بیاید و نجاتش بدهد. وگرنه میتوانست برود باغ خودش. تختی آگاهانه دست به این انتخاب زد.نمیتوانست پیشبینی کند که ۱۱سال بعد انقلاب خواهد شد و آقای ساعد (مدیر هتل) دچار گرفتاری میشود وگرنه در هتل این کار را نمیکرد.»
* چهار: روز تلخ جواهرده
نام غزاله علیزاده را برخی با رمانی به نام «خانه ادریسیها» به یاد دارند و برخی با قابی از او به همراه «بیژن الهی» و برخی دیگر به خاطر خردهروایتهایی از رابطه دوستانه سید مرتضی آوینی با او در دهه ۵۰٫ دختر پر شوری بود در مشهد و به تهران آمد و در دانشکده حقوق درس خواند و بعد از آن برای گرفتن دکترای حقوق به فرانسه رفت. بعد از بازگشت از فرانسه شروع کرد به چاپ داستانهایش و دو بار ازدواج کرد ولی ظاهرا بیماری سرطان، بدجور گریبان او را گرفته بود که این همه زیستن هم به کارش نیامد و بعد از دو بار خودکشی ناموفق، جان خود را در یک جنگل در روستای جواهرده رامسر گرفت.
* پنج: خودکشی مرموز
سعید امامی، معاون امنیتی وزارت اطلاعات در دوران سعید فلاحیان بود. در این دوره زمانی و نیز در دوره بعدی که دوره وزارت درینجفآبادی است، او شبکهای را در درون وزارت اطلاعات اداره میکند که مخالفین سیاسی و فرهنگی جمهوری اسلامی از جمله داریوش فروهر و همسرش پروانه فروهر را به قتل میرسانند. این قتلها به قتلهای زنجیرهای موسوم میشود. سعید امامی در بهمنماه سال ۱۳۷۷، بازداشت شد و در نهایت، در خرداد سال ۱۳۷۸ در بیمارستان لقمان تهران درگذشت. علت فوت وی، خوردن داروی نظافت اعلام شد.
* شش: آوای آواره
محمدرضا پهلوی سهبار ازدواج کرد. بار اول با فوزیه که از او یک دختر داشت: شهناز پهلوی. هنوز هم زنده است و ظاهرا در سوئیس زندگی میکند. بار دوم با ثریا که از آن ازدواج بچهای نداشت و بار سوم با فرح که از این ازدواج دو پسر داشت و دو دختر. فرزند اول همین رضا پهلوی است که هرازگاهی، ادعای بازگشت میکند. فرزند دوم فرحناز پهلوی است که ظاهرا این روزها مقیم نیویورک است. فرزند سوم و چهارم او اما خودکشی کردند. لیلا پهلوی، در آمریکا درس خوانده بود و خود را علاقهمند به فرهنگ و ادبیات ایران نشان میداد و مترجمی میکرد، اما سرانجام در ۳۱ سالگی خود در هتلی در لندن جان خود را از خود گرفت. علت این خودکشی افسردگی توصیف شده است.
* هفت: صدایی که خاموش شد
روایت دانشنامهای از مرگ فریدون فروغی این است که او به دلیل سکته قلبی درگذشته است، اما روایت دیگری نیز در این زمینه وجود دارد که میتوانید آن را به نقل از ویژهنامه اندیشه پویا درخصوص فروغی بخوانید: «من هم شنیدهام که همهچیز به شکل خودکشی بوده. شب قبل هم که حجت بداغی رفته دیدنش، «قوزک پا» را سرپا در حیاط خانهاش برای حجت خوانده بود.
فریدون در زندگی و کار آدم مبارزی بود. اگر کسی به او میگفت تو نمیتوانی، قطعا کاری میکرد که بتواند، منتها یک سیستم مهندسی برای نابود کردن هنرمندان طراحی شده است که رمزش، جواب ندادن و معلق نگه داشتن آدمهاست. (منظور همان مجوز فعالیت ندادن است) این آدم به این نرمافزار بهروز نشده بود. یک آدم باشخصیت بود و معلق بودن باعث یأس دهچندانش شد. کسی به او نگفت تو میتوانی یا نمیتوانی و این وضعیت خیلی اذیتش کرد.
* هشت: مرگ شازده
درباره فرزندان محمدرضا پهلوی قبلا توضیح داده بودیم و گفته بودیم که در مورد علیرضا پهلوی حرف خواهیم زد. علیرضا پهلوی، ۴ ژانویه ۲۰۱۱ میلادی در منزل شخصیاش در خیابان نیوتون غربی در محله ساوت اِند شهر بوستون به ضرب گلوله به زندگی خود پایان داد. در بیانیهای که از سوی خانواده پهلوی منتشر شد، آمده است: «… سخت آزرده و غمگین بود. او در منزل مسکونی خود در شهر بوستون آمریکا به زندگی خود خاتمه داد و همه خانواده و دوستدارانش را در غمی عمیق فرو برد.» گفته شده که اتفاقاتی مثل مرگ خواهر او نیز روی روحیه او تاثیر گذاشته بوده است.
* ۹: دختر آبی
دختر آبی نامی است که رسانهها برای سحر خدایاری انتخاب کردند. او در اسفند ۱۳۹۷ هنگام ورود به ورزشگاه آزادی برای تماشای بازی استقلال و العین بازداشت شده بود و روند قضایی حکم او در حال طی شدن بود که ظاهرا به نحوی به این نتیجه میرسد که باید شش ماه حبس را تحمل کند و ظاهرا به دلیل فشار روانی ناشی از این موضوع اقدام به خودسوزی کرد و درگذشت. این واقعه باعث واکنشهایی در شبکههای اجتماعی و نیز از سوی اهالی فوتبال شد.
* ۱۰: از احمد تا محمد
به این فهرست میشد اسامی دیگری را نیز اضافه کرد، اما قطعیتی درخصوص خودکشی آنها وجود ندارد. مثل درگذشت احمد رضایی، فرزند ۳۵ ساله محسن رضایی در هتل گلوریای دوبی که از سوی برخی منابع اماراتی به عنوان خودکشی اعلام شد. همچنین مرگ محمد فریدون، فرزند رئیسجمهور در دهه ۷۰ و در آستانه ۲۰ سالگی نیز، به دلیل خودکشی بیان شده است، اما در مورد هر دو ماجرا، روایتهای دیگری نیز وجود دارد.