ملکه صحرا چطور سرنوشت خاورمیانه را تغییر داد؟

روزنامه هفت صبح، مهسا مژدهی | یک: او را ملکه صحرا یا مادر عراق مینامند. زنی که تک و تنها راهی خاورمیانه شد تا سرنوشت این منطقه را زیر و رو کند. گرترود بل هم کوهنورد و جهانگرد بود و هم باستانشناس و هم به موقعش برای سازمان اطلاعات و امنیت بریتانیا جاسوسی میکرد. او هرگز به شهرت لورنس عربستان نرسید اما در تشکیل عراق و نظم نوین خاورمیانه هیچ از او کم نداشت. معروف است که او سخت دل در گرو حافظ داشت و فارسی و عربی را به خوبی حرف میزد.
* دو: کسانی که گرترود بل را دوست دارند و او را عامل اتحاد عراقی میدانند، میگویند بل، تا ابد ملکه عراقیهاست. اما آنها که همه جنگ و جدالهای بعدی در خاورمیانه را زیر سر همین تقسیمبندیهای انگلیسی میخوانند، او را جاسوسهای بدنام میخوانند که از انگلیس به خاورمیانه آمد و کشورهای باقی مانده از عثمانی را اسیر یک نفرین همیشگی کرد.
عراق که از روز تاسیس تا امروز حتی یک روز را هم به آسودگی و آرامش نگذرانده، دستپخت خانم گرترود بل است. او در ابتدای قرن نوزدهم در کانتی دورهام انگلیس به دنیا آمد و شش سال قبل از تاسیس رسمی عراق در سال ۱۹۳۲، خودش را کشت. او از اولین دخترانی بود که اجازه درس خواندن در دانشگاه آکسفورد در رشته تاریخ را پیدا کرد و همین انتخاب رشته هوشمندانه مسیرش را به جایی رساند که نشان امپراطوری بریتانیا را در پنجاه سالگی بگیرد.
* سه: بل وقتی به عنوان یک جاسوس خرده پا از خانوادهای ثروتمند به خاورمیانه آمد، خیلی زود لورنس را پیدا کرد و هر دو با نشست و برخاست با روسای قبایل عرب توانستند آنها را علیه دولت عثمانی متحد کنند. گرترود بل از احترام زیاد از حد مردان عرب به زن بلوند انگلیسی، استفاده کرد تا به مشاور آنها تبدیل شود.
او در ۴۵ سالگی و کمی پیش از جنگ جهانی اول، از عثمانیها خواست تا با سفر او در صحرا موافقت کنند. آنها نمیدانستند که این رضایتشان بعدها دیگر چیزی از امپراطوری عثمانی باقی نمیگذارد.این سفر آغاز همکاری ملکه صحرا با عراقیها بود. در کمتر از ۱۰سال گرترود از میان روسای قبایل فردی را پیدا کرد که جای فرد وفادار به عثمانی را در بغداد بگیرد و مرزهای جدیدی برای عراق تعیین کرد.
* چهار: آنچه در سالهای ۱۹۱۳ و ۱۹۱۴ در منطقهای که امروز عراق نامیده میشود، اتفاق افتاد شبیه افسانه است. او صحرا به صحرا دنبال خاندانی میگشت تا اداره عربستان را به دست آنها بسپارد، بعد فیصل را پیدا کرد و تبدیل به مشاور کسی شد که بعدها تبدیل به پادشاه عراق شد. بعد در همان زمان یک گروه کوچک از شرق شناسان و جاسوسان در کنار گرترود بل و لورنس جمع شدند و مرزهایی را ساختند که بعدها رشته هر صلحی را در خاورمیانه پنبه کرد.
* پنج: گرترود بل تنها به عراق و اردن رفت و آمد نداشت. اولین سفر او به عنوان زنی جهانگرد و تنها که ازدواج هم نکرده بود، به ایران بود. او در تهران فارسی را خوب یاد گرفت، به حافظ دلباخت و عاشق شد. او در سال ۱۸۹۳ وقتی به ایران آمد که ناصرالدین شاه هنوز زنده بود و سفیر انگلیس در تهران هم شوهر خاله گرترود به حساب میآمد. در سالهای اقامت این زن جوان در تهران، رابطه عاشقانهای بین او و یک شاهزاده انگلیسی و از کارمندان سفارت درگرفت که با مرگ «هنری کدوگن» در تهران به پایان رسید.
* شش: پایان گرترود بل تلخ است. او در بغداد در حالی خودش را کشت که در اواخر عمر از پریشانی حواس رنج میبرد و نتوانست آنقدر زنده بماند که تاسیس رسمی کشور عراق را به چشم ببیند. او بعدها به دست فراموشی سپرده شد و شهرتش در سایه شهرت لورنس عربستان قرار گرفت.
گرترود بل آنقدر خوش شانس نبود که فیلمی از زندگیاش ساخته شود که اسکار را به خانه ببرد. سالها بعد از اینکه نام او تنها بر روی تعدادی کتاب در وصف ایران و شعرای ایرانی، دیده میشد، کارگردانی آلمانی نقشش را به نیکول کیدمن داد و یکی از پر ایرادترین فیلمهای تاریخ سینما به نام«ملکه صحرا» ساخته شد.