تونل زمان به سبک تلویزیون

روزنامه هفت صبح| سه برنامه تلویزیونی چهرههای دهه ۵۰ را به موضوعات جنجالی افکار عمومی بدل کردهاند. تلویزیون به شکل ناخودآگاه موجب شد تا نامهایی مثل شهیار قنبری، اسفندیار منفردزاده، بهروز وثوقی و گوگوش و حتی عبده مالک پرسپولیس و تیمسار خسروانی مالک تاج دوباره مطرح شوند. ترانه نابهنجار بنیامین در برنامه دورهمی، فصل پایانی سریال پایتخت و یک برنامه در شبکه ورزش باعث این موضوعات بودند.
قبل از این که به ماجرای فوتبال و عبده و خسروانی برسیم این را بگویم ترانهای که بنیامین نابودش کرد، ترانهای سطح بالا و با مساعدت مشترک فرهاد و قنبری و منفردزاده بود و عصارهای از نوعی هنر مردمی اما خارج از جریان اصلی و تجاری دهه پنجاه و سکانسی که در پایتخت با آن شوخی شد از فیلمهایی عمدتا تجاری و نه چندان پر ارزش بودند. تقسیم بندی میکنم؟ بله! خوب میکنم! مقایسه ترانه فرهاد با سکانسی عامهپسند از یک فیلم عامهپسند توی کت من نمیرود.
ما از یک اثر هنری معتبر حرف میزنیم که توسط یک خواننده معمولی پاپ مورد دستاندازی قرار گرفت و در آن سو از یک فیلم تجاری حرف میزنیم که منطبق بر فرهنگ عامهپسند دهه ۵۰ بوده و حالا در سریال پرتماشاگر مورد شوخی قرار گرفته. جالب اینکه واکنشها به بازخوانی نابهنجار ترانه بوی عیدی بسیار کمتر از شوخی با فیلمهایی مثل همسفر و ممل آمریکایی بوده. این نشان میدهد واگرایی فرهنگی در جامعه ما به خاطر حضور شبکههای مهاجمی مثل من و تو و ایران اینترنشنال و همینطور خنثی بودن و محافظه کار بودن صداوسیما چقدر بالاست.
در مورد پایتخت، اصلاحطلبان از این زاویه دید انتقاد میکردند که چرا دست سازندگان پایتخت در بیرون آوردن و شوخی کردن با شمایلهای هنر تجاری قبل از انقلاب اینقدر باز است و برای بقیه باز نیست! گروهی دیگر از این جهت انتقاد میکردند که چرا با چهرهها و فیلمهایی شوخی شده که پخش آثارشان در ایران در حال حاضر ممنوع است که خب این بر میگردد به همان موج تقاضای بازگشت بهروز وثوقی به ایران که هرچند وقت یکبار بالا میگیرد و کیهان هم چندتا روایت از این و آن درباره رفت و آمد بهروز و اشرف چاپ میکند و میرود تا نوبت بعد!
اما اصولگرایان هم از پایتخت بسیار عصبانی هستند و از شوخیهای آن با دلزدگی یاد میکنند و هدف سریال را مطرح کردن هنر « مبتذل قبل از انقلاب » میدانند. حتی وزیر ارشاد در این میان توئیتی کرد و یادی کرد از مرحوم خشایار الوند و اینکه فقدانش چقدر در سری جدید سریال پایتخت قابل لمس است! رئیس صدا و سیما دیروز به فصل آخر پایتخت واکنش نشان داد و در ادبیات خاص خودش در دستوری ویژه به سیدمرتضی میرباقری با اشاره به حواشی قسمت آخر مجموعه «پایتخت۶» تاکید کرده لازم است بررسی شود که این اقدام حاصل اشتباه، بیتوجهی و وادادگی است یا نتیجه عملیات مرموز و فتنهانگیز «ستون پنجم فرهنگی دشمن»؟!
از آنجا که برخی از موارد ( از قبیل قسمت پایانی سریال پایتخت) نسبت به ضوابط و چارچوبهای رسانه ملی دقت لازم را نداشتهاند و تلاشهای شبانهروزی صورت گرفته در بخشهای مختلف سازمان صدا وسیما را تحتالشعاع حاشیهسازیهایی قرار دادهاند لازم است این موضوع بررسی دقیق و همه جانبه شود.
