پشت پرده دستگیری چهار منتقد سینما در سال ۸۱

روزنامه هفت صبح | بازتابهای حضور فراستی در برنامه دورهمی به پردهبرداری یکی از تاریکترین نقاط تاریخ نقد فیلم ایران منجر شده است. داستان دستگیری چهار چهره عرصه نقد در سال ۱۳۸۱ که به فعالیتهای سهتن از آنان نقطه پایان گذاشت. کامبیز کاهه، سعید مستغاثی، محمد عبدی و امیر عزتی. تا به امروز روایت این بوده که نهادهای امنیتی این چهارنفر را دستگیر کردهاند. اما دیروز سایت اصولگرای مشرقنیوز که به سپاه نزدیک است، به بهانه نقد حرفهای یک مسئول سینمایی علیه فراستی، دستگیری این چهارنفر را توطئهای از سوی نشریه رقیب مجله سینماجهان عنوان کرد.
یعنی نوعی توطئه صنفی از سوی یک نشریه علیه نشریه رقیب خود. جالب اینکه این سایت اصولگرا بعد از ۱۸سال به تمجید از خط مشی نشریه توقیفی سینماجهان پرداخته است. اما قبل از خواندن گزارش این سایت، این را بدانید که مجله سینماجهان در اوایل دهه هشتاد با تکیه بر سینمای روز دنیا از یکطرف و انتشار پروندههای موضوعی برای سینمای ایران منتشر میشد. در آن سالها حاکم فضای مطبوعاتی کشور هفتهنامه سینما بود.
اما سینماجهان به سردبیری غلامرضا موسوی که خودش از بانیان هفتهنامه سینما بود، بهسرعت تیراژ گرفت و به رقیبی قدر برای حریفان بدل شد. امید روحانی، کامبیز کاهه و سعید مستغاثی از چهرههای اصلی این مجله بودند. دستگیری چهارچهره مجله سینماجهان درنهایت موجب میشود که این نشریه موفق بعد از ۴۴شماره توقیف شود و از آن چهار نفر، دوتن به خارج از کشور بروند، یکی نوشتن را برای همیشه کنار بگذارد و نفر چهارم به روزنامه کیهان بپیوندد.
این سایت داستان را با تعنه به یک پست اینستاگرامی اینگونه پیگیری کرده است:
«علمالهدی، مسئول سینمای هنر و تجربه وزارت ارشاد در واکنش به حضور فراستی در برنامه دورهمی در صفحه اینستاگرام خود نوشت:«بعد از دستگیری تعدادی از منتقدین در سال ۱۳۸۱، از طرف معاونت سینمایی وقت ارشاد، به خیابان مطهری فرماندهی کل اماکن عمومی ناجا رفتم تا ببینم دلیل دستگیری این منتقدین چه بوده است! طبق معمول دلیل خاصی را اعلام نکردند و بعدها نیز دلایل این دستگیری در ابهام باقی ماند! دلیل این نوشتارم تغییر زندگی کامبیز کاهه بعد از این دستگیری بود که سینمای ایران یکی از بهترین منتقدین خود را از دست داد و او را به گوشه عزلت راندند!
مسعود فراستی ثمره آنچه بر امثال کامبیز کاهه رفت، است!
مسعود فراستی، ثمره آنچه بر بهرام بیضایی رفت، است!
مسعود فراستی، ثمره آنچه بر گلشیفته فراهانی رفت، است!
مسعود فراستی باید دیده شود چون بیش از همه در این سرزمین «جنس تقلبی» دیده میشود! نگاهی به فرهنگ(تتلو)، هنر(معماری شهرها)، سیاست(زیادند)، ورزش(وضعیت فوتبال)، آموزش(موسسات کنکور) و … بیندازید.»
علمالهدی در آخرین جمله این پُست مینویسد: «کسی از کامبیز کاهه خبری دارد؟»
مشرقنیوز ادامه میدهد: « از ماجرای دستگیری کامبیز کاهه، سعید مستغاثی، محمد عبدی و امیر عزتی توسط نیروی انتظامی بیش از ۱۸سال میگذرد و علمالهدی به علت یک انسداد رسانهای شفاف برای حمله به فراستی از پوشیدهماندن جزئیات آن پرونده بهرهبرداری میکند. واقعیت پرونده دستگیری این چندنفر چیست و چرا تاکنون هیچ رسانهای بهصورت شفاف به آن ماجرا اشاره نکرده و از حقیقت ماجرای این دستگیری پرده برنداشته است؟
در آن روزهایی که این دستگیری اتفاق افتاد، نشریه «سینماجهان» تبدیل به یکی از رسانههای پرطرفدار پسادومخرداد شده بود و عملا رسانههای رقیب خود را به حاشیه راند و مخاطبان سینمای جهان در ایران که دایره وسیعتری نسبت به سینمای ایران دارد، دیگر توجهی به ماهنامه فیلم، دنیای تصویر و سایر هفتهنامههای سینمایی منتشرشده در آن دوره نداشتند.»
مستغاثی و کاهه در دورانی که زیرنویس فارسی عمومیت نداشت، با ترجمه جامع و کامل محتوای فیلمها و نقدهای خارجی در آن مقطع، زمینهای را ایجاد کردند که مخاطب فیلمهای روز با خواندن این نشریه میتوانست محتوای آثار سینمایی روز جهان را درک کند و بدون تسلط به زبان، به تماشای این آثار بنشیند. ضمن اینکه دیدگاهی در این نشریه جاری بود که بهصورت زیرپوستی آثار سینمای ایران را به چالش میکشید و نقد سینمایی اهمیت خود را در آن مقطع بیشتر در این مجله بازتاب میداد.
سایت مشرق نیوز این گزارش شگفتانگیز را اینگونه ادامه میدهد: «این نشریه خدمات بزرگی به «زاویه نگاه» هواداران سینمای ایران کرد و مافیای استمراری سینمای ایران معتقد بود، حیات این نشریه موجب ریزش مخاطب در سینمای ایران میشود. در یک توطئه غیرانسانی، چندتن از همین مافیا برای نمایش محفلی فیلمهای خارجی به تحریریه «سینماجهان» زیرنویسکردن چندفیلم خارجی را سفارش داد. این فیلمها که با کمترین سانسور فقط برای نمایشهای خصوصی آماده شده بودند، توسط همان تیم مافیایی و رقبای رسانهای «سینماجهان» بهطرز شگفتآوری توزیع گسترده شدند.
سهتن از مافیای سینما و ادارهکننده یکی از نشریات سینمایی، به پلیس امنیت تهران مراجعه کردند و با نشاندادن نسخه زیرنویسشده چند فیلم آمریکایی، خبر از اشاعه فساد و فحشا توسط تحریریه «سینماجهان» دادند. »سایت مشرق نیوز که رسانه معتمد نظام است این گونه نتیجهگیری میکند: «درواقع این بازی طراحیشده خود مافیای سینما بود تا برای این چهارنفر پرونده امنیتی بسازند. نهادهای امنیتی از ورود به این ماجرا پرهیز کردند و پرونده صرفا توسط نیروی انتظامی و پلیس امنیت پیگیری شد، این چهارنفر و سایر مرتبطان احضار شدند اما در اثر پروپاگاندای رسانهای ماجرا امنیتی جلوه داده شد.
با گذشت ۱۸سال از آن رویداد و بررسی این پرونده میتوان دریافت که این چهارنفر بهخاطر وجاهت سران مافیایی سینما و نشریات رقیب، قربانی یک توطئه بزرگ شدند. کامبیز کاهه به علت پیبردن به این توطئه و کشف آن رویداد، با دلخوری از اهالی سینمای ایران برای همیشه فعالیت در حوزه نگارش نقد و ترجمه را کنار گذاشت. این بازداشت به وجهه رسانهای گروه آنان چنان لطمه زد که فعالیتهای غیرژورنالیستی آنان که درآمدزا بود متوقف شد.
بهعنوان مثال امیر عزتی سالیان متوالی در صداوسیما در چندین برنامه سینمایی مهم از جمله «سینمای نود»(یکی از موفقترین برنامههای تلویزیونی سیما) نقش پررنگ و اساسی داشت و نشریه «سینماجهان» برای تحریریهاش درآمد کافی بههمراه نداشت. امیر عزتی برای همیشه به فنلاند رفت کما اینکه کار ترجمه فیلم را بهصورت قانونی و با یکی از موسسات شبکه نمایش خانگی با عنوان مستعار ادامه داد. اما همین دستگیری و پروندهسازی توسط مافیای سینما، سبب شد مقصر این اتفاق از منظر برخی از آنان حاکمیت قلمداد شود و پس از خروج از ایران، به فاصله چندی همکاری خود را با رسانه معارض روزآنلاین آغاز کرد.
محمد عبدی نیز به چنین سرنوشتی دچار شد و در یک اتفاق تاثربرانگیز بدون آنکه فردی سیاسی یا معارض حاکمیت باشد، جذب رسانههای فارسیزبان عمدتا مخالف شد و سعید مستغاثی متاسفانه سالهای دشواری را پشت سر گذاشت و بهسختی توانست این توطئه، برای کمرنگکردن فعالیت و اعتبارش را پشت سر بگذارد.جالب اینجاست تا مدتها برای کماثرکردن مشی او تهمتهای امنیتی را به او نسبت میدادند و دامنه فعالیت این سینمایینویس نخبه را محدود کردند تا اینکه مرحوم حسن شایانفر(کیهان) زمینه بازیابی این نویسنده را فراهم آورد و مستغاثی توانست بهسختی فعالیتهایش را از سر بگیرد.»
و بالاخره مشرقنیوز ادامه میدهد: «اما اگر کارنامه کامبیز کاهه را از حیث فنی ارزیابی کنیم، او در مقام مترجم عملکرد قابل اعتنایی داشت و حتی اغلب نوشتههای وی در مورد سینمای ایران بازتابدهنده ترجمههای او در حوزه سینما بود. نمیتوان مسعود فراستی و کامبیز کاهه را با یکدیگر مقایسه کرد. فراستی تمام دریافتهای آکادمیک و سواد اکتسابی خود را تبدیل به نقد فیلم میکند، در صورتی که کاهه همواره به منابع انگلیسیزبان توجه ویژه داشت.»