به هرحال کاش این وسواس را رئیس سازمان صدا و سیما در ارتباط با ترانه بوی عیدی هم داشت!
اما در برنامه نوروز فوتبالی نریشنی درباره تیمداری تیمسار خسروانی و رقابتش با علی عبده مالک پرسپولیس بود و همان توصیفات و تحلیلهایی که درباره ارتباط تیمسار خسروانی با دربار وجود داشت و این چیزها. و حتی کنایه به این که فیلم بازی ۶ بر صفر معروف به دستور خسروانی از آرشیو تلویزیون گرفته شده و سوزانده شده است! این ماجرا در بخش رسانهای استقلالیها به یک جنجال واقعی تبدیل شد و ستارههای دهه ۵۰ این تیم مثل علی جباری و حسن روشن به میدان آمدند و اتهام حکومتی بودن را از خود دور و آن را متوجه پرسپولیسیها کردند.
مثلا حسن روشن گفته: «یکی از مواردی که طی سالهای اخیر توسط عدهای مطرح میشود، این است که تاج (استقلال) تیم درباری بود، اما پرسپولیس ساختاری مردمی داشت. ادعایی که اصلاً صحت ندارد، چون در تیم ما فقط مرحوم عزت جانملکی، شادروان غلامحسین مظلومی و علیآقای جباری شغل دولتی داشتند و بقیه ما یا شغل آزاد داشتیم یا بیکار بودیم، ولی پرسپولیسیها به واسطه روابطی که مدیران آنها داشتند، یا در وزارت امور خارجه بودند، یا کارمند سازمان برنامه و بودجه محسوب میشدند. چند نفر از بازیکنان پرسپولیس هم کارمند ساواک بودند! بله، کارمند ساواک بودند.
البته شکنجهگر نبودند بلکه کارمند بودند. خود مرحوم عبده همیشه مسلح بود و آنقدر در رژیم قبل نفوذ داشت که به او اجازه حمل سلاح داده بودند. خب چنین آدمی با این نفوذ و قدرت چطور میتوانست توسریخور مدیران وقت استقلال باشد؟…در مورد همان بازی معروف ۶تایی سال ۵۲ دقیقاً یک روز بعد از مسابقه، مدیرعامل استقلال یک تاج گل بزرگ برای تبریک به باشگاه پرسپولیس فرستاد. عکس این گل در روزنامه کیهان چاپ شد.»
خب اشاره حسن روشن به شکل مستقیم به استخدام همایون بهزادی در شهربانی و سپس در بخش اداری سازمان امنیت در دوره پهلوی بود و همین طور کار کردن جعفر کاشانی در وزارت امور خارجه. پرسپولیسیها هم بلافاصله واکنش نشان دادند و در بیانیه خود آوردند: یک برنامه تلویزیونی در یک اقدام نسنجیده، صحبتهایی را علیه یکی از خادمان قدیمی فوتبال ایران روی آنتن میبرد و سپس گروهی از هواداران تیم رقیب اقدام به اعتراض در فضای مجازی میکنند.
آنوقت تعدادی از پیشکسوتان محترم اقدام به متهم کردن اسطورههای پرسپولیس میکنند، درحالیکه روح آنها از این دعوا بیخبر است….کاش کمی مسئولتر و سنجیدهتر صحبت کنیم. امثال همایون بهزادی در فوتبال ایران هرگز فراموش نمیشوند و جایگاهی رفیع در دل مردم و خاطرات این ملت دارند. آنها تا ابد سرطلایی و پاطلایی باقی خواهند ماند؛ حتی اگر دیگران قصد کنند جوهر سیاه روی کارنامه خوشرنگ آنها بپاشند.
بههرحال همایون بهزدی مثل حسن روشن و علی جباری جزو ۲۰ ستاره بزرگ تاریخ فوتبال ایران هستند و رد و بدل شدن این حرفها و این تهمتها به خودی خود جایز نیست. اما حداقل فرصتی شد تا درباره فعالیتهای علی عبده و پرویز خسروانی مجادلههای کلامی متعددی در فضای مجازی به راه بیفتد که احتمالا به روشن شدن فضا کمک میکند. اینگونه است که تلویزیون به شکل غیر مستقیم بحث در مورد آیکونهای فرهنگی و ورزشی دهه ۵۰ را باب کرده است.